سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 






درباره نویسنده
حکایتهای زیبا - نسل جوان
سخن آشنا
وبلاگی شاد و در عین حال علمی جهت پاسخگویی به سوالات با روشی کاملا جدید
تماس با مدیر نسل جوان


آرشیو وبلاگ
حضرت ختمی مرتبت (ص)
اهل بیت ( علیهم السلام)
مهدویت
احادیث آموزنده
حکایتهای زیبا
نکات مذهبی
سوالات رسیده
انچه باید جوانان بدانند
نوشته های منتخب پارسی بلاگ
میزگردهای منتخب پارسی بلاگ
میزگرد ها
متفرقه
سوالات ازدواج
مقالات
مباحث و سوالات در مورد زنان
حقوق کودک
لطیفه ها
لینک ها
حرف دل
مباحث قرانی
نسل جوان در سایتها و وبلاگهای دیگر
محرم
نماز
آیت الله العظمی بهجت(ره)


لینکهای روزانه
گاهنامه نماز [289]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
جلوه های عاشورایی
تکنولوژی کامپیوتر

مسافر عاشق
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
عاشق دلباخته
امیدزهرا
esperance
شیلو عج الله
گاهنامه نماز
حزب اللهی مدرنیته
14 معصوم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
آتش عشق
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
و خدایی که در این نزدیکی است
محمدرضا جاودانی
یا امام زمان (عج)
معلومات عمومی(پرسش و پاسخ )
شور دل
تمنای دل

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
حکایتهای زیبا - نسل جوان

آمار بازدید
بازدید کل :556698
بازدید امروز : 31
بازدید دیروز31
 RSS 



در کل اینترنت
 در این سایت

ضامن آهو ؟؟

123

با  سلام  و تبریک  عید ولادت حضرت امام (علیه السلام )  سوالی رو یکی از دوستان طرح کرده بود که  به نظرم رسید خدمت دوستان  هم ارائه کنم
چرا به  امام رضا ضامن آهو می گویند ؟
از جمله برکات روضه رضویه حرم امام هشتم (ع) نقلی در کتاب «عیون اخبار الرضا(ع) است که : شخصى به نام حاکم رازى ، دوست ابوجعفر عتبى مى گوید: ایشان مرا نزد ابومنصور عبدالرّزاق فرستاد. ازایشان اجازه خواستم تا در روز پنج شنبه به زیارت قبر امام هشتم (ع)بروم . ایشان گفت : این کرامت و معجزه رابه چشم خود از این قبر مشاهده کرده ام . من در ایّام جوانى مخالف این قبر بودم و با زوّار آن حضرت بدرفتارى مى کردم و اموال آنان را چپاول مى کردم . روزى براى صید به خارج از خانه رفتم . سگ شکارى را به دنبال آهویى فرستادم . سگ ، آهو را دنبال کرد. آن آهو فرار کرد و به دیوار حرم پناهنده شد و سگ نزدیک آمد و همین طورایستاد. هر چه او را هِىْ کردم که آهو را بگیرد، سگ همین طور ایستاده بود و نزدیک نمى شد، تا آهو دور شد وسگ به دنبال آهو رفت آهو دوباره برگشت و به دیوار حرم پناه برد. باز سگ نزدیک آهو نشد. وقتی این معجزه را از صاحب این قبرمشاهده کردم ، دیگر متعرض زوار آن حضرت نشدم و هر وقت گرفتار می شدم یا حاجتی برایم پیش می آمد،حضرت حاجتم را روا می کرد. از خدا خواستم فرزند پسری داشته باشم ، خداوند به برکت صاحب این قبر به من پسری عطا فرمود.( بحارالانوار، ج 49 ص 333 به نقل از عیون اخبارالرضا(ع) ج 2 ص 285) از این جهت آن حضرت را ضامن آهو می نامند.

التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 8:45 عصر روز دوشنبه 87 آبان 20

احترام

 

امام صادق ( ع) می فرماید : عظموا کبارکم و صلوا ارحامکم

سالمندان خود را بزرگ شمارید و با اقوام خود صله ارحام کنید .

بحث علمی مشترکی بین آیت الله صدر و آیت الله زنجانی بوده است که امام خمینی(ره) نیز در آن شرکت  می کند . در بین صحبتها بحث علمی بین امام و آیت الله زنجانی به تندی می گراید .

حضرت امام می فرماید : من به خاطر سن زیاد و عظمت مرحوم زنجانی دست او را بوسیدم .

(  اقتباس از مجله حوزه ، شماره 32 ، ص 114)



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 9:28 عصر روز یکشنبه 87 مهر 28

‍‏‍‍به نام خدا
با عرض سلام

افتادگی آموز

روزی زن صحرا نشین و بیهوده گر عبور  می کرد دید رسول خدا (صلی الله علیه و اله ) روی خاک نشسته و غذا می خورد ، با تعجب گفت :
ای محمد ! به خدا سوگند تو همانند بندگان( خدمتکاران ) می نشینی و مثل آنان غذا می خوری
پیامبر (صلی الله علیه و اله ) فرمود :
وای بر تو ! کدام بنده از من بنده تر است 
(بحارالانوار ج 16 ص 225 )
التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:40 صبح روز سه شنبه 87 شهریور 12

 

1133416e5e8w8t48u.gif

با عرض سلام  و تبریک  نیمه شعبان خدمت شما دوستان عزیزم

آشنایی با امام زمان (علیه السلام ) مقدمه دوست داشتن او و دوست داشتن او مقدمه ای برای دوست داشتن خداست . " هر کس شما را دوست بدارد ، خدا را دوست داشته است."

امام زمان (عج)و شفای سرور

" سرور " که از کودکی  لال بود  در سیزده سالگی پدرش دستش را گرفت و نزد سومین سفیر خاص جناب حسین بن روح آورد و از او درخواست کرد که از حضرت مهدی "علیه السلام " تقاضا کند که خود آن گرامی شفای زبان فرزندش را از خدا بخواهد .

جناب حسین بن روح پس از اندکی به آنان گفت : حضرت مهدی (علیه السلام ) به شما دستور داده است که به مرقد مطهر امام حسین ( علسه السلام ) بروید .

آن جوان لال را پدرش به همراه عمویش به کربلا آوردند و پس از زیارت مرقد مطهر پیشوای شهیدان ، پدر و عمویش او را با نام صدا کردند و گفتند « سرور !»

که به ناگاه با زبانی فصیح و گشاده گفت : لبیک .

پدرش گفت : پسرم سخن گفتی؟

سرور گفت:  آری پدر جان

( الغیبه للطوسی : 188)

 



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 5:4 عصر روز شنبه 87 مرداد 26

با سلام و تبریک   اعیاد شعبانیه

شجاعت در برابر زورگو
ولید بن عقبه که از جانب عثمان استاندار مدینه بود ،  قسمتی از زمین امام حسین را تصرف کرد و از این لحاظ به حق  آن حضرت تجاوز  نمود ، امام حسین به ولید اعتراض کرد ، هنگامی که احساس کرد ولید در زور گویی اصرار دارد ، شال سر او را از سرش برداشت و به گردنش پیچاند و محکم کشید .
مروان از این شجاعت امام حسین (علیه السلام ) در برابر زور گو ، انچنان تحت تاثیر قرار گرفت رو به ولید کرد و گفت :سوگند به خدا ! تا امروز ندیدم مردی این چنین به حاکم  خود جرات و صلابت داشته باشد



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 10:56 صبح روز چهارشنبه 87 مرداد 16

به نام خدا
با عرض سلام  و تسلیت شهادت  حضرت امام باقر (علیه السلام ) به همین مناسبت  روایتی از ان حضرت (علیه السلام ) رو خدمت شما سروران عزیز تقدیم می کنم
یکی
از راویان می گوید در کوفه به زنی قرآن می آموختم، روزی با او شوخی کردم، بعد به دیدار امام باقر(علیه السلام )  شتافتم، فرمود: آن که( حتّی)در پنهان مرتکب گناه شود خداوند به او اعتنا و توجّهی ندارد، به آن زن چه گفتی؟ از شرمساری چهره ام را پوشاندم و توبه کردم، سپس امام فرمود: تکرار نکن 
(پیشوای پنجم ، موسسه در راه حق ، ص 7)
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:18 صبح روز یکشنبه 87 مرداد 6

با سلام 

 امیرالمؤمنین (ع) ابوالاسود دوئلی را در نخستین روز که به منصب قضا تعیین نموده بود عزل کرد . ابوالاسود حیرا ن و به محضر امام(ع) آمد و  گفت: یا امیرالمؤمنین! علت عزل من چیست؟ در صورتی که به خدا قسم ! نه خیانت کرده ام و نه متهم به خیانت شده ام؟ حضرت فرمود: ادعای تو درست است و در انجام وظیفه امانت را رعایت نموده ای  اما بازرسان به من اطلاع داده اند که چون مراجعین  نزد تو به محاکمه می آیند تو بلند تر از آنها  سخن می گویی. (منبع تجلی امامت-اصغر ناظم زاده ص 176)

شاد باشید



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 2:50 عصر روز دوشنبه 87 تیر 31

به نام خدا
با سلام 
 رفیق دانشجویی داشتم که دیر به جبهه آمد. گفتم:  دیر آمدی!
 گفت:رفتم  جواب کنکور را بگیرم، کمی دیر شد( طوری گفت جواب کنکور را بگیرم فکر کردم که رد شده است)
 گفتم: قبول نشدی؟
گفت:  چرا، قبول شدم( طوری گفت قبول شدم که با خود گفتم: حتماً در یک رشته ی درب و داغون قبول شده )
 گفتم:  چه رشته ای قبول شدی؟
 گفت:: پزشکی دانشگاه تهران
گفتم :  پس چرا به جبهه آمدی؟
 گفت  : من اصلاً نمی خواستم به دانشگاه بروم چون در همین عملیات شهید می شوم. در کنکور شرکت کردم تامادرم  در فامیلها سر بلند شود و بگوید که بچه ی من خیلی لایق بود. او در همان عملیات شهید شد.( به نقل از یکی از سخنرانی های  اقای پناهیان ) 



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:54 صبح روز پنج شنبه 87 تیر 20

به نام خدا

با سلام
یکی از حکمای بزرگ به دیدن یکی از دوستان خود رفت آن شخص پسر کوچکی داشت که با وجود کوچکی سن ، خیلی هوشیار بود . حکیم به آن طفل فرمود : " اگر به من بگویی خدا کجاست ، یک عدد پرتقال به تو خواهم داد ."
پسر با کمال ادب جواب داد : " من به شما دو دانه پرتقال میدهم اگر به من بگویید خدا کجا نیست ."
نکته : گرایش به خدا  در نهاد همه انسانها به ودیعه گذاشته شده است این فطرت پاک و الهی باید دور از محیط های آلوده حفظ شود ، و گرنه در محیط آلوده ، فطرت نیز از مسیر الهی خود منحرف خواهد شد .
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:49 صبح روز پنج شنبه 87 تیر 20

به نام خدا
با عرض سلام   و تسلیت سالروز وفات حضرت امام (ره ) آن یار سفر کرده  خدمت شما دوستان عزیز
مرحوم حاج احمد آقای خمینی ، پدرش امام خمینی (رحمه الله علیه ) رو در خواب می بیند و از ایشان سوال می کند : پدر جان بر شما چه گذشت ؟ ایشان دست خود را بلند می کند و پایین می آورد و می گوید : بدان که حرکتی مانند این حرکت  دست هم اینجا سوال دارد (به نقل از کتاب روزنه هایی از عالم غیب ص 401)
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 9:38 عصر روز سه شنبه 87 خرداد 14

<      1   2   3   4   5   >>   >