سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 






درباره نویسنده
حکایتهای زیبا - نسل جوان
سخن آشنا
وبلاگی شاد و در عین حال علمی جهت پاسخگویی به سوالات با روشی کاملا جدید
تماس با مدیر نسل جوان


آرشیو وبلاگ
حضرت ختمی مرتبت (ص)
اهل بیت ( علیهم السلام)
مهدویت
احادیث آموزنده
حکایتهای زیبا
نکات مذهبی
سوالات رسیده
انچه باید جوانان بدانند
نوشته های منتخب پارسی بلاگ
میزگردهای منتخب پارسی بلاگ
میزگرد ها
متفرقه
سوالات ازدواج
مقالات
مباحث و سوالات در مورد زنان
حقوق کودک
لطیفه ها
لینک ها
حرف دل
مباحث قرانی
نسل جوان در سایتها و وبلاگهای دیگر
محرم
نماز
آیت الله العظمی بهجت(ره)


لینکهای روزانه
گاهنامه نماز [289]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
جلوه های عاشورایی
تکنولوژی کامپیوتر

مسافر عاشق
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
عاشق دلباخته
امیدزهرا
esperance
شیلو عج الله
گاهنامه نماز
حزب اللهی مدرنیته
14 معصوم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
آتش عشق
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
و خدایی که در این نزدیکی است
محمدرضا جاودانی
یا امام زمان (عج)
معلومات عمومی(پرسش و پاسخ )
شور دل
تمنای دل

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
حکایتهای زیبا - نسل جوان

آمار بازدید
بازدید کل :556996
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز25
 RSS 



در کل اینترنت
 در این سایت

به نام خدا
با عرض سلام
ابوالحسن على بن میثم، از مردى مسیحى پرسید: این صلیب را براى چه به گردنت آویخته‏اى؟ گفت: به جهت اینکه این صلیب، شبیه همان چیزى است که حضرت عیسى علیه‏السلام را از آن به دار آویختند
ابوالحسن پرسید: آیا آن حضرت، دوست داشت که او را از آن صلیب، به دار آویزند؟ گفت: نه
ابوالحسن پرسید: آیا آن حضرت به الاغى که سوارش مى‏شد و از آن، جهت رفع حوائج و انجام کارها بهره مى‏برد، علاقه داشت یا نه؟ گفت: آرى.
ابوالحسن گفت: پس چرا آن چیزى را که حضرت عیسى علیه‏السلام دوست داشت، رها کرده‏اى و آن چیزى را که حضرت از آن بدش مى‏آمد، به گردنت آویخته‏اى؟ اگر قرار باشد به جهت یاد و نام آن حضرت، چیزى را به گردنت بیاویزى، آن الاغ است، نه صلیب!
 یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:44 عصر روز یکشنبه 87 اردیبهشت 15

به نام خدا
با عرض سلام
در زمان هارون الرشید، شخصى مدّعى خدائى شد. او را نزد خلیفه بردند. خلیفه براى اینکه او را بترساند گفت: "چند روز قبل، شخصى ادعاى پیغمبرى کرد؛ او را کشتیم" گفت: "بسیار کار خوبى کردید؛ چون من او را نفرستاده بودم"(الکلام یجرّ الکلام، ج2، ص157)
یا حق


نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:41 عصر روز یکشنبه 87 اردیبهشت 15

به نام خدا
با عرض سلام
دو نفر شیعه و سنّى، در مورد معاویه بحث مى‏کردند. شیعه گفت: "معاویه اهل جهنّم است". سنّى گفت:"معاویه از صحابه پیامبر بود؛ پس اهل نجات است و خداوند او را به بهشت مى‏برد"
شیعه گفت: "اگر خداوند بخواهد معاویه را به بهشت ببرد، ما شیعه‏ها نمى‏گذاریم" سنّى با تعجّب پرسید: "چگونه از کار خداوند جلوگیرى مى‏کنید؟" شیعه گفت: "همان طور که خداوند جل جلاله مى‏خواست على علیه‏السلام را خلیفه کند و شما جمع شدید و نگذاشتید"( ریاض الحکایات، ص123)
یا حق


نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:40 عصر روز یکشنبه 87 اردیبهشت 15

به نام خدا
با سلام
ابوذر غفارى به همراه یکى دیگر از صحابه، مهمان سلمان فارسى بود. سلمان، کمى نان و نمک آورد و گفت: اگر رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از تکلّف نهى نفرموده بود، چیز بهترى حاضر مى‏کردم.
 ابوذر گفت: اگر مقدارى سبزى باشد، تکلّف نیست
 سلمان به دکّان سبزى فروشى رفت و چون پولى نداشت، آفتابه‏اش را گرو گذاشت و کمى سبزى خرید.
وقتى غذا تمام شد، ابوذر گفت: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى قَنَعَنا بِما رَزَقَنا؛ شکر خداى را که ما را به آنچه که روزیمان فرموده، قانع ساخته است
 سلمان گفت: اگر قانع بودید، آفتابه من گرو نمى‏رفت.( خزائن نراقى، ص247)
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:37 عصر روز یکشنبه 87 اردیبهشت 15

به نام خدا
با عرض سلام
باید ای دل اندکی بهتر شویم                         یا نه! اصلاً آدمی دیگر شویم
از همین امروز هنگام نماز                             با خدا قدری صمیمتر شویم
سوء ظن در خوبی گل‌ها بد است                   یادمان باشد که خوش باور شویم
مثل رؤیای درخت و روح گل                            زیر احساسات باران تر شویم
با همه افسردگی امّیدوار                              آتش در زیر خاکستر شویم
زیر دست و پای داغ آفتاب                             مثل خواب لاله‌ای پرپر شویم
سر باز نماز
در یکى از روستاهاى فیروزکوه ، جلسه بزرگداشت شهدا برپا بود و شهید امیر سپهبد صیاد شیرازى به عنوان سخنران دعوت شده بود. پس از مداحى و چند برنامه مرسوم دیگر از شهید صیاد خواستند سخنرانى بکند. ایشان پشت تریبون قرار گرفت و پس از شروع به صحبت با نام خداوند تبارک و تعالى و درود و صلوات بر پیامبر و آلش (علیهم السّلام) فرمود: روزى جلسه مهمى در مورد جنگ خدمت حضرت امام بودیم ، وقت نماز شد ، امام وضو گرفت و به نماز ایستاد و ما هم به تبع امام فهمیدیم وقت نماز است و نماز بر همه چیز ترجیح دارد. بعد شهید صیاد شیرازى با اشاره به وقت نماز به حضار فرمود: الان هم وقت نماز هست اگر خواستید بعد از نماز براى شما سخنرانى مى کنم. صحبت را تمام کرد و صفهاى نماز تشکیل شد و همانجا در اول وقت نماز جماعت برپا شد
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 5:32 عصر روز یکشنبه 86 اسفند 12

به نام خدا
با عرض سلام
خداوند به سوی  پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله ) وحی فرستاد " قل حسبی الله علیه بتوکل المتوکلون " بگو خدا مرا  کافی است و همه توکل کنندگان به او اعتماد کنند (سوره زمر آیه 38)
ره آورد توکل
در زمان  یکی از خلفای پیشین قحطی شد .وقتی از شدت قحطی جان مردم به لب و صبرشان لبریز شد ، خلیفه به مردم فرمان داد با گریه و زاری به سوی خداوند بروید . مردم آلات لهور و لعب و معصیت را شکسته و به دعا و مناجات پرداختند و همه دست نیاز به درگاه الهی دراز کردند .
در این میان غلامی را دیدند که دست می زند و می رقصد و می خواند . او را نزد خلیفه آوردند و گفتند : ای خلیفه این بر خلاف فرمان شما ، شادی می کند . خلیفه به غلام گفت : همه مردم در اضطراب و نگرانی به سر می برند و تو را چه شده ، که شادی می کنی؟ گفت : مولای من انباری پر گندم دارد و من از این جهت خاطر جمع هستم . خلیفه از این سخن مناثر شد و به فکر فرو رفت سپس سر بلند  کرده و گفت : این توکل مخلوق به مخلوق است که به او آرامش  داده پس اگر مخلوقات بر خالق متعال توکل کنند چه قدر آرامش و امنیت خاطر خواهند داشت
(ریاض الحکایات ص 116)
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 1:34 عصر روز پنج شنبه 86 بهمن 25

به نام خدا
با عرض سلام
در ایه 79 سوره اسرا خداوند متعال به پیامبر (صلی الله علیه و اله ) می فرماید که : " و من اللیل فتهجد  به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا " یا رسول الله ! پاسی از شب را به سحر خیزی بپرداز .  امید است که پروردگارت تو را ذر مقامی ستوده قرار دهد ."
داستان زیر نمونه ای از این عطایای الهی را به شب زنده داران نشان می دهد :
لذت حضور
عالم بزرگوار آقا محمد تقی مجلسی در خاطرات خود می گوید : در یکی از شبها پس از اینکه از نماز شب و تهجد سحری فارغ شدم ، حال خوشی برایم ایجاد شد و از آن حالت فهمیدم که در این هنگام هر حاجت و درخواستی از خداوند نمایم ، اجابت خواهد شد فکر کردم چه درخواستی از تمور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم که ناگاه صدای گریه فرزندم محمد باقر در گهواره بلند شد و من بی درنگ به خداوند متعال عرضه داشتم : پروردگارا ! به حق محمد و آل محمد ، این کودک را مروج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتی بی پایان موفق گردان .
و این چنین بود که دعای این عارف سحر خیز به اجابت رسید و فرزند دانشمندش آنچنان توفیقاتی در ترویج دین و نشر احکام پیامبر به دست آورد که موافق و مخالف را به حیرت واداشت تا جائی که امروزه هیچ پژوهشگری در حوزه دین و علوم اسلامی از تالیفات این عالم وارسته  و سخت کوش بی نیاز نمی باشد
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 1:31 عصر روز پنج شنبه 86 بهمن 25

به نام خدا
با عرض سلام
راننده ای می گفت در مسافرت بودم بین راه ماشین احتیاج به آب پیدا کرد، ترمز کردم و کنار جاده ایستادم و سطل آبی را به دست گرفتم و هر ماشینی عبور می کرد آنرا بالا می گرفتم شاید کمک کنند اما ساعتی گذشت و ماشینی نیاستاد. دیگر خسته شده بودم و نمی دانستم در این هوای گرم چه کنم. ناگهان فکری به ذهنم خطور کرد. کودکی شیرخوار در ماشین در بغل مادرش بود گرفتم و روی دست قرار دادم و در دستی دیگر سطل آب را. بلافاصله اولین ماشین نگه داشت و آب در اختیار ما گذاشت. لعنت خدا برآن قومی که چون حسین علیه السلام را دیدند که علی اصغر علیه السلام بر دست دارد بجای ذرّه ای آب او را در دست پدر هدف تیر سه شعبه قرار دادند
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:5 صبح روز جمعه 86 دی 28

به نام خدا
با عرض سلام و تسلیت سالروز شهادت نهمین اختر تابناک اسمان امامت و ولایت  خدمت شما دوستان عزیزم
امام جواد (علیه السلام) به عیادت یکی از یارانش که بیمار شده بود رفت و در بالین او نشست و دید او گریه می کند و در مورد مرگ، بی تابی می نماید.
فرمود:" ای بنده ی خدا! از مرگ می ترسی؟ از این جهت که نمی دانی، مرگ چیست؟ آیا اگر چرک و کثافت، تو را فرا گیرد و موجب ناراحتی تو گردد، و جراحات و زخمهای پوستی در بدن تو پدید آید و بدانی که غسل کردن و شستشو در حمام، همه ی این چرکها و زخمها را از بین می برد، آیا نمی خواهی که وارد حمّام شوی و بدنت را شستشو نمائی و از زخمها و آلودگیها پاک گردی؟، و یا میل نداری به حمّام بروی و با همان آلودگی و زخم ها باشی!"
بیمار عرض کرد: البتّه دوست دارم در این صورت به حمّام بروم و بدنم را بشویم.
امام جواد (علیه السلام) فرمود:" مرگ (برای مؤمن) همان حمّام است، و آن آخرین پاکسازی آلودگی گناه، و شستشوی ناپاکیهاست بنابراین وقتی که به سوی مرگ رفتی و از این مرحله گذشتی، در حقیقت از همه ی اندوه و امور رنج آور رهیده ای و به سوی خوشحالی و شادی روی آورده ای"
بیمار از فرموده ی امام جواد (علیه السلام) قلبی آرام پیدا کرد و خاطرش آسوده شد، عافیت و نشاط پیدا کرد و با آرامش استوار، دلهره و نگرانیش از بین رفت.
یا حق

نویسنده » سخن آشنا » ساعت 1:46 عصر روز سه شنبه 86 آذر 20

به نام خدا
با عرض سلام
امام صادق (علیه السلام )فرمود :
روزی  اختلافی   بین سلمان فارسی و شخصی بوجودآمد  . آن مرد به سلمان گفت : تو کیستی ؟ سلمان پاسخ داد :  ابتدای افرینش من و تو از نطفه نجسی بوده و سرانجام هم مرداری گندیده خواهد بود . هرگاه روز رستاخیز شود و ترازوی عدل بنهند ، هر کس نیکش سنگین بود ، او شرافتمند است و هر کس اعمال نیکش اندک بود پست و بی ارزش .( اخلاق اسلامی شهید دستغیب نشر محراب  ص 44)
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:49 صبح روز یکشنبه 86 آذر 18

<      1   2   3   4   5   >>   >