سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 






درباره نویسنده
پیراهن حسین بر سینه - نسل جوان
سخن آشنا
وبلاگی شاد و در عین حال علمی جهت پاسخگویی به سوالات با روشی کاملا جدید
تماس با مدیر نسل جوان


آرشیو وبلاگ
حضرت ختمی مرتبت (ص)
اهل بیت ( علیهم السلام)
مهدویت
احادیث آموزنده
حکایتهای زیبا
نکات مذهبی
سوالات رسیده
انچه باید جوانان بدانند
نوشته های منتخب پارسی بلاگ
میزگردهای منتخب پارسی بلاگ
میزگرد ها
متفرقه
سوالات ازدواج
مقالات
مباحث و سوالات در مورد زنان
حقوق کودک
لطیفه ها
لینک ها
حرف دل
مباحث قرانی
نسل جوان در سایتها و وبلاگهای دیگر
محرم
نماز
آیت الله العظمی بهجت(ره)


لینکهای روزانه
گاهنامه نماز [289]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
جلوه های عاشورایی
تکنولوژی کامپیوتر

مسافر عاشق
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
عاشق دلباخته
امیدزهرا
esperance
شیلو عج الله
گاهنامه نماز
حزب اللهی مدرنیته
14 معصوم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
آتش عشق
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
و خدایی که در این نزدیکی است
محمدرضا جاودانی
یا امام زمان (عج)
معلومات عمومی(پرسش و پاسخ )
شور دل
تمنای دل

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
پیراهن حسین بر سینه - نسل جوان

آمار بازدید
بازدید کل :557155
بازدید امروز : 10
بازدید دیروز52
 RSS 



در کل اینترنت
 در این سایت

 
سلام

زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد                  این کار را برای رضای خدا نکرد

این کربلا چه بود که جز این مسافرت                او را زجان عزیزتر خود جدا نکرد

گیسوی  آیه های نجیبی که می وزید              با معجز شکسته ی زینب (ع)چه ها نکرد

آری غذا نداشت ولی در تمام راه                      یکبار هم نماز شبی را قضا نکرد

بیگانه بر غریبی زینب (ع) سلام کرد                 کاری که هیچ رهگذر آشنا نکرد

 قحطی  مدینه عبدالله بن جعفر  را مجبور به رفتن به شام جهت نمود  او کشاورزی می کند . ولی زینب ...!!!! هر روز او گریه و داغ دل است . بیماری او شدت یافته  تا اینکه نیمه ظهر به همسر خود عبدالله می گوید ؛" بستر مرا  در حیاط زیر آفتاب قرار بده !" عبدالله می گوید :" همین کار را کردم متوجه شدم چیزی را روی سینه خود قرار داده و مدام زیر لب  حرف می زند ، به او نزدیک شدم ، دیدم پیراهنی که یادگار از کربلاست ، یعنی پیراهن حسین (ع)  را که خونین و پاره است ، به روی سینه نهاده و مدام می گوید :" حسین .... حسین ... حسین ......" لحظاتی بعد او وارد حریم اهل بیت نبوت گشت و کارنامه عمرش به خیر و سعادت ختم گردید

(عقیله بنی هاشم ص 57 و 58)

 خدا توفیق ره روی از اهل بیت عصمت و طهارت رو به ما عطا فرما 



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 2:52 عصر روز دوشنبه 87 تیر 31