سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 






درباره نویسنده
مقالات - نسل جوان
سخن آشنا
وبلاگی شاد و در عین حال علمی جهت پاسخگویی به سوالات با روشی کاملا جدید
تماس با مدیر نسل جوان


آرشیو وبلاگ
حضرت ختمی مرتبت (ص)
اهل بیت ( علیهم السلام)
مهدویت
احادیث آموزنده
حکایتهای زیبا
نکات مذهبی
سوالات رسیده
انچه باید جوانان بدانند
نوشته های منتخب پارسی بلاگ
میزگردهای منتخب پارسی بلاگ
میزگرد ها
متفرقه
سوالات ازدواج
مقالات
مباحث و سوالات در مورد زنان
حقوق کودک
لطیفه ها
لینک ها
حرف دل
مباحث قرانی
نسل جوان در سایتها و وبلاگهای دیگر
محرم
نماز
آیت الله العظمی بهجت(ره)


لینکهای روزانه
گاهنامه نماز [289]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
جلوه های عاشورایی
تکنولوژی کامپیوتر

مسافر عاشق
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
عاشق دلباخته
امیدزهرا
esperance
شیلو عج الله
گاهنامه نماز
حزب اللهی مدرنیته
14 معصوم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
آتش عشق
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
و خدایی که در این نزدیکی است
محمدرضا جاودانی
یا امام زمان (عج)
معلومات عمومی(پرسش و پاسخ )
شور دل
تمنای دل

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
مقالات - نسل جوان

آمار بازدید
بازدید کل :557196
بازدید امروز : 51
بازدید دیروز52
 RSS 



در کل اینترنت
 در این سایت

به نام خدا
با عرض سلام
در مورد کتابسوزی ایران برخی قرائن خارجی در کار است که  این مساله  توهمی بیش نیست از جمله:
1)یکی اینکه اساساً تاریخ وجود کتابخانه‎ای را در ایران ضبط نکرده است، اگر در ایران کتابخانه هائی وجود می‎داشت، فرضاً سوختن آنها ضبط نشده بود، اصل وجود کتابخانه ضبط می‎شد، خصوصاً با توجه به اینکه می دانیم اخبار ایران وتاریخ ایران بیش از هر جای دیگر در تواریخ اسلامی وسیلة خود ایرانیان یا اعراب ضبط شده است.
2) در میان ایرانیان یک جریان خاص پدید آمد که ایجاب می‎کرد اگر کتابسوزی در ایران رخ داده باشد حتماً ضبط شود وبا آب وتاب فراوان هم ضبط شود وآن جریان شعوبیگری است. شعوبیگری هر چند در ابتدا یک نهضت مقدس اسلامی عدالتخواهانه وضد تبعیض بود، ولی بعدها تبدیل شد به یک حرکت نژاد پرستانه وضد عرب. ایرانیان شعوبی مسلک، کتابها در مثالب و معایب عرب نوشتند و هرجا نقطه ضعفی از عرب سراغ داشتند با آب و تاب فراوان می‎نوشتند و پخش می‎کردند: جزئیاتی از لابلای تاریخ پیدا می‎کردند و از سیر تا پیاز فروگذار نمی‎کردند.
اگر عرب چنین نقطه ضعف بزرگی داشت که کتابخانها را آتش زده بود، خصوصاً کتابخانه ایران را، محال و ممتنع بود که شعوبیه که در قرن دوم هجری اوج گرفته بودند و بنی‎العباس به حکم سیاست ضد اموی وضد عربی که داشتند به آنها پر و بال می‎دادند درباره‎اش سکوت کنند، بلکه یک کلاغ را صد کلاغ کرده و جار و جنجال راه می‎انداختند، و حال آنکه شعوبیه تفوّه به این مطلب نکرده‎اند و این خود دلیل قاطعی است بر افسانه بودن قصه کتابسوزی ایران.
خلاصة سخن این شد که تا قرن هفتم هجری یعنی حدود ششصد سال بعد از فتح ایران ومصر ، در هیچ مدرکی ( چه اسلامی وچه غیر اسلامی) سخن از کتابسوزی مسلمین نیست. برای اولین بار درقرن هفتم این مساله طرح می‎شود. کسانی که طرح کرده‎اند اولاً هیچ مدرک و مأخذی نشان نداده‎اند وطبعا از این جهت نقلشان اعتبار تاریخی ندارد، و اگر هیچ ضعفی جز این یک ضعف نبود، برای بی اعتباری نقل آنها کافی بود.
تازه همه آنها به استثنای ابوالفرج وقفطی، وجود شایعه‎ای را بر زبانها روایت کرده‎اند نه وقوع حادثه را، و در شریعت روایت و قانون نقل تاریخی، هرگاه مورخ به جای نقل حادثه‎ای، «بر سر زبانها بودن» آن حادثه را نقل کند، به جای آنکه بگوید چنین حادثه‎ای واقع شده بگوید «گفته می شود چنین حادثه ای واقع شده» نشانه این است که حتی خود گوینده اعتمادی به وقوع آن حادثه ندارد.
و بعلاوه، نقلهای قرن هفتم که ریشه و منبع سایر نقلهاست، یعنی نقل عبداللطیف و ابو الفرج وقفطی، در متن خود مشتمل بر دروغهای قطعی است که سند بی اعتباری آنهاست
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:45 صبح روز جمعه 86 دی 28

به نام خدا
با عرض سلام
تعدد زوجات در دورة ساسانی جاری و معمول بوده است. و جای انکار نیست . ازهرودوت یونانی و استرابون در عصر هخامنشی گرفته تا مورخین عصر حاضر این مطلب را تایید کرده اند .
هرودوت دربارة طبقة اشراف عهد هخامنشی می‏گوید:
« هر کدام از آنها چند زن عقدی دارند ولی عدة زنان غیرعقدی بیشتر است.» (مشیرالدوله، تاریخ ایران باستان، جلد ششم، چاپ جیبی/ 1535.)
استرابون دربارة همین طبقه می‏گوید: «آنها زنان زیاد می‏گیرند و با وجود این ، زنان غیرعقدی بسیار دارند.» (همان ص 1543
)
ژوستین از مورخان عصر اشکانی دربارة اشکانیان می‏گوید: «تعداد زنان غیرعقدی در میان آنها و بخصوص در خانوادة سلطنتی از زمانی متداول شده بود که به ثروت رسیده بودند، زیرا زندگانی صحراگردی مانع از داشتن زنان متعدد است.(همان ص
2693)
آنچه در ایران باستان در میان طبقة اشراف معمول بوده است چیزی بالاتر از تعدد زوجات یعنی حرمسرا بوده است و لهذا نه محدود به حدی بوده است، مثلاً چهار تا یا بیشتر یا کمتر، و نه مشروط به شرطی از قبیل عدالت و تساوی حقوق زنان و توانایی مالی یا جنسی، بلکه همان‏طور که نظام اجتماعی، یک نظام طبقاتی بوده است، نظام خانوادگی نیز چنین بوده است.
دختر مستقلاً حق اختیار شوهر نداشت. این حق به پدر اختصاص داشت. اگر پدر در قید حیات نبود، شخص دیگر اجازة شوهر دادن دختر را داشت. این حق نخست به مادر تعلق می‏گرفت و اگر مادر مرده بود متوجه یکی از عموها یا داییهای او می‏شد. (ایران در زمان ساسانیان/ کریستین سن 346 و 347.)
شوهر بر اموال زن ولایت داشت و زن بدون اجازة شوهر حق نداشت در اموال خویش تصرف کند. به موجب قانون زناشویی فقط شوهر شخصیت حقوقی داشت. (همان /ص 351)
شوهر می‏توانست به وسیلة یک سند قانونی زن را شریک خویش سازد. در این صورت زن شریک‏المال می‏شد و می‏توانست مثل شوی خود در آن تصرف کند. فقط بدین وسیله زوجه می‏توانست معاملة صحیحی با شخص ثالث به عمل آورد. (همان ، ص 352)
هرگاه شوهری به زن خود می‏گفت: از این لحظه تو آزاد و صاحب اختیار خودت هستی، زن بدین وسیله از نزد شوهر خود طرد نمی‏شد، ولی اجازت می‏یافت به عنوان «زن خدمتکار» (چاکر زن) شوهر دیگری اختیار کند... فرزندانی که در ازدواج جدید در حیات شوهر اولش می‏زایید، از آنِ شوهر اولش بود؛ یعنی زن تحت تبعیت شوهر اول باقی می‏ماند. (همان ، ص 353.)
شوهر حق داشت یگانه زن خود را یا یکی از زنانش را (حتی زن ممتاز خود را) به مرد دیگری که بی‏آنکه قصوری کرده باشد محتاج شده بود بسپارد (عاریه بدهد)، تا این مرد از خدمات آن زن استفاده کند؛ رضایت زن شرط نبود. در این صورت شوهر دوم حق دخل و تصرف در اموال زن را نداشت و فرزندانی که در این ازدواج متولد می‏شدند، متعلق به خانوادة شوهر اول بودند و مانند فرزندان او محسوب می‏شدند... این عمل را از اعمال خیر می‏دانستند و کمک به یک هم دین تنگدست می‏شمردند.
خلاصه این است که برای اینکه نام خانواده‏ها محفوظ بماند و اصل مالکیت خاندانهایی که حق مالکیت داشته‏اند متزلزل نشود و ثروتی که از آنها باقی می‏ماند به دست بیگانه نیفتد، اگر کسی می‏مرد و فرزند پسری از او باقی نمی‏ماند و به اصطلاح اجاقش کور می‏ماند، «ازدواج نیابی» بعد از قوتش انجام می‏دادند.
در باب ارث مقرر بود که زن ممتاز و پسرانش یکسان ارث ببرند. به دختران شوهر نکرده نصف سهم می‏دادند. چاکر زن و فرزندان او حق ارث نداشتند، ولی پدر می‏توانست قبلاً چیزی از دارایی خود را به آنان ببخشد یا وصیت کند که پس از مرگ به آنان بدهند. (همان /357.)

ملاک و محور مقررات خانوادگی دو چیز بوده و همة مقررات برای حفظ آندو بوده است: نژاد، ثروت.
ازدواج با محارم که سنتی رایج بوده [و] در آن عهد و از دوران پیشین سابقه داشته است روی همین اساس قرار داشته است؛ یعنی خاندانها برای اینکه مانع اختلاط خون خود با بیگانه و افتادن ثروت خود در اختیار بیگانه بشوند کوشش می‏کرده‏اند تا حد امکان با اقربای نزدیک خود ازدواج کنند، و چون این عمل بر خلاف مقتضای طبع بوده، با زور و قدرت مذهب و اینکه اجر و پاداشش در جهان دیگر عظیم است و کسی که امتناع ورزد جایش در دوزخ است، آن را کم و بیش به خورد مردم می‏داده‏اند.
در صدر اسلام ازدواج با محارم میان زردشتیان امر رایجی بوده است، لهذا این مسأله پیش آمده است که گاهی بعضی از مسلمین، بعضی از زردشتیان را به علت این کار مورد ملامت و دشنام قرار می‏دادند و آنها را بدین سبب زنازاده می‏خواندند، اما ائمة اطهار مسلمانان را از این بدگویی منع می‏کردند، تحت این عنوان که این عمل در قانون آنها مجاز است و هر قومی نکاحی دارند و اگر مطابق شریعت خود ازدواج کنند فرزندانشان زنازاده محسوب نمی‏شوند. (وسائل الشیعه، چاپ امیر بهادر، ج 3، ابواب مواریث، ص 368.)
و هم در روایات باب «حدود» آمده است که در حضور امام صادق (ع) شخصی از شخص دیگر پرسید که با آن مردی که از او طلبکار بودی چه کردی؟ آن مرد گفت: او یک ولدالزّنایی است. امام سخت برآشفت که این چه سخنی بود؟ آن شخص گفت: قربانت گردم، او مجوسی است و مادرش دختر پدرش است و لهذا هم مادرش است و هم خواهرش پس قطعاً ولدالزّناست. امام فرمود: مگر نه این است که در دین آنها این عمل جایز است و او به دین خود عمل کرده است؟ پس تو حق نداری او را ولدالزّنا بخوانی. (وسائل الشیعة، چاپ امیر بهادر، ابواب الحدود، ص 439.)
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:38 صبح روز جمعه 86 دی 28

به نام خدا
با عرض سلام
 از جمله شبهاتی که دوستان در مبحث مربوط به برده داری داشتند این مساله  است که  آیا توی عربستان و حجاز فقط این روال برده داری وجود داشته یا توی کشورهای صاحب تمدن مثل ایران هم وجود داشته ؟ و با این سوال قصد دارند ثابت کنند که اسلام باعث ورود برده داری به ایران شده است  در  مورد این شبهه می توان گفت حتی اگر  برده داری در ایران قبل از اسلام هم  نباشد هم  چون
اسلام به هیچ وجه مسلمانان را تشویق به برده داری ننموده است بلکه همیشه انان را تشویق به ازاد نمودن برده ها  نموده  در نتیجه  اگر در جامعه ای برده داری نباشد  با توجه به تاکید فراوان اسلام به ازاد نمودن  بردگان  به هیچ وجه انها دنبال اینکار نمی رفتند.
اما جهت توضیح کامل و رفع کامل این شبهه  نظام اجتماعی ایران را در زمان ساسانی  بررسی می نماییم ( در نگارش این مطالب از کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران  ، تالیف استاد شهید  مطهری استفاده شده است )
جامعه اجتماعى ایران ساسانى جامعه طبقاتى و صنفى بوده و اصول و نظامات طبقاتى به شدیدترین وجهى در آن اجرا مى شده است 
البته نظام طبقاتى را ساسانیان اختراع نکردند . بلکه از دوره هخامنشیان و اشکانیان معمول و مجرى بوده است  (تاریخ ایران باستان , تالیف  مشیرالدوله , چاپ  جیبى , جلد ششم , صفحه 1500 و جلد نهم , صفحه 2684 . ایضا تاریخ ایران , تالیف  مشیرالدوله , صفحات  16 و 123 و 240) . ساسانیان این نظام را تجدید و تایید و تقویت  کردند .
مسعودى در مروج الذهب جلد 1 , صفحه 152مى نویسد :اردشیر بن بابک  سر سلسله ساسانیان مردم را هفت  طبقه قرار داد . هم او در( التنبیه و الاشراف  صفحه 76) مى نویسد :
چون در جریان کار ضحاک  , کاوه که آهنگرى بیش نبود توانست  ملک  ضحاک را واژگون سازد , اردشیر در فرمان معروف  خود , پادشاهان پس از خویش را از خطرى که از ناحیه طبقه عوام پیش مى آید برحذر داشت 
 در کامل ابن اثیر مى خوانیم که :هنگامى که لشکر مسلمین و سپاه ایران در قادسیه به هم رسیدند , رستم فرخ زاد , (( زهره بن عبدالله )) را که به عنوان مقدمه الجیش مسلمین پیشاپیش آمده و با جماعت  خود اردو زده بود به حضور خود طلبید و منظورش این بود بلکه با نوعى مصالحه کار را تمام کند که به جنگ  نکشد . به او گفت  : شما مردم عرب  همسایگان ما بودید و ما به شما احسان مى کردیم و از شما نگهدارى مى نمودیم و چنین و چنان مى کردیم . زهره بن عبدالله گفت  : امروز وضع ما با اعرابى که تو مى گویى فرق کرده است  , هدف  ما با هدف  آنها دو تاست  , آنها به خاطر هدفهاى دنیوى به سرزمینهاى شما مى آمدند و ما به خاطر هدفهاى اخروى . ما همچنان بودیم که تو وصف  کردى , تا خداوند پیامبر خویش را در میان ما مبعوث  فرمود و ما دعوت  او را اجابت  کردیم , او به ما اطمینان داد که هر که این دین را نپذیرد خوار و زبون خواهد شد و هر که بپذیرد عزیز و محترم خواهد گشت  . رستم گفت  : دین خودتان را براى من توضیح بده : گفت  : پایه اسایش اقرار بو حدانیت  خدا و رسالت  محمد است  گفت  : نیک  است  , دیگر چى ؟ گفت  : دیگر آزاد ساختن بندگان خدا از بندگى بندگان براى اینکه بنده خدا باشند نه بنده بنده خدا . گفت  : نیک  است  و دیگر چى ؟ گفت  : دیگر اینکه همه مردم از یک  پدر و مادر ( آدم و حوا ) زاده شدند و همه با هم برادر و برابرند : گفت  : این هم بسیار نیک  است  .
سپس رستم گفت  : حالا اگر اینها را پذیرفتیم بعد چه مى کنید حاضرید برگردید ؟ گفت  : آرى به خدا قسم , دیگر جز براى تجارت  و یا احتیاجى دیگر نزدیک  شهرهاى شما هم نخواهیم آمد . رستم گفت  سخنت  را تصدیق مى کنم اما متاسفم که باید بگویم از زمان اردشیر رسم بر این است  که به طبقات  پست  اجازه داده نشود دست  به کارى که مخصوص طبقات  عالیه و اشراف  است  بزنند , زیرا اگر پا از گلیم خویش درازتر کنند مزاحم طبقات  اشراف  مى شوند . زهره بن عبدالله گفت  : بنابراین ما از همه مردم براى مردم بهتریم , ما هرگز نمى توانیم با طبقات  پایین آنچنان رفتار کنیم که شما مى کنید , ما معتقدیم امر خدا را در رعایت  طبقات  پایین اطاعت  کنیم و اهمیت  ندهیم به اینکه آنها امر خدا را درباره ما اطاعت  مى کنند یا نمى کنند ( کامل ابن اثیر , جلد 2 , صفحه 319 - 320 . )
آقاى سعید نفیسى مى گوید :
از اختلافات  دینى و طریقتى که بگذریم , چیزى که بیش از همه در میان مردم ایران نفاق افکنده بود امتیاز طبقاتى بسیار خشنى بود که ساسانیان در ایران برقرار کرده بودند و ریشه آن در تمدنهاى ( ایرانى ) پیشین بوده , اما در دوره ساسانى بر سختگیرى افزوده بودند .
در درجه اول هفت  خانواده اشراف  و پس از ایشان طبقات  پنجگانه امتیازاتى داشتند و عامه مردم از آن محروم بودند تقریبا مالکیت  انحصار به آن هفت  خانواده ( هفت  فامیل ) داشت  ایران ساسانى که از یک  سو به رود جیحون و سوى دیگر به کوههاى قفقاز و رود فرات  مى پیوست  , ناچار حدود صد و چهل میلیون جمعیت  داشته است  . اگر عده افراد هر یک  از هفت خاندان را صد هزار تن بگیریم , شماره ایشان به هفتصد هزار نفر مى رسد , و اگر فرض کنیم که مرزبانان و دهگانان که ایشان نیز تا اندازه اى از حق مالکیت  بهره مند بوده اند نیز هفتصد هزار نفر مى شده اند تقریبا از این و چهل میلیون , یک  میلیون و نیم حق مالکیت  داشته و دیگران همه از این حق طبیعى خداداد محروم بوده اند ناچار هر آیین تازه اى که این امتیازات ناروا را از میان مى برد و برابرى فراهم مى کرد و به این ملیونها مردم ناکام حق مالکیت  مى داد و امتیازات  طبقاتى را از میان مى برد , همه مردم با شور و هیجان بدان مى گرویدند (تاریخ اجتماعى ایران , جلد دوم , صفحه 24 - 25 )
در شاهنامه فردوسى که منابعش همه ایرانى و زردشتى است  داستان معروفى آمده است  که به طور واضح نظام طبقاتى عجیب  و طبقات  بسته و مقفل آن دوره را نشان مى دهد , که تحصیل دانش نیز از مختصات  طبقات  ممتاز بوده است 
مى گوید در جریان جنگهاى قیصر روم و انوشیروان , قیصر به طرف  شامات  که در آنوقت  در تصرف  انوشیروان بود قشون کشید , و سپاه ایران به مقابله پرداخت  . در اثر طول کشیدن مدت  , خزانه ایران خالى شد , انوشیروان با بوذر جمهر مشورت  کرد , قرار بر این شد که از بازرگانان قرضه بخواهند گروهى از بازرگانان دعوت  شدند , در آن میان یک  نفر (( موزه فروش )) بود که از نظر طبقاتى چون کفشگر بود از طبقات  پست  به شمار مى آمد , گفت  من حاضرم تمام قرضه را یکجا بدهم , به شرط اینکه اجازه داده شود یگانه کودکم که خیلى مایل است  درس بیاموزد به معلم سپرده شود 
بدو کفشگر گفت  کاین من دهم
سپاسى ز گنجور بر سر نهم
بدو کفشگر گفت  کاى خوب  چهر
نرنجى بگویى به بوذر جمهر
که اندر زمانه مرا کودکى است
که بازار او بر دلم خوار نیست
بگویى مگر شهریار جهان
مرا شاد گرداند اندر نهان
که او را سپارم به فرهنگیان
که دارد سر مایه و هنگ  آن
فرستاده گفت  این ندارم برنج
که کوتاه کردى مرا راه گنج
بیامد بر شاه بوذرجمهر
که اى شاه نیک  اختر خوب  چهر
یکى آرزو کرد موزه فروش
اگر شاه دارد به گفتار گوش
فرستاده گفتا که این مرد گفت
که شاه جهان با خرد باد جفت
یکى پور دارم رسیده به جاى
به فرهنگ  جوید همى رهنماى
اگر شاه باشد بدین دستگیر
که این پاک  فرزند گردد دبیر
به یزدان بخواهم همى جان شاه
که جاوید بادا سزاوار گاه
بدو گفت  شاه اى خردمند مرد
چرا دیو چشم تو را خیره کرد ؟ !
برو همچنان باز گردان شتر
مبادا کزو سیم خواهیم و زر
چو بازارگان بچه گردد دبیر
هنرمند و با دانش و یاد گیر
چو فرزند ما بر نشیند به تخت
دبیرى بیایدش پیروز بخت
هنر یابد ار مرد موزه فروش
سپارد بدو چشم بینا و گوش
به دست  خردمند مرد نژاد
نماند جز از حسرت  و سرد باد
بما بر پس از مرگ  نفرین بود
چو آیین این روزگار این بود
هم اکنون شتر باز گردان به راه
درم خواه و از موزه دوزان مخواه
فرستاده برگشت  و شد با درم
دل کفشگر زان درم پر زغم
(
شاهنامه فردوسى , چاپ  سازمان کتابهاى جیبى , جلد ششم , صفحات 258 - 260 )

کریستن سن مى گوید : به طور کلى بالا رفتن از طبقه اى به طبقه دیگر مجاز نبود , ولى گاهى استثناء واقع مى شد , و آن وقتى بود که یکى از آحاد رعیت  , اهلیت  و هنر خاصى نشان مى داد , در این صورت  بنابر نامه (( تنسر )) آن را ( باید ) بر شهنشاه عرضه کنند , بعد تجربت  موبدان و هرابذه و طول مشاهدات  , تا اگر مستحق بدانند به غیر طائفه الحاق فرمایند ... مردمان شهرى نسبه وضع خوبى داشتند , آنان هم مانند روستائیان مالیات  سرشمارى مى پرداختند ولى گویا از خدمات  نظامى معاف  بودند و به وسیله صناعت  و تجارت  صاحب  مال و جاه مى شدند . اما احوال رعایا به مراتب  از آنان بدتر بود , مادام العمر مجبور بودند در همان قریه ساکن باشند و بیگارى انجام دهند و در پیاده نظام خدمت  کنند به قول آمیانوس مارسلینوس : (( گروه گروه )) از این روستائیان پیاده از پى سپاه مى رفتند گویى ابدالدهر محکوم به عبودیت هستند , به هیچ وجه مزدى و پاداشى به آنان نمى دادند )) ... در باب احوال رعایایى که در زیر اطاعت  اشراف  و ملاک  بوده اند اطلاع بیشترى نداریم . امیانوس گوید : (( اشراف  مزبور خود را صاحب  اختیار جان غلامان و رعایا مى دانستند )) . وضع رعایا در برابر اشراف  و ملاک  به هیچ وجه با احوال غلامان تفاوتى نداشت  ... با وجود این نظر به اهمیت  فوق العاده اى که زراعت  در دین زردشت  داشته , چنانکه کتابهاى مقدس در ستایش این کار مبالغه کرده اند , مسلم است  که حقوق قانونى زارعین از روى کمال دقت  معین بوده است  , چند نسک از نسکهاى اوستا محتوى قواعد و احکامى در این خصوص بوده اند (ایران در زمان ساسانیان , کریستین سن ، صفحات  343 - 346 . ) کریستن سن در فصل هشتم کتاب  خویش نیز نمونه ها و دلائل و قرائنى براى زندگى خشن طبقاتى آنروز ذکر مى کند. 

بحث  دیگر درباره نظامات  اجتماعى ایران مربوط است  به رژیم حکومت ساسانیان , حکومت  ساسانیان استبدادى محض بوده است  . آنان خود را آسمانى نژاد و مظهر خدا مى دانستند و از مردم به کمتر از سجده راضى نمى شدند , و مردم با این وضع خو گرفته بودند . کسانى که قصد اشنایی  از این نظر با  جامعه ایرانى آنروز را دارند  مى توانند رجوع کنند به کتابهاى : تاریخ ادبیات  ادوارد براون , جلد اول ترجمه آقاى على پاشا صالح. و کتاب  تمدن ایرانى , تالیف  جمعى از خاورشناسان , ترجمه دکتر بهنام, و تاریخ اجتماعى ایران , تالیف  سعید نفیسى , جلد دوم, و مخصوصا ایران در زمان ساسانیان , تالیف  کریستن سن محقق دانمارکى , ترجمه رشید یاسمى 

یا حق

 



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:29 صبح روز جمعه 86 دی 28

چگونگی برخورد اسلام با مساله برده داری

اسلام تمام افراد بشر را از یک پدر و مادر می داند و هیچ امتیازی برای رنگ ،ثروت ،مقام ،قبیله نژاد و ... قائل نمی شود . اسلام تنها امتیاز را تقوا می داند و گرامیترین مردمان را پرهیزکارترین انان می داند اسلام مردم را مانند دانه های شانه برابر می داند الناس کلهم سواء کاسنان المشط (مردم مانند دانه های شانه برابرند ) در نگاه اسلام نابودی ملتها و اقوام مختلف ،ناشی از عدم مساوات انان در برابر قانون حق و اجرا نشدن انم در سطح جامعه است . این رویکرد بر خلاف نظر ارسطو است که می خواهد ثابت کند ،غلام و برده فطرتا وجود داشته و وجود خواهد داشت .به عبارت دیگر بردگی را نزد عدهای فطری نمی داند و می گوید خداوند عده ای از مردم را افرید تا برده و غلام دیگران باشند (روح القوانین ترجمه علی اکبر مهتدی ص 415)  
اسلام بردگی را بهیچ وجه فطری نمی داند و اعتقاد ندارد که خداوند دو نوع انسان افریده است اسلام بر خلاف اعتقاد مردم یونان باستان و عربستان در حق بردگان –مبنی بر اینکه انان هیچ گونه حقوق اجتماعی ندارند – ضمن احترام به شخصیت ایشان انان را در صف بقیه مردم شمرده و برای انان حقوق متناسب وضع کرده است اگر احیانا در حقوق انان اختلاف ناچیزی دیده می شود به جهت مصلحت خود بردگان و رعایت مصالح اجتماع می باشد و هیچ گونه تحقیر و توهینی در ان منظور نبوده است در این زمینه می توان به مسلمان شدن بردگان و کنیزان استناد کرد چرا که اگر توهینی به خود در این دین می دیدند  با وجود اذیتهای مشرکان مسلمان نمی شدند بلکه انها دین اسلام را دین  ازادی و برابری بین انسانها یافته بودند  و به همین دلیل به این دین عشق می ورزیدند  
 اسلام بر خلاف روشهای ظالمانه و غیر انسانی بسیاری از نقاط جهان ،شالوده  یک روش عادلانه را پی ریزی کرد و در مجموع شرایطی برای بردگان فراهم ساخت که انان به مقامات و درجات مهم علمی و سیاسی در جامعه اسلامی دست یافتند حتی حکومت ممالیک مدت ها بر بسیاری از نقاط کشورهای اسلامی پدیدار شد در حقیقت اسلام با فراهم نمودن شرایط انسانی و عاطفی برای زندگی بردگان انان را از سراسر دنیا مشتاق پیوستن به جامعه اسلامی نمود و انان در بازگشت به وطن خود همراه با ازادی مبلغ و مروج دین اسلام شدند .اسلام راه برده شدن  افراد ازاد را گشود . به یقین یکی از عوامل دگرگونی نظام بردگی در جهان نقش اسلام در این زمینه بوده است کنیزان نیز در مشمول این قاعده بودند . انان که در جنگ با مسلمان اسیر می شدند و یا به صورت کالای تجاری وارد ممالک اسلامی می شدند با فرهنگ اسلامی و مزایای نجات بخش ان اشنا شده و همانند دیگر مردم در جامعه اسلامی زندگی می کردند مالکیت کنیز شبیه عقد ازدواج بود و موجب محرمیت به مالک می گردید کفتنی است که مادر برخی از ائمه (ع) نیز کنیز بوده اند  
الغای یکباره بردگی به طور کامل در ان زمان ممکن نبود منتسیکو درباره رها ساختن دسته جمعی بردگان در یک  زمان چنبن می نویسد : (ازاد کردن عده بی شماری از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص ،صلاح نیست زیزا موجب اختلال نظام اقتصادی جامعه می گردد و حتی معایب اجتماعی و سیاسی دارد برای مثال در ولسینی چون غلامان ازاد شده حق رای دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند حائز اکثریت گردیده و قانونی وضع کردند که به موجب ان هر کس از افراد ازاد عروسی کند ،یکی از غلامان ازاد شده باید در شب اول عروسی با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند .بنابرین ازاد سازی غلامان باید تدریجی و همراه با فرهنگ سازی های لازم و مناسب باشد برای مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریداری  نموده .و یا دوره غلامی را محدود کنند ) (منتسیکو ،روح القوانین ،ص 428 تهران ،امیر کبیر ،چ هفتم ) به این کار مکاتبه گفته می شود که قرنها قبل از منتسیکو در قوانین اسلامی وضع شده است

اکنون این سوال پیش می اید که با ان همه توجه اسلام نسبت به فلامان و ازادی انان ،چرا اسلام یکباره بردگی را لغو نکرد و راهای برده داری را از بین نبرد ؟ در پاسخ به این مساله باید به چند نکته اساسی توجه کرد  

الغای بردگی

الغای بردگی به طور کامل در ان زمان میسر نبود زیرا :
الف )نظام اقتصادی مردم ان روز به هم می خورد و زندگی از هم می پاشید از این جهت اسلام راه دیگری را پیش گرفت که در ضمن ان بردگی به تدریج از بین می رفت. بدون انکه نظام اجتماعی و اقتصادی جامعه از بین برود  از این رو در مرحله نخست همگان را ترغیب به کار و کوشش و دوری از تنبلی ؟،بی کاری و عیاشی نمود تا جامعه از وضعیت سابق که همه کارها بر دوش بردگان بود فاصله گیرد سپس راهای زیادی برای رهایی بردگان قرار داد تا بتدریج هم بردگی لغو گردد و هم مردم به زندگی فعال و دور از عیاشی عادت کنند .
ب) گوستالیون می گوید :از انجایی که بردگان از دیر زمان تحت رقیت زیست کرده و در اثر زندگی طفیلی خود بی تجربه و بی استعداد با امدهاند از این جهت اگر اسلام همه انها را یکباره از قید بردگی ازاد می ساخت ممکن بود در اثر نداشتن تجربه کافی و لیاقت قادر به تشکیل زندگی مستقل و اداره ام نباشند . در نتیجه مانند غلامان قدیم امریکا که بعد از ازاد شدن بر اثر علت یاد شده به کلی نیست و نابود شده اند از بین می رفتند (گوستاولین ،تمدن اسلام و عرب ص 482) از این رو اسلام در عین انکه برای خلاصی بردگان ،فکری اساسی و برنامه کاملی تنظیم کرده از امور یاد شده غفلت نورزیده است
ج)امکانات حکومت تازه تاسیس ان زمان به اندازه ای نبود که اسیران جنگی را در اماکن خاصی نگهداری کند مارسل بوازار در این باره می نویسد (اسلام به خاطر تامین جانی و جلوگیری از تجاوز به اسیران جنگی انها را طبق ضوابطی در قبایل عرب به عن.ان برده یا کنیز تقسیم می کرده ولی به تدریج انان را از تمام حقوق شهروندان مسلمان بهرمند می کرده است )(مارسل بوازار ،اسلام و حقوق بشر،ترجمه دکتر محسن مویدی )( دفتر نشر فرهنگ اسلامی)  ص 49
د) در جنگهایی که بین مسلمانان و غیر مسلمین وجود داشت کافران ،اسیران مسلمانان را برده می ساختند  و اسلام ناچار به مقابله به مثل بوده و اگر می خواست غیر از این عمل کند نیرو و هزینه سنگین لازم برای نگه داری اسیران و جلوگیری از قیام و شورش  انان را نداشت و نمی توانست مانع فرار و پیوستن انها به جبهه دشمن  شود از طرف دیگر برده شدن مسلمانان زمینه تضعیف روحی مسلمین و جنگ روانی کافران را فراهم می کرد
ه) منتسیکو درباره رها ساختن دسته جمعی بردگان در یک  زمان چنبن می نویسد : (ازاد کردن عده بی شماری از غلامان به وسیله وضع یک قانون مخصوص ،صلاح نیست زیزا موجب اختلال نظام اقتصادی جامعه می گردد و حتی معایب اجتماعی و سیاسی دارد برای مثال در ولسینی چون غلامان ازاد شده حق رای دادن در انتخابات را پیدا کرده بودند حائز اکثریت گردیده و قانونی وضع کردند که به موجب ان هر کس از افراد ازاد عروسی کند ،یکی از غلامان ازاد شده باید در شب اول عروسی با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسلیم داماد کند .بنابرین ازاد سازی غلامان باید تدریجی و همراه با فرهنگ سازی های لازم و مناسب باشد برای مثال قانون گذار ممکن است اجازه دهد غلامان از عواید کارهایشان خود را از ارباب خویش خریداری  نموده .و یا دوره غلامی را محدود کنند ) (منتسیکو ،روح القوانین ،ص 428 تهران ،امیر کبیر ،چ هفتم ) به این کار مکاتبه گفته می شود که قرنها قبل از منتسیکو در قوانین اسلامی وضع شده است

چگونگی پیشتازی اسلام در منع بردگی 

اسلام تمام را ه هایی را که برده یا کنیز ساختن دیگران در دوره های گذشته رواج داشت (به جز جنگ )نا مشروع دانست برخی از این راهها عبارت بودند از :
1)یورش ناگهانی به منظور گرفتن اسیر و بنده
2)در مواردی که مدیون از پرداخت دین خود عاجز بود صاحب دین او را در عوض ان برده خود می ساخت
3)فروختن افراد ازاد یا فرزندان خود بدیگران
اسلام هیچ راهی برای برده یا کنیز ساری افراد جایز نمی داند جز انکه شخص کافر در شرایط جنگی علیه اسلام و مسلمین به اسارت در اید از طرفق دیگر این مساله هم تابع شرایط زمان و مکان و با صلاحدید پیشوای مسلمین است و اگر او برده یا کنیز ساختن اسیران جنگی را مصلحت ندانست می تواند وجهی به عنوان فدیه بگیرد و ازادشان کند . یا انان را مورد عفو قرار دهد
بنابراین تنها عاملی که در اسلام مجوز گرفتن بنده و کنیز است اسارت در جنگ است اسلام کشتن اسیر را در اسارت روا ندانسته لیکن باید دایره فعالیت و ازادی چنین افرادی که از ازادی خود سوئاستفاده نموده و در نبرد علیه دین خدا و مومنان شرکت کردهاند  به گونه ای محدود شود در عین حال اموزه های بسیاری در اسلام برای رهایی انان وجود دارد که به برخی از انها  در قسمت راههای ازادی بردگان اشاره خواهم کرد  

حقوق بردگان

اسلام روابط برده و برده داری را بگونه ای کاملا انسانی و عادلانه در اورد و راه هر گونه ظلم و بیداد گری در این روابط را مسدود ساخت پیامبر اسلام روزی مردی را سوار بر مرکبش دید که غلامش در پشت سر او پیاده حرکت می کرد ان حضرت فرمود (غلامت را هم سوار کن او برادر توست و روح او مثل روح تو )

 راههای ازادی بردگان

1)ازادی بردگان و کنیزان را از عبادات بزرگ قرار داد . پیشوایان اسلام نیز در عمل به این عبادت ،اهتمام والایی داشتند .به عنوان نمونه امام سجاد 0ع) در طول حیات شریف خود حدود یکصد هزار برده را خرید و ازاد ساخت (حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع) ص 280 انتشارات انصاریان قم چاپ اول ص 280 ) قابل توجه اقای ناصر نصر  ادرس رو به این شکل باید بدی و الا گفته هات به علت عدم امکان مراجعه ارزش ندارد
2) کفاره واجب برخی از گناهان را ازادی برده  قرار داد
3)خرید و فروش ام ولد را منع کرد این مساله خود به خود موجب ازادی کنیزانی می شد که از طریق ارباب خود صاحب فرزند می شدند
4)مالکیت فرزند بر پدر و مادر را منع کرد این مساله نیز منتهی به ازاد سازی ام ولد می شد
5)به بردگان حق کتابت و قرارداد با صاحبان خویش داد تا بتوانند  با کار و تلاش به ازاد سازی خویش بپردازند یا مدت بردگی یا گستره ان را محدود سازند این مساله باعث می شد که بردگان با اراده و عزم خویش در جست و جوی ازادی بر امده و در راه ان بکوشند و سپس از ثمرات ان به خوبی بهره گیرند
6)در یکی از جنگها پیامبر (ص) با اسیران برده شرط کرد که هر کس ده مسلمان را سواد بیاموزد ازاد خواهد شد  

تحلیل مارسل بوازار در رابطه با مساله بردگی در اسلام

مارسل بوازار  می نویسد دیگر از تعالیمی که قران کریم در مسائل مربوط به برده و کنیز داده و نشانه خصلت انسان دوستی اسلام است  ،تشویق مسلمانان به ازاد ساختن برده و گماشتن بردگان  به کارهای متناسب با استعدا و مهارت او از ان جمله می باشد. در راه اجرای هر چه بهتر این برنامه انسانی اسلام کمک هزینه ای را از بیت المال اختصاص داده است بدین ترتیب که پرداختن وجوهی را به منظور بهبود شرایط زندگی و ازاد ساختن و به کار شایسته گماشتن بردگان بابت زکات پذیرفته است (سوره بقره ایه 177) مهم تر از همه اینها ازادی برده بنا به خواست او و پرداخت سرمایه لازم بدو و نیز زنا شویی با کنیزانی است که به ازدواج موافقت داشته اند(جهت احتراز از زنا و کامجویی به اجبار ) پافشاری اسلام در ازادی برده و پرداخت سرمایه ای برای کار تولیدی به او ،تنها ازادی ظاهری نباید تلقی شود این عمل ازادی اقتصادی او را نیز تضمین می کرد و از بهره کشی اینده او بوسیله پولدار یا متنفذ دیگری جلوگیری می نمود. 
قوانین ازادی بردگان در امریکا ،کوچک ترین کمک مادی به برده اَزاد  شده نمی کرد . غالبا به علت دشواری های اقتصادی و بیکاری ،بردگان سیاه پوست چندان از ازادی خود استقبال نکردند و پس از مدتی سر گردانی و بلا تکایفی و تیره روزی به سوی ارباب نخستین خود بازگشتند . در حالی که اسلام با روشن بینی ضمن مبارزه با بهره کشی و بیگاری انسانها جلوگیری از عدم تعادل اقتصادی جامعه را نیز پس از ازادی بردگان پیش بینی گرده است .توصیه به رفتار شایسته و نیکو کاری نسبت به پدر و مادر ،خویشاوندان ،یتیمان ،مستمندان ،همسایگان و در راه ماندگان ،خدمتکاران و بردگان را نیز در بر می گیرد (سوره نور ایه 39) در صدر اسلام –بویژه دوران حیات پیامبر (ص)-بردگان نه تنها ازاد می شدند بلکه از تعلیم و تربیت و مراقبتهایی نیز بهرمند می گردیدند ذکر موارد ،لازم به نظر نمی رسد تنها به داستان (زید) اشاره می شود که بردهای ازاد شده است وی به مقام صحابی پیامبر و کتابت حدیث رسید و فرزند او  اسامه ، از فرماندهان بزرگ سپاه اسلام بود . بلال حبشی نیز به فرمانداری مدینه رسید . در ادوار بعد ،قطب الدین ایبیک ،%بردهای بوده که امپراتوری بزرگ اسلام را در سرزمین هندوستان بنیان نهاد  (مارسل بوازار ،اسلام و حقوق بشر ،ترجمه دکتر محسن مویدی ،تهران ،دفتر نشر فرهنگ اسلامی 1358 ،ص 49 )
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:17 صبح روز جمعه 86 دی 28

<      1   2   3   4