سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 






درباره نویسنده
سخن آشنا - نسل جوان
سخن آشنا
وبلاگی شاد و در عین حال علمی جهت پاسخگویی به سوالات با روشی کاملا جدید
تماس با مدیر نسل جوان


آرشیو وبلاگ
حضرت ختمی مرتبت (ص)
اهل بیت ( علیهم السلام)
مهدویت
احادیث آموزنده
حکایتهای زیبا
نکات مذهبی
سوالات رسیده
انچه باید جوانان بدانند
نوشته های منتخب پارسی بلاگ
میزگردهای منتخب پارسی بلاگ
میزگرد ها
متفرقه
سوالات ازدواج
مقالات
مباحث و سوالات در مورد زنان
حقوق کودک
لطیفه ها
لینک ها
حرف دل
مباحث قرانی
نسل جوان در سایتها و وبلاگهای دیگر
محرم
نماز
آیت الله العظمی بهجت(ره)


لینکهای روزانه
گاهنامه نماز [289]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
جلوه های عاشورایی
تکنولوژی کامپیوتر

مسافر عاشق
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
عاشق دلباخته
امیدزهرا
esperance
شیلو عج الله
گاهنامه نماز
حزب اللهی مدرنیته
14 معصوم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
آتش عشق
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
و خدایی که در این نزدیکی است
محمدرضا جاودانی
یا امام زمان (عج)
معلومات عمومی(پرسش و پاسخ )
شور دل
تمنای دل

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
سخن آشنا - نسل جوان

آمار بازدید
بازدید کل :557438
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز69
 RSS 



در کل اینترنت
 در این سایت

با سلام

 شهید مطهری می گوید در سالهایى که در قم مشغول تحصیل بودمشخصى از خطباى معروف ایران به قم آمد، و اتفاقا حجره بنده را براى دید و بازدید خود انتخاب نمود.
در این ایام یکى از افراد ایشان را در وقت نامناسبى به خانه آیت اللّه بروجردى برده بود و آن موقع درست هنگامى بود که مرحوم آقاى بروجردى به مطالعه مینمود  ، چون  معظم له ساعتى بعد مى بایست تدریس مى فرمودند. در ضمن برنامه مرحوم آقاى بروجردى این بود که در وقت مطالعه هیچ کس را نمى پذیرفتند.
در مى زنند و مى گویند: به آقا بگویید فلانى به ملاقات شما آمده است .
آن شخص  برمى گردد و مى گوید: آقا فرمودند من فعلا مطالعه دارم ، وقت دیگرى تشریف بیاورید.
آن شخص محترم هم برمى گردد و اتفاقا همان روز به شهر خود مراجعت مى نماید. شهید می گوید : همان روز موقعى که آیت اللّه بروجردى براى درس آمدند من را در صحن دیدند و فرمودند : بعد از درس براى دیدن فلانى به حجره شما مى آیم

گفتم : ایشان رفته اند.
فرمود: پس وقتى که ایشان را دیدى بگو: حال من وقتى تو به دیدن من آمدى مانند حال تو بود، وقتى مى خواهى براى ایراد سخنرانى آماده شوى ، من دلم مى خواست هنگامى با هم ملاقات کنیم که حواسم جمع باشد و با هم صحبت کنیم در حالى که آن موقع من مطالعه داشتم و مى خواستم براى درس بیایم .
پس از مدتى آن شخص را ملاقات کردم ، و شنیده بودم که بعضى از افراد وسوسه کرده و به او گفته بودند:
تعمدى در کار بوده که به تو توهین شود و تو را از در خانه برگردانند.
من به آن مرد محترم گفتم : آیت اللّه بروجردى مى خواستند به دیدن شما بیایند و چون مطلع شدند که شما حرکت کردید معذرت خواهى نمودند.
آن مرد در جواب من گفت : نه تنها که این موضوع یک ذره به من برنخورد بلکه خیلى هم خوشحال شدم زیرا ما اروپاییها را مى ستاییم که مردمى صریح هستند و رودرواسى هاى بیجا ندارند. من که قبلا از ایشان وقت نگرفته بودم و لذا از صراحت ایشان خیلى خوشم آمد آیا این که ایشان بدون تعارف فرمودند حالا من کار دارم بهتر بود یا اینکه با ناراحتى مرا مى پذیرفت و دائما در دل خود ناراحت بود و با خود مى گفت این بلا چه بود که بر من نازل شد وقت مرا گرفت و درس مرا خراب کرد؟! اتفاقا من بسیار خوشحال شدم که در کمال صراحت و رک گویى مرا نپذیرفت . چقدر خوب است مرجع مسلمین اینطور صریح باشد.

به نقل از : مسئله حجاب ، ص 117 و  118



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 10:23 عصر روز یکشنبه 88 اردیبهشت 13

کبوتر

سلام

یکى از دزدان معروف بود یک شب از دیوار خانه اى بالا  رفته  روى دیوار صدای مرد عابدی که صداى آرام  قرآن خواندنش فضا را عطر آگین کرده بود را می شنود :الم یاءن للذین آمنوا تَخشع قلوبهم لذکر اللّه آیا وقت آن نرسیده که مدعیان ایمان قلبشان براى خدا نرم و آرامشود؟ یعنى تا کى قساوت قلب ، تا کى تجرى عصیان ، تا کى پشت به خدا کردن ؟ آیاوقت رو برگرداندن از گناه و رو کردن به سوى خدا نرسیده است

فضیل بن عیاض همین که این آیه را شنید، انگار مخاطب شخص او است ،  گفت : خدایا چرا چرا وقتش رسیده از دیوار پایین آمد و دزدى ، شراب ، قمار، و ....راکنار گذاشت . و تاجایی که ممکن بود  اموال مردم را به خودشان  پس داد، حقوق الهى را ادا کرد و ..... تا بجایى که بعدها یکى از بزرگان گردید، نه فقط مرد باتقوایى شد بلکه مربى و معلمى نمونه براى دیگران گردید.
(گفتارهاى معنوى ، صص 228 – 226)


نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:1 عصر روز پنج شنبه 88 اردیبهشت 3

1

سلام

یک فایل صوتی بدستم رسید که یک کودکی با امام زمان درد دل میکنه و حاویه حرفای جالبیست:
همش من دلم میخواست یه عالم با شما حرف بزنم ولی خجالت میکشیدم چون فکر میکردم شما خیلی کار دارید ولی مامان میگه: شما همیشه حرف همه ی بچه ها رو و حتی بزرگترا رو هرجا که باشن هر چقدرم که حرف داشته باشن میشنوید خیلی دوستتون دارم از ده تام بیشتر. اونقد دلم میخواست به شما بگم من همش منتظر شمام من هیچ کار بدی نمیکنم تازه به همه ی بچه هام گفتم که کار زشت نکنن چون شما رو ناراحت میکنه...
بابم میگه اگه ما واااقعا منتظر شما باشیم بعدش کارای بد نکنیم و براتون دعا کنیم شما میاید من اونقدر بزرگ شدم که از یارای شما باشم؟ بابا میگه اگه حواست به کارات باشه و کار بدی نکنی تا امام زمانو ناراحت نکنی و ایشونو بیشتر بیشتر بشناسی خودش یه یاری به شماست... همش دعا میکنم براتون پس چرا نمیاین؟ راستی خیلی دوستتون دارم.

 
 

2



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 6:15 عصر روز دوشنبه 88 فروردین 24

 


روی تو قبله گاه دل لطف تو شمع راه دل

آستانت پناه دل ، ای دل بیدلان سلام !

آن که مهر تو برگرفت وزغمت شور و شر گرفت

بی کران زیر پر گرفت ،بر تو تا بی کران سلام !


با سلام و عرض تسلیت سالروز شهادت حضرت فاطمه معصومه ( سلام الله علیها )


درنوروز سال 1306 هجری شمسی زن رضاخان به همراه عده ای از زنان دربار ، بدون حجاب و با آرایش زننده به حرم حضرت معصومه (س) وارد شدند در این هنگام آیت الله مجاهد شیخ محمدتقی بافقی در مقابل این هتک حرمت ایستاد و اعتراض نمود . وقتی خبر به رضا خان رسید به قم  آمد با چکمه وارد حرم شد و آیت الله بافقی را احضار نمود و پس از ضرب و شتم به ری تبعید کرد.یکی ازبزرگان قم آن شب به محضر حضرت بقیه الله الاعظم (روحی له الفداه) شرفیاب شد و دید که آن حضرت عازم تهران است و پیش از حرکت به حرم حضرت معصومه (س) روی نموده و فرمودند : السلام علیک یا عمتی المظلومه ، لعن الله قوما هتکوا حرمتک و کسروا حصنک ؛ سلام بر تو ای عمه مظلومه ام ! خدا لعنت کند گروهی را که به حریمت جسارت کردند و بست تو را شکستند ( زندگانی کریمه اهل بیت ( ع) ص209)

التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 5:44 عصر روز چهارشنبه 88 فروردین 19

با سلام 

حرکات عجیب و غریبی انجام می داد بعضیها رو هم مرید خودش  کرده بود  البته اون بیچاره ها هم حق داشتند کارهاش غیر عادی بود دوستی رو دیدم که داره میگذره صداش کردم تو نمیخوای ببینی ؟ گفت در این دوره زمونه ، اینکارها اتلاف وقته و آنهایی که دور و بر چنین افرادی رو میگیرند عقل درست و حسابی ندارند  ناراحت شدم خیلی ممنون دستت درد نکنه یعنی من هم .....؟

گفت : ناراحت نشو  ولی این واقعیت است بیا تا واقعیتی را به تو بگویم در یکی از  روزها  از امام هادی ( علیه السلام )  سوال کردم : چرا خدا به هر پیامبری معجزه ای متمایز داده مثلا به حضرت موسی عصای سحر آمیز ، حضرت عیسی زنده کردن مرده ها و به پیامبر قران ؟ حضرت فرمود : زمانی که خدا حضرت موسی را به پیامبری برگزید مردم دوستدار سحر و جادور بودند آن حضرت با قدرت خدا عصایش را به اژدها تبدیل کرد و سحر جادوگران را خنثی نمود.

در زمان حضرت عیسی علم پزشکی پیشرفت داشت به همین خاطر مردم به طبیبان توجه نشان می دادند و بدون چون و چرا از آنان پیروی می کردند آن حضرت به قدرت خدا امراض درمان ناپذیر راشفا می داد حتی مرده ها را زنده می کرد .

پیامبر ما زمانی که به رسالت برانگیخته شد سخنرانی و شعر و خطابه حرف اول را می زد. حضرت کلام خدارا بازبانی فصیح و درعین حال ساده برای مردم می خواند و موعظه می کرد ، به گونه ای که سخنانش از خطابه همه سخنرانان برتر بود

گفتم راستی ابن سکیت !در زمان ما چرا چنین اتفاقاتی  نمی افتد ؟ ما باید چگونه راه را از چاه بشناسیم ؟

اتفاقا همین سوال را از امام پرسیدم . فرمودند : باعقل سلیم که بدان بتوان صداقت ودروغ گویی و نفاق را شناخت و از روی بی عقلی ،دنباله رو هر کسی نشد ( اصول کافی، دار صعب و دار التعاریف ،چاپ چهارم، بیروت ، 1401ق ،  ج 1 ص 24ح 20)



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 5:40 عصر روز چهارشنبه 88 فروردین 19

1

سلام
قبل از  اینکه که این مطلب رو خدمتتون ارائه کنم  این نکته  رو لازمه که خدمتتون بگم که حقیقتا دین اسلام با تفریح  و شادی مخالف نیست ، و حتی در روایاتی آمده است که بخشی از اوقات خود را با تفریحات سالم پر کنید .خلاصه این قضیه پیش نیاد که بگید آخوندها با گردش هم مخالفند، خیر ،برادر و خواهرم  دین اسلام با خرافه گرایی مخالف است و بس
خلاصه مطلب اینه  که اگر می خواهید بروید  گردش و تفریح بروید اما با نیت نحس بودن این حرفها درست  نیست  
اصل مطلب صحبتهایی  هستش که از ایت الله العظمی مکارم شیرازی خدمتتون عرض میکنم  حضرت  استاد می فرمایند : مراسم خرافی سیزده به در را من بررسی کردم سرچشمه اش از نظر تاریخ بر می گردد به اصحاب الرس که در قرآن به آن اشاره شده است .
در حالات اصحاب الرس در تقاسیر اشاره شده و در یکی از شروح نهج البلاغه هم داستان مفصل آن را دیدم .
دوازده شهر یا آبادی بود که هر شهر و هر آبادی به نام یکی از ماه های سال خورشیدی بود . یکی اسمش فروردین بود ، یکی اردیبهشت ، یکی خرداد به ترتیب ؛ مذهبشان هم بت پرستی بود .
درختان صنوبر را پرستش می کردند . صنوبر منبع در آمد خوبی برای آنها بود . روز اول که می شد همه از تمام دوازده شهر یا روستا جمع می شدند توی شهر فروردین و مراسم جشنی داشتند . فردا می رفتند توی شهر اردیبهشت و مراسمی داشتند .
روز سوم می رفتند توی شهر یا آبادی که خرداد نام داشت تا به آبادی اسفند که می رسید دوازده شهر تمام می شد روز سیزده دسته جمعی از آبادی ها می رفتند به بیابان ها و مراسم سیزده و جشن و پایکوبی و آلودگی به انواع مفاسد را در آنجا برگزار می کردند .
بنابراین سیزده بدر یک سنتی بوده که از بت پرستان باقی مانده ، همانطوری که سنت مراسم شب چهارشنبه سوری هم که احترامی برای آتش قایل می شدند سنتی از آتش پرستان است .

حضرت آیت الله مکارم شیرازی

التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 5:37 عصر روز چهارشنبه 88 فروردین 19

با سلام و عرض تبریکسال جدید خدمت شمادوستان عزیز درشکفتن جشن نوروز برایتاندر همه سال سر سبزی جاودان وشادی ،اندیشه ای پویا و برخورداری از همه نعمتهای خدادادی آرزومندم.

خواستگار شایسته

یکی ازیاران امام جواد ( علیه السلام ) نامه ای نوشته و عرض کرد :" مردی خواستگار دخترم است درمورد شرایط خواستگار خوب چه می فرمائید ؟"

حضرت در جواب فرمودند : "هر خواستگاری که دینداری و امانتداری او را پذیرفتید - ازهرطبقه و صنفی که باشد ،-او را به دامادی قبول کنید ."و در ادامه آیه 73 سوره انفال را فرمودند :" .....إِلاَّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبیر" اگر این دستور را انجام ندهید فتنه و فساد عظیمی در روی زمین روی میدهد ."

کنایه ازاینکه درازدواج جوانها آسان بگیرید چون اگرراه ازدواج مشکل باشد فتنه و فسادزیاد خواهد شد درحالی که زمینه فساد را خودشما آماده کرده اید ( من لایحضر الفقیه /3/284)

التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 5:35 عصر روز چهارشنبه 88 فروردین 19

سلام مدتی پیش این فایل رو دیده بودم  از آقای دانشمند فکر کردم  حالا که عید هم هست فایل رو آپلود کنم و لینکشو خدمتتون تقدیم کنم

ازاین لینک  می تونید دانلود کنید

با موبایل و همچنین  نرم افزار GOM Player در رایانه قابل  مشاهده است

التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 5:33 عصر روز چهارشنبه 88 فروردین 19

1

 ضمن سلام و تبریک میلاد  حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و امام صادق (علیه السلام) روزی حضرت موسی ( علیه السلام ) در کوه طور ، به هنگام مناجات عرض کرد : ای پروردگار جهانیان !
جواب آمد : لبیک!
سپس عرض کرد : ای پروردگار اطاعت کنندگان!
جواب آمد :‌لبیک!
سپس عرض کرد :‌ای پروردگار گناه کاران !
موسی علیه السلام شنید :لبیک، لبیک ، لبیک!
حضرت گفت : خدایا  به بهترین اسمی صدایت زدم ، یکبار جواب دادی ؛ اما تا گفتم : ای خدای گناهکاران ، سه مرتبه جواب دادی ؟
خداوند فرمود : ای موسی ! عارفان به معرفت خود و نیکوکاران به کار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند ؛ اما گناهکاران جز به فضل من پناهی ندارند . اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامبد گردانم به درگاه چه کسی پناهنده شوند ( قصص التوابین ، ص 198)
ماهم دستان خود را  به نشانه دعا بالا می بریم و می گوئیم ای خدای گناهکاران به احترام این روزها که ایام ولادت فرستاده ات حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله)  و حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) می باشد از گناهان ما درگذر و در ظهور آقا و مولامون امام زمان ( روحی له الفداه ) تعجیل بفرما
التماس دعا

 

2



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 5:32 عصر روز چهارشنبه 88 فروردین 19

 سلام 
مطلب زیر رو به شیفتگان حضرت صاحب الزمان (عج)تقدیم می کنم انشاء الله ما هم بتونیم توفیق دیدار آن حضرت را بدست آوریم
یکی از دانشمندان آرزوی زیارت حضرت بقیة الله(عج) را داشت  تلاشهای بسیار انجام داد و چله نشینی ها نمود و ....و از عدم موفقیت رنج می برد. در یکی از این حالات معنوی به او گفته شد: دیدن امام زمان (علیه السلام ) برای تو ممکن نیست مگر آنکه به فلان شهر بروی، به انجا رفت و  در آنجا نیز چلّه گرفت، روز سی هفتم یا سی و هشتم به او گفتند: الان حضرت بقیّة الله امام زمان عج الله تعالی فرجه شریف در بازار آهنگران ، درب دکان پیرمردی قفل ساز نشسته اند، با اشتیاق از جا بلند شده روانه ی دکان پیر مرد شد، وقتی رسید دید حضرت با پیرمرد گرم گرفته و سخنان محبّت آمیز میگویند، سلام کرد، حضرت پاسخ فرمود و اشاره به سکوت کردند. در این حال دید پیره زنی ناتوان و قد خمیده عصازنان آمده و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: ممکن است برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی بخرید که من به سه شاهی پول نیاز دارم، پیرمرد قفل را گرفت و نگاه کرد دید بی عیب و سالم است، گفت: خواهرم این قفل دو عباسی(هشت شاهی) ارزش دارد، چون هزینه تعمیرش 2شاهی است و بعد از آن 10شاهی ارزش خواهد داشت  پیر زن گفت: نه به آن نیازی ندارم، شما این قفل را سه شاهی از من بخرید، شما را دعا میکنم. پیرمرد با کمال سادگی گفت: خواهرم تو مسلمانی، من هم که مسلمانم دعا میکنم چرا مال مسلمان را ارزان بخرم و حقّ کسی را ضایع کنم، این قفل اکنون هشت شاهی ارزش دارد، اگر بخواهم منفعت هم  ببرم، به هفت شاهی میخرم زیرا در این معامله بیش از یک شاهی منفعت بردن بی انصافی است، اگر میخواهی بفروشی من هفت شاهی میخرم پیرمرد هفت شاهی پول به آن زن داد، قفل را خرید، همین که پیر زن رفت، امام ( علیه السّلام) به من فرمود: آقای عزیز دیدی و این منظره را تماشا کردی، این طور شوید و این جوری شوید تا ما به سراغ شما بیائیم، چلّه نشینی لازم نیست، به جفر متوسّل شدن سودی ندارد، عمل سالم داشته باشید و مسلمان باشید تا من بتوانم با شما همکاری کنم، از همه ی این شهر من این پیرمرد را انتخاب کردم، زیرا این مرد دین دارد و خدا را می شناسد، این هم امتحانی که داد از اوّل بازار این پیرزن نیاز خود را می گفت و چون او را محتاج و نیازمند می دیدند  همه می خواستند  که ارزان بخرند و هیچ کس حتّی سه شاهی نیز خریداری نکرد و این پیر مرد به هفت شاهی خرید، هفته ای نمی گذرد مگر آنکه من به سراغ او می آیم و از او دلجوئی و احوالپرسی می کنم.
(منبع : ملاقات با امام عصر (ع)-سید جعفر رفیعی ص 271به نقل از سی دی هدایت در حکایت )
التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:22 عصر روز دوشنبه 87 اسفند 19

<      1   2   3   4   5   >>   >