سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 






درباره نویسنده
مادر - نسل جوان
سخن آشنا
وبلاگی شاد و در عین حال علمی جهت پاسخگویی به سوالات با روشی کاملا جدید
تماس با مدیر نسل جوان


آرشیو وبلاگ
حضرت ختمی مرتبت (ص)
اهل بیت ( علیهم السلام)
مهدویت
احادیث آموزنده
حکایتهای زیبا
نکات مذهبی
سوالات رسیده
انچه باید جوانان بدانند
نوشته های منتخب پارسی بلاگ
میزگردهای منتخب پارسی بلاگ
میزگرد ها
متفرقه
سوالات ازدواج
مقالات
مباحث و سوالات در مورد زنان
حقوق کودک
لطیفه ها
لینک ها
حرف دل
مباحث قرانی
نسل جوان در سایتها و وبلاگهای دیگر
محرم
نماز
آیت الله العظمی بهجت(ره)


لینکهای روزانه
گاهنامه نماز [289]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
جلوه های عاشورایی
تکنولوژی کامپیوتر

مسافر عاشق
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
عاشق دلباخته
امیدزهرا
esperance
شیلو عج الله
گاهنامه نماز
حزب اللهی مدرنیته
14 معصوم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
آتش عشق
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
و خدایی که در این نزدیکی است
محمدرضا جاودانی
یا امام زمان (عج)
معلومات عمومی(پرسش و پاسخ )
شور دل
تمنای دل

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
مادر - نسل جوان

آمار بازدید
بازدید کل :557337
بازدید امروز : 40
بازدید دیروز86
 RSS 



در کل اینترنت
 در این سایت

به نام خدا
با سلام 
 رفیق دانشجویی داشتم که دیر به جبهه آمد. گفتم:  دیر آمدی!
 گفت:رفتم  جواب کنکور را بگیرم، کمی دیر شد( طوری گفت جواب کنکور را بگیرم فکر کردم که رد شده است)
 گفتم: قبول نشدی؟
گفت:  چرا، قبول شدم( طوری گفت قبول شدم که با خود گفتم: حتماً در یک رشته ی درب و داغون قبول شده )
 گفتم:  چه رشته ای قبول شدی؟
 گفت:: پزشکی دانشگاه تهران
گفتم :  پس چرا به جبهه آمدی؟
 گفت  : من اصلاً نمی خواستم به دانشگاه بروم چون در همین عملیات شهید می شوم. در کنکور شرکت کردم تامادرم  در فامیلها سر بلند شود و بگوید که بچه ی من خیلی لایق بود. او در همان عملیات شهید شد.( به نقل از یکی از سخنرانی های  اقای پناهیان ) 



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:54 صبح روز پنج شنبه 87 تیر 20