سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 






درباره نویسنده
مباحث و سوالات در مورد  زنان - نسل جوان
سخن آشنا
وبلاگی شاد و در عین حال علمی جهت پاسخگویی به سوالات با روشی کاملا جدید
تماس با مدیر نسل جوان


آرشیو وبلاگ
حضرت ختمی مرتبت (ص)
اهل بیت ( علیهم السلام)
مهدویت
احادیث آموزنده
حکایتهای زیبا
نکات مذهبی
سوالات رسیده
انچه باید جوانان بدانند
نوشته های منتخب پارسی بلاگ
میزگردهای منتخب پارسی بلاگ
میزگرد ها
متفرقه
سوالات ازدواج
مقالات
مباحث و سوالات در مورد زنان
حقوق کودک
لطیفه ها
لینک ها
حرف دل
مباحث قرانی
نسل جوان در سایتها و وبلاگهای دیگر
محرم
نماز
آیت الله العظمی بهجت(ره)


لینکهای روزانه
گاهنامه نماز [289]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
جلوه های عاشورایی
تکنولوژی کامپیوتر

مسافر عاشق
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
عاشق دلباخته
امیدزهرا
esperance
شیلو عج الله
گاهنامه نماز
حزب اللهی مدرنیته
14 معصوم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
آتش عشق
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
و خدایی که در این نزدیکی است
محمدرضا جاودانی
یا امام زمان (عج)
معلومات عمومی(پرسش و پاسخ )
شور دل
تمنای دل

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
مباحث و سوالات در مورد  زنان - نسل جوان

آمار بازدید
بازدید کل :557274
بازدید امروز : 63
بازدید دیروز66
 RSS 



در کل اینترنت
 در این سایت

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام  از امروز قصد دارم  مطالبی رو درباره چهره زن در قران کریم خدمت شریفتون عرض کنم  و بعد از ان به شبهاتی که در این مورد وارد شده خواهم پرداخت  امیدوارم دوستان عزیز نیز با نظرات خود ما را در این امر یاری فرمایند

حضرت رسول موقعیت مهم زن در اجتماع بشری و جایگاه بلند  و شایستگی ها و استعدادهای فراوان او را گشزد نمود و ایه هایی از قران کریم را در رابطه با معرفی مقام مهم زن و ارزش والای او برای مردم بیان نمود و زن را بعنوان اینکه مانند مرد یک انسان کامل است و شایسته همه کمالات انسانی است و شایستگی خلیفه الهی بودن را دارد معرفی کرد

اولین قسم از ایات قران که قصد دارم خدمت شریفتون عرض کنم ایاتی است که دلالت دارند که انسان در عالم افرینش موقعیت مخصوص و جایگاه بلندی دارد . انسان خلیفه خدا در روی زمین و مخلوق ممتاز و مورد تکریم خداوند است ( در این زمینه ایه شریفه 29 سوره بقره گواه صادقی بر این مدعا است )

روشن است که در این قبیل ایات که مربوط به عظمت و موقعیت ممتاز انسان در عالم هستی است محور و مدار انسان است چه مرد و چه زن در این مورد توجه به مضمون همین یک ایه کافی است :ما فرزندان ادم را گرامی داشتیم و انان را بر صحرا و دریا مسلط ساختیم و از غذاهای پاکیزه برای انها روزی فراهم کردیم و ان ها را بر بسیاری از مخلوقات خود فضیلت و برتری بخشیدی (سوره اسراء ایه 70 )

نکته : در این قبیل ایات هر چند تعبیر قران بیشتر با ضمیر جمع مذکر مانند و سخر لکم اللیل و النهار امده است ولی چون قران بر اساس کیفیت محاوره عربی نازل شده است و در محاوره عرب در این قبیل موارد ضمیر جمع مذکر را برای مرد و زن به کار می برند مثل اسلام علیکم یا اهل القبور که منظور مجموع مردها و زنها است .

خدایا  در ظهور اقا امام زمان (عج) تعجیل بفرما

یا حق 



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:35 عصر روز شنبه 87 مرداد 5

بسم الله الرحمن الرحیم

 

با عرض سلام
زن
انسانی در میان دو دیوار بلند تحجر و تمدن کاذب
محبوسی در اعماق دو زندان :زندان جاهلیت و زندان بردگی مدرن
اسیر دو کمند :کمند اوهام و خرافات و کمند تهمت و افتراءات
مقهور دو فرهنگ ،فرهنگ جاهلی و فرهنگ کلمات فریبنده به نام ازادی و بعنوان علم و تمدن و تساوی حقوق
و بالاخره فریاد گری بدون فریادرس و مجرمی بدون ارتکاب جرم  مظلومی به ظلم مضاعف و محروم از حقوق زندگی صحیح
این عبارات رقت انگیز تصویر کوتاهی است از وضع زنان در سطح پهناور جهان
زنان در طول تاریخی بسیار غم انگیز و تاسف بار دارند
در چین قدیم پاهای دختران را از کودکی با باریکه ای از پارچه می بستند و در قالب فلزی قرار می دادند تا کوچک بماند و جذاب جلوه کند به همین جهت زن چینی با پیمودن مسیر کوتاهی خسته و عرق ریزان از نفس می افتاد و از حرکت وا می ماند
برای زن چینی ازدواج نوعی معامله بود که والدین دختران خود را به هر کسی که می خواستند در برابر دریافت هدیه و پول تسلیم می کردند و .....
در هندوستان زن یک موجود طفیلی برای شوهر محسوب می شد و برای او بعد از مرگ شوهر زندگی را جایز نمی شموردند و زن را در روز چهلم شوهر در اتش انداخته و می سوزاندند و بهترین زنان را زنانی می دانستند که پس از مرگ شوهرانشان خود را در اتش بیندازد و بسوزاند.
اما در مصر هر گاه اب رود نیل کم می شد دختر جوانی را زینت کرده در میان رود نیل می افکندند و غرق می کردند تا اب رود نیل زیاد شود .
در کلده و اشور رسم شوهر دادن دختران به این ترتیب بود که ان ها را به بازار برده برای فروش می بردند
دز جزیره العرب وجود دختر در یک خانواده ننگ بزرگی محسوب می شد و زنی که فرزند اولش دختر بود قدم او را نا مبارک می دانستند  قران کریم در ایه 58و59 سوره نحل وضع عربستان را اینگونه بیان می کند هنگامی که به یکی از انها این بشارت می رسید که نوزاد دختری برای تو پا به عرصه وجود گذاشته است چهره اش از شنیدن این سخن سیاه می شد و خشم و ناراحتی در نهادش موج می زد و از شرم و خجالت خود از مردم دور می شد یا ان دختر را با خواری و ذلت نگاه می داشت یا در خاک پنهانش می کرد اگاه باشید که اینها قضاوت و دید بدی دارند .
و نیز در ایه 9 سوره تکویر می فرماید : هنگامی که دختران زنده در گور شده مورد سوال- از طرف خداوند- قرار  گیرند که به چه گناهی کشته شده اند؟
در ممالیک به اصطلاح متمدن ان روز هم کاری که نسبت به زنان انجام می دادند کمتر از ملتهای وحشی نبود در روم زنانم از حق ارث محروم بودند و هیچگونه حق مراجعه به دادگاه را نداشتند
در یونان زن را موجودی پست و پلید و شیطانی می دانستند
در ایران هم رفتاری که نسبت به زنان انجام می دادند از رفتار دیگر ملل بهتر نبود  در این رابطه می توانید این مقاله را مطالعه فرمایید
در کشورهای اسکاندیناوی یعنی سوئد و نروژ و دانمارک زن به طور کلی از حقوق اجتماعی و حق ارث محروم بود .
در فرانسه در سال 586 پس از بحثهای فراوان به این نتیجه رسیدند که زن نیز  انسان است ولی برای خدمتگزاری مرد افریده شده است
در قانون مدنی ناپلئون و قانون قدیم فرانسه برای ارث بردن زن شرایط بسیار زیادی وجود داشته و در نتیجه نود درصد زنان فرانسه از ارث محروم می شدند و در استرالیا و جزائر اقیانوسیه و افریقا زن را در ردیف حیوانات اهلی که از انها برای بدست اوردن منفعت و سود بیشتر باید بهره گرفت می شمردند و برای او زندگی طفیلی قائل بودند ( مناظره دکتر و پیر 454الی 457)
استاد بزرگوار علامه طباطبائی پس از اینکه نمونه هایی از رفتار  جوامع مختلف با (زن) در سطح جهان  و اعصار مختلف را نقل می کند می گوید : از انچه که ذکر شد این نتیجه به دست می اید که :
1)معتقد بودند (زن) انسانی است در افق حیوانات (انسان درجه دوم ) که اگر او را ازاد  بگذارند هرگز از شر و فساد او ایمن نمی توان بود و لذا باید همیشه تحت مراقبت باشد و زیر چتر تبعیت از مرد زندگی کند
2)زن را جزء جامعه انسانی نمیدانستند و او را مانند مسکن و غذا شیء ای می دانستند که جزء لوازم زندگی جامعه است
3)برای زن هیچ نوع حق اجتماعی که به نفع او باشد قائل نبودند .
4) برای ان ها با زن بر اساس غلبه قوی بر ضعیف شکل می گرفت و زن ها را برای انجام کارهای زندگی خود استخدام و به ان ها بعنوان یک خدمتگذار نگاه می کردند .
سپس اضافه می کند :این ها که ذکر کردیم دیدگاه ملت های غیر متمدن بود و اما ملتهای متمدن علاوه بر انچه که گفته شد می گفتند زن خلقتا ضعیف است و هرگز نباید دارای استقلال باشد و از شر  و فساد او هیچ وقت نباید ایمن بود .
انچه که تا کنون گفته شد تاریخ زن قبل از اسلام است و اما تاریخ و چگونگی زندگی زن بعد از اسلام را با توفیق خداوند  بعدا مورد بحث و بررسی قرار خواهیم  داد 
لازم به ذکر است که این مطالب با استفاده از کتاب جایگاه بانوان در اسلام  بقلم استاد گرامی حضرت ایت الله العظمی نوری همدانی  به نگارش در امده است
خدایا در ظهور اقا امام زمان تعجیل بفرما 



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:31 عصر روز شنبه 87 مرداد 5

به نام خدا
با سلام
دوستی پرسیدند :  چرا زن پس از فوت یا طلاق شوهر    طبق آیه 228 سوره بقره باید عده نگه دارد اما شوهر بلا فاصله ازدواج می کند؟ این در حالی است که الان علم پیشرفت نموده و با زمان پیامبر تفاوت دارد .

پاسخ :
 حکم شرعی : حضرت آیه الله مکارم در این رابطه در استفتائات می‌فرمایند: "مسئله عده زنان ، فلسفه های متعددی دارد و منحصر به مسئله انعقاد فرزند نیست و لذا  در تمام مواردی که شرع گفته است زن باید عده نگه دارد هر چند عقیم و نازا باشد یا رحم خود را برداشته باشد یا فرضا چند سال از شوهر خود جدا زندگی می کند در تمام این صورتها باید عده نگه دارد."
همچنین در استفائات حضرت آیه الله فاضل آمده است "زنی که در ازدواج موقت مطمئن است که حامله نشده است (چون رحم او را خارج کرده اند ) آیا باید عده نگه دارد ؟ پاسخ: اگر در سن زنانی باشد که حیض می‌بیند باید عده نگه دارد." ( ج1، ص 458)
مقدمه :
چون نوعا فلسفه واقعی احکام برای ما بیان نشده است و اگر ما براساس عقل فهمیدیم و قبول کردیم که خداوند حکیم است و کارهایی که انجام می‏دهد و احکامی که برای بندگانش مشخص می‏کند، همه از روی حکمت و بر مبنای عقل سلیم است، نباید در آنها چون و چرا کنیم.  اما در هر صورت  عده ای از حکمتهایی که به نظر میرسد  دستور به نگه داشتن عده داشته باشد رو خدمتتون عرض میکنیم
فلسفه نگه داشتن عده
1) عدّه نگه داشتن زن، جلوگیری از مخلوط شدن نطفه‏ها در رحم زن است  تا اگر احتمالا در رحم زن نطفه باشد، تا سه ماه مشخص شود، چون گاهی نطفه بعد از مدت‏ها بسته می‏شود تا ه اگر فرزندی متولد شد، به طور یقین مشخص باشد که مربوط به چه کسی است و در نتیجه محارم این فرزند معلوم باشد و وقتی این بچه بزرگ شد بداند با چه کسانی نمی‏تواند ازدواج کند و نیز مسأله ارث بردن او روشن شود
2) از دلایل  دیگر عده نگه‏داشتن زن این بوده که اگر زن بعد از مرگ شوهر فورا ازدواج کند این مطلب با محبت و دوستی و حفظ احترام شوهر سابق و تعیین به خالی بودن رحم از نطفه همسر پیشین سازگار نیست و به علاوه موجب جریحه‏دار ساختن عواطف بستگان متوفی است.

جدایی بین زن و شوهر از منفورترین و زشت‏ترین کارهای نزد خدا است و در روایات به منزله تخریب خانه قلمداد شده است. و در روایت دیگر آمده است: "ازدواج کنید و طلاق ندهید، زیرا طلاق، عرش خدا را به لرزه در می‏آورد".
3) هدف از ازدواج قانونمند شدن ارتباطات و ایجاد عشق بین زن و شوهر برای اهداف عالی‏تر مانند تربیت فرزندان و احساس آرامش خاطر و کمک و یاور داشتن در زندگی است.
اگر چنین فرض شود که ارتباطات بین زنان و مردان از هیچ قانونی تبعیت نکند و بر اساس ضوابطی نباشد، انواع مشکلات روانی و جسمانی و بیاری‏های خطرناکی از قبیل ایدز به بار می‏نشیند، چنان که در بعضی مناطق چنین شده است.
لذا خداوند تبارک و تعالی با وضع عده فرصتی را برای  فکر و اندیشه مرد و زن  ایجاد نموده است تا ازدواج از استحکام مجدد برخوردار شود. در حقیقت ایام عده  فرصت بازنگری است
4) از نظر بهداشت و سلامت رحم  هم برای زن مفید است.
در مورد قسمت دیگر سوالتان در مورد پیشرفت علم باید عرض کنیم که  خیلی زیاد بوده‏اند و هستند زنانی که از قرص‏های ضد بارداری و یا وسایل امروزی برای پیش‏گیری از انعقاد نطفه استفاده کرده‏اند؛ ولی در عین حال باردار شده‏اند.  نکته دیگر اینکه  در دوران پیامبر نیز اسباب و وسایل پیشگیری وجود داشت، ازجمله عزل (بیرون ریختن منی)
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 1:10 عصر روز دوشنبه 87 اردیبهشت 9

به نام خدا
با عرض سلام

سوال :  مورد تنبیه زنان خداوند در آیه ای از قرآن به مردان دستور می دهد که برای تنبیه همسرانشان ابتدا دو مرحله را نام می برد و در مرحله سوم سخن از زدن و تنبیه بدنی به میان می آورد این مطلب چگونه قابل توجیه است؟ آیا فقط زنان نیاز به تربیت دارند؟ آیا مردان نیاز ندارند؟ و آیا به مردانی که ناگفته دست به چنین کاری می زنند و خیلی از آنها همسرانشان را کتک می زنند چنین توصیه ای لازم بود؟
پاسخ : در ایه 34 سوره نساء امده است : مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایى که خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایى که از اموالشان (در مورد زنان) مى‏کنند. و زنان صالح، زنانى هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى که خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى‏کنند. و (امّا) آن دسته از زنان را که از سرکشى و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نمایید! و (اگر هیچ راهى جز شدت عمل، براى وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروى کردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.)
در مورد این ایه نخست باید دانست آنچه در اسلام توصیه شده مهربانی و لطف در میان اعضا خانواده است و در آیات و روایات درباره خوش اخلاقی و رسیدگی مردان نسبت به خانواده سفارشات بسیاری شده است. سیره خود پیامبر(ص) و امامان(ع) و بزرگان ما همگی نیکی و محبت به همسر و فرزندان بوده است و برای مردانی که بداخلاقی دارند مجازات فشار قبر فراوانی قرار داده شده است. اما آنچه مهم است در حل اختلافات گاهی میان خوب و خوبتر خوب را باید انتخاب کرد و گاهی میان بد و بدتر باید بدتر را رها کرد. به تجربه ثابت شده است که اگر در مشاجرات خانم ها نیز به مقابله با همسرانشان بپردازند نه تنها مشکل حل نمی شود بلکه اختلافات جزیی گاهی به جدایی نیز کشیده می شود. در صورتی که اگر خانم ها ناهنجاری و عصبانیت همسرشان را تحمل کنند، دیری نمی گذرد که عصبانیت همسر فروکش می کند و زندگی چه بسا خوشی و آرامی پیدا می کند و گاهی تحمل خانم، موجب می شود که سابقه ذهنی خوبی در ذهن شوهر باقی بگذارد که هرگاه عصبانیت خود را به یاد آورد شرمنده می شود.
 البته چه بسا برخی مردان به جهت برخی تربیت های غلط و یا مشکلات دیگر به ناهنجاری خود ادامه دهند. در این صورت باید به چند نکته توجه داشت:
1. ناهنجاری مردان در مقطع خاصی از زندگی است و ناپایدار است.
2. باید عوامل ناراحتی و عصبانیت همسر، ریشه یابی شود و سعی شود مقدمات ناراحتی او فراهم نشود.
3. از فامیل ها و دوستانی که می توانند او را تحت تأثیر قرار بدهند کمک گرفته شود.
جهت توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
درباره آیه شریفه (الرجال قوامون علی النساء) باید معنای آن را به درستی فهم نمود. در این رابطه باید ابتدا درک درستی از (قوام ) بودن مرد و دایره شمول آن داشت , تا بتوان به دلیل و فلسفه آن راه یافت . بنابراین در اینجا سه نکته باید روشن شود: معنا, گستره و حکمت
الف ) در رابطه با معنای کلمه (قوام )آمده است : (القوام من القیام و هو اداره المعاش ) یعنی )قوام ( مشتق شده از (قیام ) و آن به معنای اداره امور زندگی است (تفسیر المیزان , ج 4, ص 215)
ب ) گستره این حکم محدود به روابط خانوادگی است . به عبارت دیگر این آیه , بیانگر برتری مطلق مرد نسبت به زن نیست و تنها مسؤولیت مرد در سرپرستی کانون خانواده را بیان نموده و به دنبال آن , به برخی از توابع این مسؤولیت (مانند لزوم تأمین نیازهای اقتصادی خانواده ) اشاره می کند.
ج ) فلسفه این حکم آن است که به طور طبیعی مرد, توانایی بهتری برای اداره خانواده و تأمین نیازمندی های آن دارد.
 از طرف دیگر زن نیازمند محیطی امن همراه با آسایش کافی است تا در پرتو آن , بتواند به انجام وظایف دیگری که در نظام آفرینش بر عهده او قرار داده شده است (مانند حمل , رشد و تربیت فرزند و...) بپردازد. بنابراین ریاست و مسؤولیت مرد و در راستای آن تلاش برای اداره و تأمین نیازهای خانواده , نه تنها امری شرعی ; بلکه حقیقتی تکوینی و متناسب با نظام خلقت زن و مرد است . آیه فوق پس از آنکه اعلام می دارد قوام زندگی زن یعنی مسؤولیت اداره و تأمین نیازهای او بر عهده مرد است , دستوراتی را در رابطه با چگونگی برخورد با برخی از مشکلات احتمالی در روابط زوجین بیان می دارد.
در این رابطه نکاتی چند شایان توجه است :
 1)دستورات صادره در این آیه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکالیف اختصاصی اش یعنی تمکین و عفاف، بدون هیچ عذر موجهی سرپیچی نماید. جالب این است که اگر زنی از انجام کارهای خانه , بچه داری و ... سر باز زند شارع مقدس هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی تواند در این موارد واکنش نشان دهد. بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیاری از مسائل اختلافی زوجین ساکت است و هیچ حقی برای مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمی تواند در این موارد واکنشی نشان دهد. بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیاری از مسائل اختلافی زوجین ساکت است و هیچ حقی برای مرد جز در دو مورد فوق که زن با پیمان ازدواج تعهد به آنها را ملتزم شده صادر نکرده است .
2)نشوز( مسلما" امری برخلاف حقوق مرد است و برای مقابله با آن بهترین راه این است که قبل از مراجعه به دیگران مشکل را در داخل خانه حل نمود, ولی اگر چنین چیزی میسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران می رسد که در آیه بعد سالمترین راه آن عنوان شده است .
3)حل مسأله نشوز در داخل خانه نیز به اشکال مختلفی انجام پذیر است و جالب این است که خداوند از ملایمترین راه ها شروع نموده و در صورت تأثیر گذاری آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است . لذا در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است . چنین روشی حکیمانه ترین شیوه در حل مشکلات زوجین است . لیکن اگر زنی در برابر اندرزها و نصایح شوهر سر تسلیم فرود نیاورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پایداری ورزید چه باید کرد؟ در اینجا نیز خداوند راه دومی را پیشنهاد نموده است که از حد برخورد منفی عاطفی بالاتر نمی رود و آن خودداری از همبستر شدن با وی می باشد. در اینجا نیز اگر مشکل حل شد دیگر کسی حق پیمودن راه سوم را ندارد, امأا اگر زن در چنین وضعیتی نیز سرسختی نشان داده و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید چه باید کرد؟ در اینجا چند راه قابل تصویر است :
الف ) مرد حقوق خود را نادیده انگارد و در مقابل نشوز زن به کلی ساکت شود, هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد. چنین چیزی براساس هیچ منطقی قابل الزام نیست و اختصاص به مرد هم ندارد, یعنی در هیچیک از نظامهای حقوقی جهان نمی توان به صاحب حقی الزام کرد که در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند, یعنی از نظر اخلاقی , آنهم در موارد خاصی می توان چنین توصیه ای نمود ولی نباید بین مسأله حقوقی و اخلاقی خلط کرد. از طرف دیگر نشوز زن اقسامی دارد که برخی از آنها مسلما" به زیان خود او هم تمام می شود و بر مرد لازم است که به عنوان مدیر کانون خانواده کنترل هدایتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد.
 ب ) راه دیگر آن است که مرد از هر طریق ممکن استیفای حقوق نماید. چنین چیزی را هرگز شارع اجازه نمی دهد و برای استیفای حق روشهای معینی وضع نموده است , زیرا در غیر اینصورت ممکن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم دیگر به بار آید.
ج ) راه دیگر آن است که مرد با مراجعه به دیگران اعم از مراجع قضایی یا افراد ذی نفوذ دیگر حقوق خود را استیفا کند, چنین چیزی اگر چه ممکن است حق مرد را تأمین کند ولی هنوز با امکان حل مشکل در داخل خانه بهتر است مسأله به بیرون کشیده نشود. زیرا ابراز خارجی مسائل داخل خانه آسیب های فراوانی برای خانواده به بار می آورد که در اینجا جای ذکر آن نیست , لذا خداوند حکیم حل خارجی را به عنوان آخرین راه ممکن پیشنهاد می نماید.
 د) راه دیگر آن است که مرد اندکی قاطعانه تر از برخورد منفی عاطفی فوق برخورد نماید. لذا قرآن مجید به عنوان آخرین راه حل ممکن در داخل خانه مسأله ضرب  را مطرح نموده است . البته این مسأله نیز حدودی دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومی یا تبلیغات مسموم مطرح می شود, سازگاری ندارد.
 در رابطه با حد و چگونگی زدن , علامه مجلسی (ره ) در بحار الانوار , ج 104 , ص 58 روایتی از فقه الرضا(ع ) نقل نموده است که والضرب بالسواک و شهبه ضربا" رفیقا" ; زدن باید با وسایلی مانند مسواک و امثال آن باشد, آنهم با مدارا و ملایمت.
ظاهر روایت فوق به خوبی نشان می دهد که ضرب باید در پایین ترین حد ممکن باشد و هرگز نباید اندک آسیبی بر بدن وارد کند. وسیله ای که در این روایت اشاره شده چوبی بسیار نازک مانند سیگار، مسواک و سبک و کم ضربه ای است . نکته دیگری که از آیه شریفه به دست میآید این است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید, زیرا به دنبال این عمل دو واکنش احتمال می رود: یکی آن که زن به حقوق مرد وفادار شود, در اینصورت قرآن می فرماید: فان اطعنکم فلا تبغوا علیهن سبیلا ; اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید.
یعنی اگر زن در برابر حقوقی که بر آن پیمان بسته است تسلیم شد دیگر مقابله با وی ظلم و تجاوز است.
 واکنش دیگر آن است که همچنان سرسختی نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بی ثباتی نماید, در این رابطه در آیه بعد فرموده است : و ان خفتم شقاق بینهما فابعثوا حکما" من اهله و حکما" من اهلها ان یریدا اصلاحا" یوفق الله بینهما ان الله کان علیما" خبیرا" ; اگر خوف گسست در بین آن دو یافتید, پس حکمی از ناحیه مرد و حکمی از بستگان زن برگزینید, اگر از پی آن خواستار صلاح باشند خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد کرد, همانا خداوند دانا و آگاه است
نکته جالب توجه این است که قرآن مجید در آخرین مرحله گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار می دهد تا مسأله با سلامت هر چه بیشتر روال خود را طی کند و برای اینکه حقی از هیچیک از طرفین زایل نشود و تبعیضی رخ ننماید فرموده است که از هر جانب حکمی برگزیده شود و با رعایت حقوق و مصالح طرفین مشکل را برطرف نمایند.
خلاصه در این حکم شرایط زیر دیده می شود: 
1) اختصاص به مورد سرپیچی زن از تکلیف خود و حقوق مسلم مرد دارد, حقوقی که با پیمان ازدواج , زن وفاداری خود نسبت به آن را متعهد شده است.
2)در راستای حل مشکل در داخل خانه و خودداری از بروز آن در خارج از منزل وضع شده
3) سومین مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست
 4)حد آن نازلترین مرتبه ضرب است و نباید موجب کمترین آسیبی بر بدن زن شود
5)موقتی است و چه دارای نتیجه مثبت و چه منفی باشد باید به زودی از آن دست کشید.
نکته دیگری که شایان ذکر است این است که اساسا" دیدگاه شارع نسبت به زدن همسر نگرشی منفی است و نصوص زیادی در نهی از این عمل وارد شده است . این روایات همه در زمانی بیان شده که خشونت علیه زنان از توهین و فحاشی تا ضرب و جرح و حتی قتل را شامل می شد, و اسلام آنها را تحریم و مستوجب مجازات فقهی و قضایی در دنیا و عذاب آخرت دانست . برخی از این روایات عبارتند از:
1)پیامبر(ص ) فرمود: من در شگفتم از کسی که زن خود را می زند, در حالی که خودش برای کتک خوردن , سزاوارتر است . زنانتان را مزنید که قصاص دارد.
2)و نیز فرمود: زنان بر مرد کریم , غالب می شوند و مرد لئیم , بر زنان مسلط می گردد. من دوست دارم کریم مغلوب باشم نه لئیم غالب .
3)از امام صادق (ع ) از پدرش روایت شده که گفت : وقتی با زنی ازدواج می کنید, احترامش کنید. زن مایه آرامش شما است . زنان را آزار ندهید و حقوق آنان را ضایع نکنید.
4)پیامبر(ص ) فرمود: هر مردی که بر بد اخلاقی همسرش صبر کند, خدا اجر داوود(ع ) را به او می دهد و به هر زنی که بر بداخلاقی مردش صبر کند, همچون اجر آسیه را که با فرعون , کنار آمد, عطا می کند.
5)حضرت محمد(ص ) فرمود:  زنان را نزنید و تقبیح مکنید

6)حضرت علی (ع ) فرمود: در هر حال با زنت مدارا کن و با او به نیکی رفتار نمای تا زندگی لبریز از صفا و صمیمیت باشد
7)آخرین چیزی که به وقت وفات , از رسول خدا(ص ) شنیدند - که در زیر زبان همی گفت - سه سخن بود: »نماز بر پا دارید و مراقب حقوق بردگان باشید و ستم نکنید. و الله الله در حدیث زنان , که در دست شمایند. با زنانتان , نیکو زندگی کنید و حریم آنان را نگاه دارید.
8)و رسول خدا(ص ), خشم و توهین زنان را تحمل می کرد. روزی زن عمر جواب وی به خشم , باز داد. عمر گفت : یالکعا؛ جواب باز می دهی ؟ گفت : آری که رسول (ص ) از تو بهتر است , زیرا زنان , وی را جواب باز می دهند و او تحمل می کند
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 2:24 عصر روز شنبه 87 فروردین 24

به نام خدا

با عرض سلام

در اغاز سوره نساء  این ایه واقع شده است: یا ایها الناس اتّقوا ربکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها یعنی ای مردم نسبت به آن پروردگاری که همه شما را از یک انسان به وجود اورده و برای او جفتی از جنس خودش افریده است (تقوا) داشته باشید .مفسرین بزرگ شیعه مانند شیخ طوسی در تفسیر تبیان و شیخ طبرسی در تفسیر مجمع البیان و سیذ بحرانی در تفسیر برهان و استاد علامه طباطبائی در تفسیر المیزان جمله (وخلق منها زوجها ) را اینگونه  تفسیر می کنند خداوند از جنس حضرت ادم برای او جفتی افرید.در این آیه همانگونه که می بینیم تعبیر به زوجها یعنی جفتش نموده است و این تعبیر بیانگر این نکته است که انها به همدیگر احتیاج دارند و وجود هر یک مکمل وجود دیگری است.
افرینش حوا از دنده چپ ادم گفتار اهل تسنن است 
مفسران اهل تسنن نوعا می گویند معنای و خلق منها زوجها این است که خداوند حوا را از قطعه ای از بدن ادم افریده است  در این مورد هم گروهی مانند قرطبی به ذکر دنده ادم (علیه السلام ) اکتفا می کنند اما بیشتر انها مانند طبری و فخر رازی و شیخ محمد عبده و مراغی می گویند حضرت حوا را از دنده چپ حضرت ادم افرید.
در این مورد بیشتر توضیح نمی دهم تا دوستانی مانند آقای مهران جهانتابیان فکر نکنند که قصد طرح مسائل مذهبی را دارم  قصد بنده از بیان این نکات این  است که مشخص کنم که تشیع همچین نظر ی ندارد./

 شیح بزرگوار صدوق نقل می کند : زراره که یکی از راویان بزرگ و جلیل القدر است از حضرت صادق (علیه السلام ) درباره خلقت حواء سوال کرد و گفت جمعی از کسانی که در اجتماع ما زندگی می کنند می گویند خداوند حوا را از دنده چپ حضرت ادم (ع) افریده است.
حضرت امام صادق علیه السلام  فرمود :سبحان الله خداوند بزرگ تر از این است  ایا کسی که این گونه می گوید عقیده اش این است که خداوند قدرت نداشت که برای ادم همسری از غیر دنده او بیافریند ؟ خدا میان ما و این نوع افراد حکم کند که در تفسیر قران به اهل بیتی که قران در خانه  آنها نازل شده است مراجعه نمی کنند و بیراهه می روند.
 سپس حضرت در ادامه روایت  جریان خلقت ادم و حوا را به این ترتیب شرح می دهند:
خداوند آدم را از گل افرید و به فرشتگان امر فرمود در برابر او حد اعلای خضوع را  بجا بیاورند  از ان پس ادم به قدرت خدا بخواب رفت و خداوند در ان هنگام حوا را نیز از یک قطعه گل افرید و بعد از ان ادم علیه السلام از حرکت حوا از خواب بیدار شد و به حوا از جانب خدا امر شد که از ادم فاصله بگیر، ادم نگاه کرد انسانی در چهره نیکو که شباهت به چهره خود داشت دید و از او سوال کرد :تو کیستی ؟او پاسخ داد من مخلوقی هستم که  خدا مرا با این قیافه که می بینی افریده است .
حضرت ادم عرض کرد :خدایا این شخص با این چهره زیبا که موجب انس من شد کیست؟ خداوند فرمود : این حوا است ایا دوست می داری که او با تو و همراه تو موجب انس تو باشد و با او هم صحبت باشی؟ ادم در پاسخ گفت :بلی خیلی ممنون می شوم و تو را شکر می کنم.
خداوند فرمود از او خواستگاری کن.در این حال خداوند شهوت را نیز در وجود ادم پدید اورد حضرت ادم گفت :پرورگارا من از تو حوا را خواستگاری می کنم اکنون بفرمایید وظیفه من و خواست تو چیست ؟
خداوند فرمود مهریه او این است که معارف دین را به او یاد دهی حضرت ادم قبول کرد خداوند صیغه عقد خواند از ان پس حضرت ادم به حوا گفت اینک به سوی من بیا حوا در جواب گفت تو به طرف من بیا  خداوند به حضرت ادم فرمود تو به سوی او برو حضرت صادق (ع) اضافه کرد : اگر این چنین نبود که ادم مامور شد به طرف حوا برود زن ها به سراغ مردها می رفتند و خواستگاری می کردند (حدیث از من لایحضر الفقیه ج 3 ص 379 و 380 و علل الشرایع ج 1 باب 17 )
این حدیث از جهاتی دلالت بر شان و موقعیت زن دارد که در تایپست بعدی ذکر خواهم کرد  البته نظیر این حدیث در رابطه با خلقت مستقل حوا نه از دنده ادم را شیخ طوسی در تفسیر تبیان و طبرسی در مجمع البیان و بحرانی در تفسیر برهان از امام باقر (علیه السلام ) نقل کرده است

البته روایاتی هم از طریق شیعه در مورد خاقت ادم از دنده ادم نقل شده  که سندا ضعیف هستند و و علامه مجلسی در بحار ج 11 ص 222 انها را حمل بر تقیه کرده است.
  این حدیث بر چند مطلب در رابطه با موقعیت(زن ) دلالت دارد :
1)خلقت حوا از دنده چپ حضرت ادم صحیح نیست و افرینش حوا مانند ادم  مستقل است.
2) توجه و معاشرت ادم با حوا در درجه اول برای انس گرفتن بود و خداوند نیز همین را پایه و اساس برقراری ارتباط میان انها قرار داد و موضوع انس و الفت قبل از ظهور غریزه شهوت جنسی بود.
3)  بهترین مهریه تعلیم معارف دینی است که خداوند ان را مهریه حضرت حوا علیها السلام قرار داد.
4) مقتضای فطرت این است که مرد به طرف زن برود و از او خواستگار کند و این خود یک نوع احترام و تکریم زن است.
 لازم به توضیح است که این مطالب را بنده با استفاده از کتاب جایگاه بانوان در اسلام بقلم  استاد عزیزم  حضرت ایت الله العظمی نوری همدانی  نوشته ام.
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 1:51 عصر روز شنبه 87 فروردین 24

به نام خدا

با عرض سلام

زن

 انسانی در میان دو دیوار بلند تحجر و تمدن کاذب

محبوسی در اعماق دو زندان :زندان جاهلیت و زندان بردگی مدرن

اسیر دو کمند :کمند اوهام و خرافات و کمند تهمت و افتراءات

مقهور دو فرهنگ ،فرهنگ جاهلی و فرهنگ کلمات فریبنده به نام ازادی و بعنوان علم و تمدن و تساوی حقوق

و بالاخره فریاد گری بدون فریادرس و مجرمی بدون ارتکاب جرم  مظلومی به ظلم مضاعف و محروم از حقوق زندگی صحیح

این عبارات رقت انگیز تصویر کوتاهی است از وضع زنان در سطح پهناور جهان 
زنان در طول تاریخی بسیار غم انگیز و تاسف بار دارند
در چین قدیم پاهای دختران را از کودکی با باریکه ای از پارچه می بستند و در قالب فلزی قرار می دادند تا کوچک بماند و جذاب جلوه کند به همین جهت زن چینی با پیمودن مسیر کوتاهی خسته و عرق ریزان از نفس می افتاد و از حرکت وا می ماند

برای زن چینی ازدواج نوعی معامله بود که والدین دختران خود را به هر کسی که می خواستند در برابر دریافت هدیه و پول تسلیم می کردند و .....
در هندوستان زن یک موجود طفیلی برای شوهر محسوب می شد و برای او بعد از مرگ شوهر زندگی را جایز نمی شموردند و زن را در روز چهلم شوهر در اتش انداخته و می سوزاندند و بهترین زنان را زنانی می دانستند که پس از مرگ شوهرانشان خود را در اتش بیندازد و بسوزاند .
اما در مصر هر گاه اب رود نیل کم می شد دختر جوانی را زینت کرده در میان رود نیل می افکندند و غرق می کردند تا اب رود نیل زیاد شود .
در کلده و اشور رسم شوهر دادن دختران به این ترتیب بود که ان ها را به بازار برده برای فروش می بردند
دز جزیره العرب وجود دختر در یک خانواده ننگ بزرگی محسوب می شد و زنی که فرزند اولش دختر بود قدم او را نا مبارک می دانستند  قران کریم در ایه 58و59 سوره نحل وضع عربستان را اینگونه بیان می کند هنگامی که به یکی از انها این بشارت می رسید که نوزاد دختری برای تو پا به عرصه وجود گذاشته است چهره اش از شنیدن این سخن سیاه می شد و خشم و ناراحتی در نهادش موج می زد و از شرم و خجالت خود از مردم دور می شد یا ان دختر را با خواری و ذلت نگاه می داشت یا در خاک پنهانش می کرد اگاه باشید که اینها قضاوت و دید بدی دارند .
و نیز در ایه 9 سوره تکویر می فرماید : هنگامی که دختران زنده در گور شده مورد سوال- از طرف خداوند- قرار  گیرند که به چه گناهی کشته شده اند؟
در ممالیک به اصطلاح متمدن ان روز هم کاری که نسبت به زنان انجام می دادند کمتر از ملتهای وحشی نبود در روم زنانم از حق ارث محروم بودند و هیچگونه حق مراجعه به دادگاه را نداشتند
در یونان زن را موجودی پست و پلید و شیطانی می دانستند
در ایران هم رفتاری که نسبت به زنان انجام می دادند از رفتار دیگر ملل بهتر نبود  در این رابطه می توانید این مقاله را مطالعه فرمایید

در کشورهای اسکاندیناوی یعنی سوئد و نروژ و دانمارک زن به طور کلی از حقوق اجتماعی و حق ارث محروم بود .
در فرانسه در سال 586 پس از بحثهای فراوان به این نتیجه رسیدند که زن نیز  انسان است ولی برای خدمتگزاری مرد افریده شده است
در قانون مدنی ناپلئون و قانون قدیم فرانسه برای ارث بردن زن شرایط بسیار زیادی وجود داشته و در نتیجه نود درصد زنان فرانسه از ارث محروم می شدند و در استرالیا و جزائر اقیانوسیه و افریقا زن را در ردیف حیوانات اهلی که از انها برای بدست اوردن منفعت و سود بیشتر باید بهره گرفت می شمردند و برای او زندگی طفیلی قائل بودند ( مناظره دکتر و پیر 454الی 457)
استاد بزرگوار علامه طباطبائی پس از اینکه نمونه هایی از رفتار  جوامع مختلف با (زن) در سطح جهان  و اعصار مختلف را نقل می کند می گوید : از انچه که ذکر شد این نتیجه به دست می اید که :
1)معتقد بودند (زن) انسانی است در افق حیوانات (انسان درجه دوم ) که اگر او را ازاد  بگذارند هرگز از شر و فساد او ایمن نمی توان بود و لذا باید همیشه تحت مراقبت باشد و زیر چتر تبعیت از مرد زندگی کند
2)زن را جزء جامعه انسانی نمیدانستند و او را مانند مسکن و غذا شیء ای می دانستند که جزء لوازم زندگی جامعه است

3)برای زن هیچ نوع حق اجتماعی که به نفع او باشد قائل نبودند .
4) برای ان ها با زن بر اساس غلبه قوی بر ضعیف شکل می گرفت و زن ها را برای انجام کارهای زندگی خود استخدام و به ان ها بعنوان یک خدمتگذار نگاه می کردند .
سپس اضافه می کند :این ها که ذکر کردیم دیدگاه ملت های غیر متمدن بود و اما ملتهای متمدن علاوه بر انچه که گفته شد می گفتند زن خلقتا ضعیف است و هرگز نباید دارای استقلال باشد و از شر  و فساد او هیچ وقت نباید ایمن بود .
انچه که تا کنون گفته شد تاریخ زن قبل از اسلام است و اما تاریخ و چگونگی زندگی زن بعد از اسلام را با توفیق خداوند  بعدا مورد بحث و بررسی قرار خواهیم  داد 
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 1:45 عصر روز شنبه 87 فروردین 24

سوال : اصل یکم  اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد که حقوق تمامی افراد بشر را یکسان میداند با این حال چرا زن نصف مرد ارث میبرد؟ مگر بین زن ومرد تفاوتی وجود دارد؟ و چرا قرآن سهم الارث زنان را نصف سهم الارث مردان قرار داده است ؟ براستی آیا این ظلم بزرگی در حق زنان نیست؟

به نام خدا
با سلام
دوست عزیز  ابتدا لازم است مقدمه ای را خدمتتان عرض کنیم  سپس از زوایای مختلف سوال شما رو مورد بررسی قرار بدهیم
مقدمه :
  حضرت علی (علیه السلام ) می‏فرماید: الاسلام هو التسلیم( نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره125) مسلمان باید مطیع خداوند باشد و به این نکته توجه کند که تنها راه سعادت و خوشبختی انسان در دنیا و آخرت، عمل به احکام اسلامی است و پیروی از احکام غیر اسلامی و مخالف با اسلام، انسان را در آخرت گرفتار عذاب و آتش می‏نماید؛ خواه فرد مسلمان علت و حکمت احکام را بداند و خواه از حکمت آنها آگاه نباشد لذا آنچه که  به عنوان علل شرایع و احکام اسلامی بیان می‏شود در واقع علت و معلول فلسفی نیست، بلکه حکمت و مصالحی است که بر احکام اسلامی مترتب می‏شود. به عنوان مثال، اگر علت روزه گرفتن فقط درک احوال فقرا و همدردی با آنها باشد در این صورت افراد فقیر می‏توانند ادعا کنند که چون احوال فقرا را درک می‏کنند پس نباید روزه بگیرند در همین زمینه در  قرآن کریم آمده است: "عسی ان تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئاً و هو شرلکم و الله یعلم و انتم لاتعلمون" ( سوره بقره، آیه 216) چه بسا چیزی را خوش نداشته باشید، حال آن که خیر شما در آن است یا چیزی را دوست داشته باشید، حال آن که شرّ شما در آن باشد و خدا می‏داند و شما نمی‏دانید
 در واقع، احکام اسلامی را خداوند در جهت رشد و تعالی و خیر برکت انسانها قرار داده است و علایق و سلیقه‏های شخصی انسانها باید مطابق با احکام اسلامی باشد، نه اینکه انسانها علایق و سلیقه‏های خود را محور قرار داده و احکام اسلامی را بر اساس آن پایه‏ریزی کنند و باید توجه نمود که انسانها تنها با تکیه بر عقل نمی‏تواند راه سعادت را بیابند در زمان ظهور اسلام و نزول قرآن کریم، محرومیت زنان از ارث میان همه اقوام ملل بشری در سطح دنیا وجود داشت و زن به هیچ یک از عناوین همسر، مادر، دختر و یا خواهر ارث نمی برد. اسلام در زمینه ارث ، انقلاب به وجود آورد و اولین نظام حقوقی جهانی بود که به زنان حق ارث عطا کرد و تمام قوانین ظالمانه دوران جاهلیت را که بر پایه اعتقادات و آداب و رسوم قبیله ای بود منسوخ نمود. در دوران جاهلی نه تنها زن ارث نمی دادند بلکه بدون توجه به رضایت او همانند دیگران اموال متوفی وی را به ارث می بردند. این قانون جاهلی به وسیله قرآن کریم منسوخ شد. (سوره نساء آیه 18) در نظام حقوقی اسلام بیش از هر مکتب دیگری تساوی حقوق زن و مرد رعایت گردیده است.  قبل از بین حکمت در آغاز باید فرق بین تساوی( Equality ) و تشابه( Similarity ) را به خوبی دریافت. بی‏توجهی به این مسأله موجب   خلط و مغالطه بسیاری می‏شود. تشابه به معنای همانندی و همشکلی روبناهای حقوقی است. این همان جریانی است که فمنیسم( Feminism ) غربی در دام آن گرفتار آمد و پنداشت که تبعیض‏زدایی در روابط زن و مرد در گرو وضع حقوق کاملاً مشابه است. در حالی که این رویکرد نه سودی برای مرد در پی داشت و نه برای زن؛ بلکه روند انهدام بنیان خانواده را سرعت بخشید و برآیندهای ناگواری برای جامعه بشری در پی آورد. تساوی به معنای برابری است، نه یکنواختی. در تساوی شرایط گوناگون، تفاوت‏های طبیعی، وظایف و جوانب مختلف ملاحظه می‏شود و چه بسا احکام نامشابهی وضع می‏گردد، بدون آن که بر کسی ستمی روا شود. ولی در تشابه همه این امور نادیده انگاشته شده و فقط به یکنواختی روبناهای حقوقی بسنده می‏شود. بنابراین باید توجه داشت که هرگونه نایکسانی قواعد حقوقی به منزله نفی تساوی نیست و هر نوع تشابه و یکنواختی به منزله رعایت تساوی نمی‏باشد.
 اما در هر صورت در مورد حکمت این حکم شرعی می توان نکاتی را متذکر شد :
1) از لحاظ شرعی
ارث دختر و زن همیشه نصف مردان نیست بلکه موارد متعددی در فقه اسلامی وجود دارد که طایفه‏هایی از زنان مساوی با مردان ارث می‏برند. به طور کلی  در بحث ارث زنان سه فرض مطرح است که معمولا یک فرض آن ذکر می شود و از دو فرض دیگر غفلت می شود:
• در مواردی زن و مرد همتا و مساوی ارث می برند، مانند صورتی که میت (فرزند) پدر و مادر داشته باشد که هر کدام به طور یکسان یک ششم ارث می برند و سهم پدر به عنوان مرد بودن بیش از سهم مادر نیست.
• در مواردی زن کمتر از مرد ارث می برد، مانند دختر که کمتر از پسر ارث می برد.
در مواردی سهم زن بیش از سهم مرد می باشد، مانند موردی که میت غیر از پدر و دختر، وارث دیگری نداشته باشد که در این جا پدر یک ششم (یک ششم) می برد و دختر بیش از آن . نیز مانند موردی که میت دارای نوه باشد و فرزندان او در زمان حیات وی مرده باشند که در این جا نوه پسری سهم پسر را می برد و نوه دختری سهم دختر را، یعنی اگر نوه پسری دختر باشد و نوه دختری پسر باشد، دختر دو برابر پسر ارث می برد. (عبدالله جوادی آملی، زن در آینه جمال و جلال، ص 346)
2) همین پرسش را از امامان اهل البیت(علیه السلام ) پرسیده شد آن بزرگواران برای نمونه اینگونه جواب دادند  :
• امام صادق علیه اسلام فرمود :"علتش این است که اسلام سربازی را بر زن واجب نکرده و مهر و نفقه را بر مرد لازم شمرده است از جرائم اشتباهی که خویشاوندان مجرم باید دیه بپردازند ، زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است".( علامه طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج4، ص 360)
• یونس بن عبدالرحمان می‏گوید: به امام رضا(ع) گفتم: فدایت شوم، چگونه است که اگر مردی بمیرد و فرزندانی داشته باشد که از نظر قرابت مساوی باشند زنان نصف مردان ارث می‏برند، حال آن که زنان ضعیف‏تر از مردان هستند و نیرو و قوت کمی دارند؟
• امام رضا(ع) فرمود: برای آن که خداوند به مردان درجه‏ای از برتری داده است و زنان عیال مردان هستند. یعنی خرج آنان بر عهده مردان است. (فروع کافی، شیخ کلینی، باب 12 از ابواب مواریث، باب علْ کیف صارللذکر سهما و الاثنی سهم، ص86 )
• در کتاب من لایحضرْ الفقیه آمده است: عبدالله بن سنان می‏گوید: «از امام صادق(ع) پرسیدم: به کدام علت ارث یک مرد برابر ارث دو زن است؟ جواب فرمود: برای این که خداوند برای زن صداق - مهریه - قرار داده است».( المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ج 4، ص222) در این زمینه، روایات دیگری نیز نقل شده که در کتاب‏های فروع کافی شیخ کلینی، من لایحضره الفقیه شیخ صدوق، تهذیب الاحکام شیخ طوسی و سایر کتاب‏های روایی شیعه ذکر شده است
3) دلایل مفسران و علمای شیعه و سنی
• محمد بن عمر، معروف به فخر رازی، نویسنده کتاب تفسیر کبیر، در این باب چند دلیل ارائه نموده است؛ از جمله: هر کس مخارج بیشتر داشته باشد نیازش به مال و ثروت نیز بیشتر است و چون خرج مرد علاوه بر هزینه زندگی خودش شامل همسر و اولاد نیز می‏شود ارث مرد دو برابر زن است
علامه محمد حسین طباطبایی، نویسنده تفسیرالمیزان: ایشان در تفسیر آیه 11 سوره نسأ بحث مفصلی درباره ارث ارائه کرده و دلایل و حکمت‏های متعددی در مورد تفاوت ارث زنان و مردان ارائه نموده و نوشته است. با توجه به آیه " ولا یظلم ربک احدا" ؛ خداوند به هیچ کس ظلم و ستم نمی‏کند،( المیزان، محمد حسین طباطبایی، ج 4، ص 219 – 240) نباید خیال نمود که چون ارث زن نصف ارث مرد است بنابراین بر او ستم شده است، به ویژه که اعتقاد به عدل الهی از اعتقادات خاص شیعه است و می‏نویسد: «نتیجه این گونه تقسیم ارث بین مرد و زن آن است که در مرحله «تملک»، مرد دو برابر زن، مالک می‏شود. ولی در مرحله «مصرف»، همیشه زن دو برابر مرد بهره می‏برد. زیرا زن، سهم و دارایی خود را برای خود نگه می‏دارد ولی مرد باید نفقه زن را نیز بپردازد و در واقع نیمی از دارایی خود را صرف زن می‏کند» (المیزان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 215)
4) ذکر یک مثال
حقوق کارگر روز مزد بیشتر از کارمند رسمی است. این به خاطر آن نیست که شخصیت کارگر از کارمند بیشتر است، بلکه به خاطر آن است که برای کارمند، بیمه، بازنشستگی، مرخصی، حق مأموریت، حق مدیریت، حق عائله، سختی کار، بدی آب و هوا و ... در نظر گرفته شده است که  اگر همة آنها محاسبه نشود، حقوق کارمند از کارگر بیشتر می شود.
  اسلام، ارث زن را نصف مرد قرار داده ولی در عوض هزینه زندگی را از دوش او برداشته و هزینه های خوراک، پوشاک، مسکن و درمان او را توسط مرد تأمین کرده است.
  زن، سهم ارث خود را برای خود حفظ می کند و تمام مخارج زندگی خود را از شوهر می گیرد. به علاوه مهریه ای را هم از او دریافت می کند که اگر مهریه و هزینه زندگی را در کنار سهم ارث بگذاریم، سهم زن بیشتر می شود. ( برگرفته از کتاب، تمثیلات  (پرسشهای مهم، پاسخهای کوتاه)، تألیف: محسن قرائتی)
5) خلاصه
 وضع خاص ارثی زن، معلول وضع خاصی است که زن از لحاظ مهر و نفقه و غیره دارد. اسلام به موجب دلایلی، مَهر و نفقه را اموری لازم و مؤثر در استحکام زناشویی و تأمین آسایش خانوادگی و ایجاد وحدت میان زن و شوهر دانسته است و چون مهر و نفقه بر عهده مرد می‏باشد، قهراً از بودجه زندگی زن کاسته شده و تحمیلی از این رو بر مرد شده است. اسلام می‏خواهد این تحمیل را از طریق ارث برای مردان جبران بکند. از این رو برای مرد دو برابر زن سهم الارث قرار داده است.( شهید مطهری، مجموعه آثار، ج 19، نظام حقوق زن در اسلام، ص 233 به بعد) بنابراین قانون ارث زن و مرد با قوانین دیگر از جمله قرار دادن مخارج زن و فرزندان بر عهده مرد و مسئولیت سنگین اداره زن و فرزندان بر عهده مردان باید در مجموع محاسبه گردد. اسلام از نظر حقوقی هیچ وظیفه‏ای برای زن در خانه شوهر قائل نیست و حتی غذا درست کردن، شستن لباس‏ها، نگه داری بچه‏ها و شیر دادن به آنان را از دوش زنان برداشته و آن‏ها را جزء نفقه محسوب نموده و مسئولیت آن‏ها را برای مردان دانسته است، یعنی بر زنان در این گونه موارد تکلیفی قرار نداده است.هم چنین مسئله اداره امنیّت زن و فرزندان و امنیت جامعه را بر دوش مردان نهاد لذا به جبران این مسئولیت‏ها که به علت تفاوتهای ساختاری زن ومرد بوده  سهم ارث مرد را در برخی موارد  بیشتر از زن قرار داده است، تا تعادل نسبی بر قرار شود. بنابراین قوانین اسلام را باید در رابطه با یکدیگر مقایسه و محاسبه و سبک و سنگین کنیم، نه این که فقط به طور یک جانبه به مسئله ارث بپردازیم.  و اگر قوانین را در مجموع ملاحظه کنیم، می‏بینیم نه بر مرد ظلم شده و نه بر زن. اگر ملاحظه بفرمایید مردی که دارای یک پسر و یک دختر است، از دنیا برود، پسرش دو برابر دخترش ارث می‏برد، اما پسر باید به دنبال خرجی دادن به زن و فرزندان برود، ولی دختر چنین نیست. دیگران به خواستگاری او می‏آیند و با دادن مهریه و نفقه و هزینه زندگی او را اداره می‏کنند.


تفاوتهای ساختاری زن ومرد

• خانم «کلیودالسون» می‏گوید: «به عنوان یک زن روان‏شناس، بزرگترین علاقه‏ام مطالعه روحیه مردهاست. چندی پیش به من مأموریت داده شد که تحقیقاتی درباره عوامل روانی زن و مرد بعمل آورم، به این نتیجه رسیده‏ام... خانم‏ها تابع احساسات و آقایان تابع عقل هستند. بسیار دیده شده که خانم‏ها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابری می‏کنند؛ بلکه گاهی در این زمینه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانم‏ها، (این نقطه ضعف زنان نیست؛ بلکه هدف خلقت این تفاوتها را ضروری ساخته است. دانشمند بزرگ، مرحوم «محمد قطب» می‏گوید: اگر زنان بخواهند مادر باشند باید احساساتی و عاطفی باشند. و لازمه بقاء نسل آدمی، وجود مادر و روابط جنسی زن و مرد و کارکردهای اختصاصی آنان است). ر.ک: قطب محمد؛ شبهات حول الاسلام، صص 115-112. فقط احساسات شدید آنهاست. مردان همیشه عملی‏تر فکر می‏کنند، بهتر قضاوت می‏کنند، سازمان دهنده بهتری هستند، بهتر هدایت می‏کنند، پس برتری روحی مردان بر زنان، «برتری» به عنوان یک امتیاز ارزشی، به تفاوت‏های جسمی و روحی و کارکردهای اختصاصی زن و مرد بستگی ندارد؛ بلکه بر اساس ایمان و عمل که جامع آنها تقوی است، مشخص می‏شود «چیزی است که طراح آن طبیعت می‏باشد، هر قدر هم خانم‏ها بخواهند با این واقعیت مبارزه کنند بی فایده خواهد بود، خانم‏ها به علّت اینکه حسّاس‏تر از آقایان هستند باید این حقیقت را قبول کنند که به نظارت آقایان در زندگی‏شان احتیاج دارند... کارهائی که به تفکر مداوم احتیاج دارد، زن را کسل و خسته می‏کند...».(نظام حقوق زن در اسلام، ص 184-183به نقل از مجله زن روز، شماره 101)
• «اتوکلاین برگ» نیز با صحه گذاشتن بر تفاوت‏های جسمی و روحی و علائق زن و مرد بر اساس داده‏های روان‏شناسی می‏نویسد: «زنان بیشتر به کارهای خانه و اشیاء و اعمال ذوقی علاقه نشان می‏دهند و بیشتر مشاغلی را می‏پرستند که نیازی به جابجا شدن در آنها نباشد و یا کارهائی را دوست می‏دارند که در آنها باید مواظبت و دلسوزی بسیاری خرج داد مانند مواظبت از کودکان و اشخاص عاجز و بینوا... زنها عموما احساساتی‏تر از مردان هستند...».(برگ اتو کلاین؛ روان‏شناسی اجتماعی، ترجمه: کاردان علی محمد، ج 1، ص 313)
• دکتر «الکسیس کارل» با عمیق شمردن اختلافات آفرینش زن و مرد، می‏گوید: «به علت عدم توجه به این نکته اصلی و مهم است که طرفداران نهضت زن فکر می‏کنند که هر دو جنس می‏توانند یک قسم تعلیم و تربیت یابند و مشاغل و اختیارات و مسؤولیت‏های یکسانی به عهده گیرند... زنان باید به بسط مواهب طبیعی خود در جهت و سرشت خاص خویش بدون تقلید کورکورانه از مردان بکوشند. وظیفه ایشان در راه تکامل بشریت، خیلی بزرگتر از مردهاست و نبایستی آن را سرسری بگیرند و رها سازند...». نظام حقوق زن در اسلام، ص 163-131.

 

تفاوتهای حقوقی اسلام با غرب در زمینه اقتصادی زنان  

اسلام دو حق اقتصادی برای زن بر عهده مرد قرار داده است:
1- مهریه؛ که افزون بر اصل مهریه، حق تعیین میزان آن نیز به دست خود زن می‏باشد.
 2- نفقه؛ نفقه و تأمین مالی نیازمندی‏های زن در زندگی نیز بر عهده مرد است.
 اما در کشورهای غربی و دارای نگرش فمینیستی که در تبلیغات پرهیاهوی جهانی خود را بزرگترین حامیان حقوق زن قلمداد می‏کنند، چه می‏گذرد؟ در آنجا:
 اولاً؛ چیزی به نام حق نفقه وجود ندارد و زن نیز مجبور است برای تأمین معاش خود به تلاش و فعالیت بپردازد. در حالی که در حقوق اسلامی زن اگر کاری هم بکند، درآمد بالایی نیز کسب کند دارایی‏اش برای خودش محفوظ است و تأمین نیازمندی‏های او بر عهده مرد است.
 ثانیا؛ در جهان غرب شخص می‏تواند با وصیت خود، شخص واحدی را وارث تمام دارایی خود بگرداند و اندکی از آن را به زن ندهد. شگفت اینجا است که در موارد متعددی دیده شده است که ثروتمندان بزرگی تمام دارایی خود را طبق وصیت برای گربه یا سگ خود به ارث نهاده‏اند و تمام اعضای خانواده را از آن محروم ساخته‏اند! در حالی که در حقوق اسلامی ماترک میت براساس حکم معین الهی تقسیم و توزیع می‏شود و کسی نمی‏تواند زن و فرزند را از حقوق خود محروم سازد.


ملاک برتری

در پایان لازم است این  نکته را متذکر گردم که ملاک برتری در اسلام، کرامتی است که با تقوا به دست می آید.قران کریم می فرماید : "ان اکرمکم عند الله اتقاکم " برتری به اموال و دارایی نیست.اگر مرد از تقوای بیشتر برخوردار باشد، از زن برتر است و اگر زن با تقوا تر باشد، او برتر است سهم الارث در اسلام ارزش نیست ، بلکه مسئولیت آور است و نمی تواند بیانگر شخصیت زن از دیدگاه اسلام باشد . رسول اکرم(صلی الله علیه و اله ) فرمودند:   "النّاس کلّهم سواء کأسنان المشط"   یعنی مردم اعم از زن و مرد مانند دندانه‏های شانه با هم برابرند، اما لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت و شرافت انسانی، به هیچ رو تشابه صد در صد آنها در حقوق نیست. زن و مرد در حقوق عمومی و حقوق انسانی، برابرند اما آیا با توجه به تفاوت‏های موجود و غیر قابل انکار و غیر قابل زوال، نباید هیچگونه تقسیم کار و وظیفه و اختصاص کارکردی در میان باشد؟! تساوی، غیر از تشابه است، تساوی، برابری است و تشابه، یکنواختی. اسلام هرگزامتیاز و ترجیح حقوقی و ارزشی برای مردان نسبت به زنان قائل نیست، البته با توجه به تلازم حق و تکلیف ممکن است بدلیل تکالیف بیشتری که بر عهده مردان گذاشته است احیانا اختیارات بیشتری نیز قائل شده باشد. اسلام با تساوی حقوق زن و مرد مخالف نیست، با تشابه و یکنواختی حقوق آنها مخالف است.( نظام حقوق زن در اسلام، ص 113-111)
یا حق



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:43 عصر روز شنبه 87 فروردین 24

<      1   2