قسمت اول:
یا حی و یا قیوم
آیا خدا را نمی بینی
دستش را به سویت دراز کرده است
با شوقی وصف ناپذیر
دوستت دارد
بیا
دستش را بگیر نترس هیچ شییله پیله ای ندارد
بیا...
*=========================*
بررسی خودکشی از لحاظ روانشناسی و اجتماعی
*=========================*
علل خودکشی در سالهای اخیر
روانشناسان بر این اعتقادند که بسیاری از افراد متمایل به خودکشی، تحت تاثیر مشکلات روحی و روانی قرار می گیرند و عکس العمل سریع آنان به مسائل گوناگون ، استقبال از مرگ است .. چنین واکنشی قاعدتا به معنای دوست داشتن مرگ نیست بلکه این دسته از افراد تنها خواهان درک و محبت دیگران هستند.
دلایل خودکشی را می توان این امور برشمرد:
پوچی ، نا امیدی ، تحصیل و عشق ، احساس شکست ، بیکاری ، بالارفتن سن ازدواج ، بحران های عاطفی ، فقدان فرزند ، احساس گناه ، افسردگی ، ازدواجهای اجباری و یا مخالفت با ازدواج آنان با فرد دلخواهشان ، اعتیاد ، فرهنگ مرد سالاری ، نامساعد بودن شرایط زندگی بعضی از خانوادهها ، شکنجههای روحی و روانی در خانوادهها توسط والدین ، بیماری های روانی و جسمی مانند ایدز و سرطان و هپاتیت و غیره ، ناهنجاری های خانوادگی در اثر طلاق ، سختگیری بیش از حد خانواده ها به دخترانشان ، فقر و فحشا ، حادثه های ناگوار و غیر قابل قبول ، سوء استفاده های عاطفی و جنسی ، عدم قبول زنان و دختران تحصیل کرده با فکرهای سنتی و بسته ، فشارهای روزافزون اجتماعی بر زندگی افراد.
عاطف وحید - روانپزشک می گوید: اغلب نوجوانان بین خانواده و محیطی که در آن زندگی می کنند دچار تضاد می شوند. در نتیجه ممکن است با احساس پوچی مواجه شوند . اما اگر جوان در جامعه احساس مشارکت کند و این حس به درستی هدایت شود و بتواند توانمندی خود را به نمایش گذارد به طور قطع چنین مواردی کم خواهد شد که این مسئله در مورد دختران خیلی شاخص تر است.
بسیاری از افرادی که به حیات خود خاتمه میدهند و یا قصد خودکشی دارند احساس طرد شدن، صدمه دیدن، باختن و یا بی ارزش بودن میکنند.
بررسی ها نشان می دهد بعد از مصاحبه با نوجوانانی که قصد خودکشی داشته و یا حداقل یکبار به آن دست زده بودند اکثرشان اقرار کردند که علت اقدامشان به این کار فرار از موقعیتی بود که در آن قرار داشتند و یا توانائی تحمل وضعیت موجود را نداشتند. اما جالب است که این افراد به آن میزان که خواستار فرار از موقعیت بحرانی خود بودند خواستار مرگ و خودکشی نبودند و در آن لحظات راهی غیر از خودکشی نیافته بودند.
افسردگی سبب میشود که افراد به ناکامی های خود، مسائل نا امید کننده و نقاط منفی موقعیتهائی که درآن قرار گرفته اند تمرکز کنند و توانایی های خود را برای حل مشکلات بسیار کوچک شمارند. فردی که افسردگی شدید دارد قادر به دیدن نکات مثبت زندگی خود نیست و به خود باورانده است که او هرگز نمیتواند و قادر نیست که رنگ خوشبختی و سعادت را ببیند.
افسردگی تا اندازه ای افکار او را تحت تاثیر قرار میدهد که او راهی برای رفع مشکلات خود نمیبیند و در این حالت است که افسردگی مانند یک فیلتر بر افکارعمل کرده و انسان را از مسیر زندگی منحرف میکند و بدین علت است که این افراد تشخیص نمیدهند که خودکشی تنها راه مقابله با مشکلات مقطعی زندگی نمیباشد.
بسیاری از این افراد از این مساله آگاهی ندارند که افسرده اند و این افسردگی آنان است که مانع از پیدا کردن راه حل برای مقابله با مشکلاتشان می شود نه موقعیتی که در آن قرار گرفته اند. زمانیکه فرد افسرده تحت معالجات درست و موثر قرار بگیرد از افکار منفی رها شده و میتوانند امید و انرژی و شادمانی خود را دوباره باز یابد، اما در هنگام افسردگی فکر به پایان دادن به زندگی تنها گزینه این فرد است.
خوشبختانه علائمی برای شناسایی حالات افرادی که در سرشان هوای خودکشی را می پرورانند وجود دارد که خانواده ها با آگاهی از آنها و برخورد مناسب با جوانانشان می توانند قبل از اینکه واقعا دیر شود به آنها در رفع مشکلاتشان کمک کنند.
علائم هشدار دهنده
در اغلب موارد علامات و نشانه هائی وجود دارند که مشخص میکند فرد قصد خودکشی دارد :
1. صحبت از خودکشی و یا مرگ در حضور دیگران
2. صحبت از فرار
3. بخشیدن وسائل و متعلقات خود به دیگران
4. صحبت از نا امیدی و احساس گناه کردن
5. علاقه نداشتن به شرکت در فعالیت های مورد علاقه شان
6. مشکل داشتن در تمرکز در فعالیت های روزانه
7. تغییرات در عادات غذائی و خواب
8. دست زدن به اعمال مخرب مانند بریدن یا سوزاندن اعضاء بدن و یا روی آوردن به مواد مخدر
*=========================*
بررسی خودکشی از لحاظ دینی
*=========================*
به نظر شما چی باعث بوجود اومدن این فکر میشه که یه انسان با دستان خودش به عمرش پایان بده ؟؟
خودکشی راه درستی برای رویارویی با احساس پوچی و سیر شدن از زندگی نیست، بلکه بدترین شیوه برای مقابله با مشکلات به حساب می آید و به جای حل مسئله ، صورت مسئله را پاک می کند. کسی که به خودکشی می اندیشد، بیش از هر چیز ناتوانی خود را در برابر حوادث و مسائل به ظهور می رساند، و این نهایت ضعف و درماندگی است.
اسلام خودکشی را در هیچ وضعی تجویز نمی کند، بلکه روش های مثبت و حیات آفرین را مورد توجه قرار می دهد تا انسان هر چه بهتر بتواند از زندگی لذت ببرد و به حیات خود ادامه دهد.
در مرحله نخست شخص باید ببیند چرا و چگونه از زندگی سیر شده است؟
به نظر می رسد چند عامل در این باره مؤثر باشد:
1 - مشکلات زندگی و فشارهای روحی و بی صبری در برابر سختی ها
2 - نشناختن فلسفه صحیح زندگی
3 - بی توجهی به الطاف بیکران الهی نسبت به انسان و احساس بی پناهی و تنهایی در عالم
در حالی که با تدبر در فلسفه آفرینش و آشنایی با اصول زندگی می توان بر عوامل یاد شده چیره شد. باید بدانیم کمال انسان در سختی ها است و خلقت آدمی به تعبیر قرآن از آغاز با رنج آمیخته بوده است ،(سوره بلد آیه4) نیز سختی ها و مشکلات، شلاق تکامل است و سنگ وجود انسانی تنها در کوره آزمایش و سختی ها به طلای ناب تبدید می شود
هر چه حرارت بیشتر باشد، عیار بالاتری به دست می آید
در این صورت خود را در مقابل این گونه مسائل آماده می کنیم و خم به ابرو نمی آوریم و حتی از آن بهره گرفته و استفاده می کنیم، از مشکلات استقبال می کنیم چون آنان را زمینه ساز رشد و پیشرفت و تکامل بشر به حساب می آوریم
ناز پرورده تو تنعم نبرد راه به دوست عاشقی شیوة رندان بلاکش باشد
ما به دنیا نیامده ایم تا راحت و آسوده باشیم و با موانع رو به رو نشویم، پس کسی که احساس ملالت از زندگی می کند، در مرحله نخست باید نگرش خود را تغییر دهد و در مرحله بعد به زندگی تنوع ببخشد و با برنامه ریزی زندگی را از رکود و سکون خارج سازد
یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درد و غم و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
اگر انسانی تمام وجودش رو توی این زندگی خلاصه بکنه و مشکلات دنیا رو خیلی بزرگ ببینه و شادیهاش رو همچنین اونوقت قدر و منزلتش رو محدود کرده و خودش رو کوچک کرده و انسان کوچک زود می شکند.
همه فکر می کنند که مشکلات خودشون بزرگترین مشکلات عالمه در حالی که کافیه پای درددل چند نفر بشینه و گوش بده
اگه من به عنوان بنده خدا به اطرافم خوب نگاه کنم و انسانهایی رو ببینم که هر روز دارن می میرن و از پیش ما میرن یا انسانهایی رو ببینم که امروز با کوله باری از شادیها یا غم ها هستند اما فردا دیگر نیستند سعی می کنم خودم رو به خدا نزدیک کنم و همه چیز را از جانب او بدانم و لطف دوست را ببینم دیم نسبت به سختیها هشداری برایم خواهد بود و نسبت به شادیها تشویقی .
دنیا محل گذر هست و ما باید سعی کنیم تا جایی که ممکنه به هم خوبی کنیم .
یه مثال :یکی از آشناها که ماشین گرانقیمتش رو یه سمت جاده پارک کرده بود برای خرید می خواست به طرف دیگه ی جاده بره توی برخورد با یه ماشین دیگه می میره حالا بیاییم و جای اون ماشین رو با یه ماشین ارزانقیمت عوض کنیم آیا فرقی به حال این بنده خدا می کرد مسلما نه پس نباید زیاد جوش این زندگی رو زد و توی مشکلات صبر کرد که صبر گشایش سختی هاست
بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر1
ان الانسان لفی خسر2
الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوابالحق و تواصوابالصبر 3
هماناتمام انسانها زیانکارند جز آنهایی که ایمان آورده و به خدا و صبر توسل و تکیه کردند
در مورد مراتب ایمان :
قرار نیست ایمان ما به اندازه پیامبران باشه اماتا نزدیکیهای آن عبادالله واقعی می روند و خیلی ها با اجرای توصیه های دین مبین به مراتب بالای ایمان رسیده اند و رستگار شدند .پیامبران به پیامبری رسیدند چون ایمان بالاتری نسبت به بقیه مردم داشتند قبل از اینکه مبعوث شوند. انسان باید سعی داشته باشد تا خود را بالا بکشد و این همان قوی کردن ایمان هست .یکی ممکن است ایمانش را تقویت نکند و ایمان خود را به 1000 تومن بفروشد.یکی ممکن است به 1000000 و دیگری به هیچ ..هر دوی فروشندگان ایمان ضعیفند چه به هزار و چه به میلیون و مستوجب عقوبت الهی .حالا شاید یکی بخاطر ماشین 5 میلیونی خودکشی کند و یکی به خاطر ماشین 500 میلیونی هر دوی این افراد گناهکارانند و گناهی انجام داده اند که بخشیده نمی شود
ما آدمها دو تا ایمان داریم ..اول: ایمان به خدا ....دوم: ایمان به خود ( یا همون اعتماد به نفس)حالا زمانی که شخص ایمان به خودش رو از دست میده .... ممکنه دست به هر کاری برای نابود کردن خودش بزنه.چون فکر میکنه وجودش بی ارزشه اما در این لحظه تنها چیزی که به شخص کمک میکنه تا راه درست رو انتخاب کنه ایمان به خدا هست... ( که اگه نباشه این وسط شیطون میبره)
و به همین خاطر هست که در زمان سختیها میزان ایمان به خدا سنجیده میشه ..... و چه بسیار افرادی که در این زمانها ایمانشون از قبل هم استوار تر میشه