به نام خدا
با عرض سلام
ادامه میزگرد توسل
امین : دوستان عزیز شاید اگر گفتگو مستقیم داشتیم مشکلات خود را راحت تر برطرف می کردیم.چون از نوشته های یکدیگر برداشت درستی نمی کنیم.
خوشبختانه من و خانم دختر تو یه زمینه حرف هم رو متوجه شدیم.ولی به نظر من این دلیل که شفاعت برای ایجاد پیوند معنوی بااولیای الهی باشد قابل قبول نیست.دلایل من هم به شرح زیر است:
1)اگر شفاعت باعث پیوند معنوی با اولیای الهی شود پس چه بهتر که به جای یک بنده شفاعت رو از سرچشمه خودمون یعنی پروردگار بلند مرتبه درخواست کنیم.در این حالت شفاعت اولیاء ضرورتی ندارد.
2) در حالی که انسان با برداشته شدن حجاب های مادی این دنیا ، چشم به حیاتی نو می گشاید، به چیزی غیر از رسیدن به رضای خداوند و خوشنودی وی نمی اندیشد ؛ لذا ساده لوحی است که در همچین شرایطی از پیوند معنوی با یک بنده صحبت شود .
3) این مورد آخر رو حتماً خوب بخوانید.فرض کنیم به دلیل سرپیچی از حق در آن دنیا گرفتار شده ایم.
خوب پیغمبر یا هر کس دیگری قرار است شفاعت کننده ما باشد!
حال کارهای ما از دو حالت خارج نیست: یا در حق بنده? خدا ظلم کرده ایم و یا در برابر خداوند ناسپاسی کرده ایم.در مورد اول که اصلاً پیغمبر خدا کاره ای نیست ، چه آنکه خود هداوند نیز بخشیده شدن را منوط به بخشش بنده خود می داند.
در مورد حق الله هم که دیگر حرفی نباید زد .چون با سرچشمه احسان سر و کار داریم .پس باز هم جایگاهی برای شفاعت نمی ماند.
سخن آشنا :گویا مطالب و سوالات دوستان بخاطر این است که دقیقا متوجه معنی و مفهوم شفاعت نیستند
شفاعت در لغت از ماده شفع به معنای ضمیمه کردن چیزی با چیز دیگر است)(لسان العرب) و در اصطلاح عبارت است از اینکه در پرتو شفاعت شفیع و به پاس احترام و مقام و منزلتی که شفیعان واقعی در دادگاه الهی دارند گروهی از گناهکاران از عذاب نجات پیدا کرده و خداوند از تقصیر آنان میگذرد
اصل شفاعت یک عقیده قرآنی است و کسی نمیتواند آن را انکار کند. قرآن کریم میفرماید: (من ذاالذی یشفع عنده الا باذنه)
(سوره بقره، آیه 255)و نیز میفرماید:(ما من شفیع الاّمن بعد اذنه)(سوره یونس، آیه 3)
نظرات بعضی از علمای اهلسنت و شیعه را در مورد مسأله شفاعت ذکر میکنیم تا مساله برای دوستان روشنتر گردد
1)ابو منصور ماتریدی سمرقندی که امام اهلسنت در مشرق است بعد از قول خداوند که میفرماید: (و لا یقبل منها شفاع) سوره بقره، آیه 48/ و نیز میفرماید: (و لا یشفعون الاّلمن ارتضی)(سوره انبیا، آیه 28) می فرماید اگر چه آیه اول شفاعت را نفی میکند ولی آیه دوم اشاره به این دارد که شفاعت در اسلام وجود دارد.( (تفسیر الماتریدی ، ص 148)
2)نظام الدین قوشجی در شرحی که بر تجرید الاعتقاد نوشته میگوید: تمام مسلمانان بر ثبوت شفاعت اتفاق دارند به خاطر قول خداوند که میفرماید):عسی أن یبعثک ربّک مقاماً محموداً(، و مقاماً محموداً را به شفاعت تفسیر کرده است (شرح تجرید، ، ص 501، ط 1307)
3) اطهار(علیهم السلام) در روز رستاخیز مرتکبان گناهان را شفاعت میکنند و بر اثر شفاعت آنان گروهی از شیعیان خطارکار نجات پیدا میکنند(اوائل المقالات، شیخ مفید، ص 53، انتشارات مکتبْ الداوری ایران)
4)خواجه نصیر طوسی میگوید: عقیده به شفاعت از عقاید صحیح اسلامی است خواه به منظور افزایش پاداش باشد و خواه برای اسقاط کیفر(شرج تجرید، ص 262، ط 1307)
ان شاء الله در پست بعدی مساله شفاعت در قران را بیشتر مورد بررسی قرار خواهم داد
مصلحی : دوستان گرامی دراین مباحث اخیری که بنده مطالعه کردم چند نظریه مشاهده کردم
اول امامیه اتفاق نظر دارند که پیامبر گرامی و ائمه اطهار(علیهم السلام) در روز رستاخیز مرتکبان گناهان را شفاعت میکنند و بر اثر شفاعت آنان گروهی از شیعیان خطارکار نجات پیدا میکنند
دوم اینکه شفاعت هست ولی مخصوص پیامبر است که این عقیده مخصوص اهل سنت سلفی است
سوم اینکه شفاعت یکی از وحشت ناکترین دروغها و انحرافاتی است که در شیعه وارد شده و باعث انحرافات بسیار گردیده است این نظر مخالف صریح قران است مگر اینکه معنای خاصی از شفاعت را مد نظر قرار داده باشند
اما سوال اصلی که امین پرسیده اینست که برفرض صحت، شفاعت برای چیست و چه خاصیتی دارد لزوم شفاعت و توسل چیست؟
از اینرو بنده اصل شفاعت را آنطور که فهمیده ام تعریف می کنم تصور می کنم که با روشن شدن تعریف هم آقا امین جواب گرفته باشد و هم جناب حجازی با شیعیان منازعه نکنند
شفاعت در قران و اسلام به معنی شفاعت مرسوم در دربار شاهان نیست به این معنی که خدا تحت تاثیر مقام پیامبر یا امام گناهان را ببخشد و علی رغم عدل و رحمت خود به هر دلیلی متاثر شده و شفاعت شفیع را بپذیرد بلکه شفاعت حقیقتی است که در ذات رهبری و رهروی نهفته است به صورتی که میتوان گفت شفاعت یک صورت ملکوتی است که نتیجه اطاعت است اگر کسی از رهبری اطاعت کند یا از کسی چیزی بیاموزد که موجب ترقی او بشود یا کسی تاثیری در او داشته باشد به نحوی مشمول شفاعت او شده این حقیقت(شفاعت ) یک چهره دنیایی دارد و یک نمود آخرتی .در دنیا به صورت اطاعت رخ می نماید و در آخرت به صورت شفاعت شدن دراین صورت تنها کسی مشمول شفاعت می شود که در دنیا اطاعت کرده باشد
شاید این سوال پیش بیاید که در صورتی که کسی اطاعت کرده باشد گناهی مرتکب نشده که نیاز مندشفاعت برای بخشش گناهش باشد جواب این سوال اینست که درجه اطاعت افراد تفاوت می کند کسی که صد در صد اطاعت کرده از نوعی از شفاعت بهره مند می شود(کسب درجه بهشتی) و کسی که درصدی اطاعت کرده و درصدی هم تخلف نیازمند نوع دیگری از شفاعت است .
اگر به عبارتهای قرانی توجه کنیم می بینیم که قران حسنات را از بین برنده سیئات دانسته است یعنی گاهی کسی گناهی کرده ولی کار خوبی هم انجام داده که گناهش رامحو کرده .قطعا یکی ازکارهای خوب که محو کننده سیئات است اطاعت از پیامبر و امام و عالمان دینی است کسی که گاهی هوی نفس اورا فریب می دهد و بعد از انحراف دوباره به مسیر اطاعت بر میگردد برگشتن او به مسیر اطاعت ومراجعه به هدایت کننده کار حسنه ایست که خدا در قیامت به صورت شفاعت آن هدایت کننده در اختیار فرد قرار می دهد و بالاخره این سوال که چه قدر از تخلف و گناه به واسطه چه میزان از اطاعت بخشیده می شود سوالی است که خدا عالم به جواب آن می باشد
البته پذیرش این مطلب نیازمند قبول و درک چیزهای دیگر است که در صورت لزوم توضیح خواهم داد
به این ترتیب بزرگترین فایده شفاعت روشن می شود که عقیده مند (البته معنی صحیح)به شفاعت برای رسیدن به آن سعی در رسیدن به راه راست و اطاعت از رهبران راه راست خواهد داشت
وطبیعتا طلب شفاعت از کسی که صاحب مقام رهبری و هدایت عامه و خاصه هست ایرادی نخواهد داشت چرا که همین توجه به شخصیت شفیع ما را به او نزدیک کرده و به درس آموزی از زندگی او و تبعیت از سنت او کمک می کند
(ادامه دارد )
یا حق