با سلام وتسلیت سالروز شهادت ام ابیها فاطمه زهرا فاطمه زهرا (سلام الله علیها )در مورد حضرت فاطمه هر چقدر بگوییم کم گفته ایم لذا فقط به این نکته اکتفا می کنم که فاطمه مجلله ای بود که پیامبر هر زمان مشتاق بوی بهشت می شدند او را می بوییدند و می فرمودند (هر گاه فاطمه را می بوسم بوی درخت طوبی را از وی استشمام می کنم )
اهمیت حجاب در دیدگاه فاطمه زهرا (سلام الله علیها )
روایت شده است که بانو فاطمه (علیها سلام ) به اسما بنت عمیس فرمودند : من آنچه را که به پیکر زنان (به هنگام مرگ ) می سازند زشت می انگارم جامه ای را بر او می افکنند که ان پیکر را به هر بیننده ای می نمایاند و ....
اسما گفت : وقتی من در سرزمین حبشه بودم دیدم انها چیزی را می ساختند شاید شما را به شگفتی بیاورد می خواهید ان را برای شما بسازم ؟ حضرت پاسخ فرمود : اری
اسما تختی را طلبید و ان را واژگون بر زمین نهاد و سپس چند چوب خواست و انها را بر پایه های تخت محکم کرد . بعد هم پارچه ای به روی ان کشید و گفت : این طور دیدم درست می کنند .
فاطمه (سلام الله علیها ): مانند همین را برای من بساز . مرا بپوشان خداوند تو را از آتش بپوشاند .
همچنین روایت شده است که وقتی بانو شکل ان تصویری را که اسما ساخته بود را دید تبسمی بر لب اورد و تا ان زمان به غیر از همان لحظه خنده بر لبش نیامده بود و فرمود این چه زیبا و نیکو است . در ان نمی توانند زن را از مرد تشخیص دهند .
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 10:44 عصر روز چهارشنبه 88 خرداد 6
با سلام
نیروهای نظامی درشهر نیشابور از بس که هوا سرد بود وارد خانه های مردم شدند پیر زنی که منزلش پنج خوابه بود همه منزل او را اشغال کردند وقتی به فرماندهان شکایت نمود به او گفتند فردا بیا و تقاضای خود را پیش عمرو لیث صفاری بیان کن.
پیر زن فردای آن روز آمد و گفت:یا امیر ! من زنی پیر هستم و همه اتاقهای مرا سپاه تو اشغال کرده ومرا با 5 دختر و عروس دریک اتاق جای داده اند و ما انجا هم اسایش نداریم زیرا سربازان آنجا رفت و آمد می کنند و مسائل اخلاقی را رعایت نمی کنند حفظ ناموس برای ما مشکل شده است واین زیبنده فرمانروایی چون تو نیست.
حاکم با ناراحتی گفت:پس همراهان من در این سرما چه کنند؟ دور شو همین که پیر زن دور شد فرمانده مذکور گفت:" ای امیر ! این زن بسیار دانا واهل عبادت است خوب بود که در مورد او لطف و مهربانی می نمودید . عمرو دستور داد پیر زن را بازگردانند از او پرسید:آیا قرآن خوانده ای آیه 34 سوره نمل که می فرماید:"پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مىکشند، و عزیزان آنجا را ذلیل مىکنند (آرى) کار آنان همین گونه است!"
پیر زن باکمال شجاعت گفت:خوانده ام اما از جناب امیر متعجبم که در همین سوره چرا آیه 52 را نخوانده اند که می فرماید: " این خانههاى آنهاست که بخاطر ظلم و ستمشان خالى مانده و در این نشانه روشنى است براى کسانى که آگاهند"این سخن همانند ساعقه ای بر جان عمرولیث فرود آمد و چنان او را منقلب کرد که لرزش اندامش را فرا گرفت و آب در دیدگانش نمایان گشت.
گفت:ای مادر برو تمام خانه ات را تصرف کن بعد دستور خروج همه سپاهیان رااز شهر صادر کرد.
از موضوعاتی که قران بر آن تاکید فراوان نموده است رعایت حجاب است تا زمینه فساد و گناه از بین برود قران در سوره احزاب آیه 53 می فرماید :" ...وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجاب ...." هنگامى که چیزى از وسایل زندگى را (بعنوان عاریت) از آنان [همسران پیامبر] مىخواهید از پشت پرده بخواهید .
برای همین مردان مسلمان در طول تاریخ اسلام احکام محرم و نامحرم را عمل نموده و بانوان خدا جوی حجاب را کاملا مراعات می نمودند.
(به نقل از اموزه های وحی در قصه های تربیتی تالیف عبدالکریم پاک نیا ص 110 – 112 با دخل و تصرف )
التماس دعا
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 9:37 عصر روز جمعه 87 دی 27
با سلام
بعد از ظهر عاشورا وقتى خیمه هاى حضرت اباعبدالله الحسین ( علیه السلام ) را آتش زدند و به فرمان حضرت سجاد( علیه السلام ) همه فرار کردند.
دخترکى از فرزندان امام حسین ( علیه السلام ) مى گوید: من فرار مى کردم ، عربى ، مرا دنبال کرد و با نیزه به پشت من زد که بزمین افتادم ، آنگاه چنان گوشواره مرا کشیده ، که گوشم را درید و من بیهوش شدم ، وقتى بهوش آمدم دیدم عمه ام زینب سر مرا بدامن گرفته نوازش مى کند.
این دختر دلسوخته اى که آشیانه اش ویران شده ، به آتش کشیده شده ، پدرش و برادرانش شهید شدند، لب تشنه است ، سه روز است آب برویش بسته است ، وقتى به هوش آمد، نگفت : عمه تشنه ام ! نگفت : عمه گوشم مجروح است ! نگفت : عمه مرا تازیانه زدند! نگفت : پدرم کو! برادرم کو!...
فقط وقتى متوجه شد چادر بسر ندارد با گریه التماس کرد! عمه جان چادر ندارم !! آیا چادرى ندارى که خود را با آن بپوشانم ؟
حضرت زینب گریه کرد و فرمود: دخترم چیزى براى ما باقى نگذاشته اند
( به نقل ازکتاب گوهر صدف ص 58)
التماس دعا
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:53 عصر روز شنبه 87 دی 14