به نام خدا
با عرض سلام
ادامه میزگرد توسل (5)
امین : دوست گرامی جناب آقای آشنا می دانم که تعصب بسیار زیادی بروی آموخته هایتان دارید مانع این می شود که حتی یک مثال ساده عقلی را نیز بپذیرید.بدون پاسخ به پرسش اساسی به من می گویید به شما کامل جواب دهم!!!پرسش را با پرسش جواب می دهید(یک نوع ادبی برای فرار کردن از پاسخ دادن(.من چه چیزی را باید کاملا برای شما روشن کنم؟
اگر منظورتان این سوال بود که آیا این موضوع غیر اسلامی است یا غیر عقلی که به طور کامل با شرح و تفسیر قبلا پاسخ داده شده است.لطفا یک نگاه بیاندازید تا متوجه شوید.
اگر هم منظورتان این مطلب هستش که باید در مطلبی که عقل ما قادر به درکش نیست تعبد کنیم که باز هم به آن پرداخته ام ولی چون شما عادت دارید هر چه را دوست دارید بشنوید لذا از آن غافل مانده اید.
حال یک بار دیگر می گویم تا یادآوری شود:همانطور که گفتم سخن شما در حالتی درست است که نتوانیم از لحاظ عقلی درستی یا نادرستی مطلبی را بدانیم(توجه کنید اگر دلیلی بر رد آن نداشته باشیم) اما زمانی که از لحاظ عقلی مطلبی را مردود می دانیم دیگر نمی توانیم تعبد کنیم.
هر چند که طفره رفتن های شما در پاسخ به سوال اساسی یعنی لزوم واسطه هایی چون پیغمبران و امامان و همچنین مطرح کردن این موضوع که اگر مساله ای را از لحظ عقلی نفهمیدیم بایست تعبد کنیم ، نشانگر آن است که شما در آوردن پاسخ منطقی به این سوال ناتوان و مستأصل هستید.
من براتون آرزوی موفقیت می کنم و امیدوارم که با کنار گذاشتن تعصبات و اجازه دادن به عقل در بررسی صحت یا عدم صحت مطالب بتوانید نقش خود را در گسترش دهندگی مفاهیم عمیق اسلامی و بهبود نگرش جامعه نسبت به مسائل موجود ایفا کنید.
سخن آشنا : اقا امین لطف کنید غوغا سالاری نفرموده و بر موج سوار نشوید شما کدوم دلیل عقلی قابل قبول عقلا را اورده اید من نگفتم که شما دلیل عقلی اورده اید و اون رو نادیده بگیرید بلکه گفتم حتی اگر عقلتان هم عاجز از درک معنی و مفهوم واقعی توسل بود در ان صورت حداقل باید به حکم تعید که با ادله عقلی ثابت شده تن در دهید .
امین : اگر بخواهیم آنچه را که شما می گویید (طلب حاجت و یا آمرزش خواستن از خداوند از طریق واسطه قرار دادن اولیاء) را نقد کنیم ، داری سه مولفه هستیم.
(1 بنده (کسی که درخواستی دارد)
2) اولیاء مقرب خداوند(کسانی که واسطه هستند)
3)پروردگار بلند مرتبه
خوب هدف ما رسیدن به گزینه سوم یعنی خداوند است. در این حالت به مانند یک مثلث که باریتعالی در یک رأس آن قرار گرفته است و بنده حاضر و اولیاء در دو رآس دیگر آن ؛ دارای دو گزینه برای رسیدن به خداوند هستیم.
الف) بطور مستقیم به سمت معبود رویم
ب) از طریق اولیاء وارد شده و به پروردگار برسیم.
خوب در این حالات شما باید یا یک گزینه را برگزینید و یا هر دو گزینه را درست بدانید.
در حالت اول یعنی انتخاب یک گزینه (البته تنها فرض بر انتخاب یک گزینه است) شما ناچارید گزینه الف(روش مستقیم) را برگزینید، چرا که به طور مستقیم به معبود می رسید ، مگر آنکه اعتقاد داشته باشید که نمی توان به طور مستقیم به هدف رسید که در آن صورت گزینه دوم را بر می گزینید(دقت کنید داریم فرض اول یعنی دانستن این نکته که باید یک گزینه را انتخاب می کنیم بررسی می کنیم)
در حالت دوم شما هر دو گزینه را صحیح می دانید. یعنی هر دو گزینه امکان رسیدن به هدف را برای شما فراهم می کنند. خوب بسیار ساده است که هر انسان عاقلی در همچین حالتی راه مستقیم را ترجیح می دهد مگر آنکه لزومی برای استفاده از راه طولانی تر وجود داشته باشد.
دوستان گرامی این ساده ترین شکلی بود که می توانستم این مسئله ذهنی را تشریح کنم.
سخن آشنا :آقای امین شما مدعی وجود دلیل عقلی شدید که عقلا قبول می کنند اون دلیل عقلیتون رو می تونید بگید
امین :اول اینکه جناب آقای آشنا من نقدی از شما ندیدم. دلیل عقلی رو به شکل بسیار ساده بیان کردم.ولی شما لزومی را بیان نفرمودید!!
سخن آشنا : جناب اقای امین اگر دلیل عقلی مورد قبول عقلا فرموده اید لطفا تکرار کنید شما فقط مساله رو یکمی توضیح داده و ادعا هایی نموده اید ما به هیچ وجه روش اولی که شما گفته اید را نفی نکرده ایم تا نقدتان وارد باشد ضمن اینکه طولانی شدن در مورد توسل به هیچ وجه معنی نداره چون بعد مسافت و طولانی شدن در مادیات مفهوم پیدا می کنه نه در مجردات ( اگه فلسفه خونده باشید این مفهوم رو بهتر متوجه می شید ) .
بعد از این پست که حدود 4 ماه پیش ارسال شد دیگری پاسخی از سوی هیچ کدام از مخالفین توسل ارسال نشد
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:29 عصر روز شنبه 86 اسفند 11
به نام خدا
با عرض سلام
ادامه میزگرد توسل 4
امین : آقای سخن از شما بعید است.شما به مانند کسی رفتار می کنید که وقتی با انگشت ماه را به او نشان می دهند به نوک انگشت توجه می کند!!!
من مادبزرگم دار فانی را ودا گفته و این جمله من یک جمله تمثیلی است و منظورم هزاران هزار انسانی است که همچین دیدگاهی دارند.
دوست عزیز اگر به سوالات پاسخ می گویید تا سوالاتم را مطرح کنم ولی اگر فقط پست خودتان را می نویسید و هیچ توجهی به سوال پرسیده شده ندارید این کار بیهوده وقت صرف کردن است.
من بارها در طول این بحث به عنوان اولین سوال این مطلب را ذکر کرده ام:
1) لزوم استفغاده از وسیله ای چون اولیاء الهی در برآوردن حاجات چیست؟(ما به اهل بیت متوسل می شویم و آنها از خدا می خواهند که خداوند بنده را شفا دهد(عین جمله خودتان در پست 55))لزوم این کار چیست؟
2)با توجه به آیات زیر که دوست بسیار عزیزم آقای احمد برای من فرستاند مشخص می شود که پیغمبر و امام از غیب آگاهی ندارند لذا نمی توانند از باطن توسل کنندگان آگاه باشند.از این رو اگر آیه ای در رد این ادعا دارید بفرمایید.
وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ )سورة الأنعام/59)
و نزد اوست ( یعنی الله تعالی) مخازن غیب کسی جز او از آنها خبر نیست
إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَیُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَیَعْلَمُ مَا فِی الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ مَّاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ )(سورة لقمان/34)
بی شک الله می داند که قیامت چه وقتی بر پا می شود و اوست که سبب بارش باران شده و به وقت و محل آن آگاه است و می داند بچه ای که در رحم مادر است آیا پسر است یا دختر، آیا فردی صالح خواهد بود و یا بد. و هیچکس نمی داند که فردا بر او چه خواهد گذشت. و هیچکس نمی داند در چه سر زمینی می میرد. براستی که الله بسیار عالم و بسیار داناست
وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ(سورة الأعراف/188)
بگو اگر من از غیب اطلاع داشتم برای خود خیر بیشتری کسب می کردم و به من ضرر و زیانی نمی رسید
قُل لا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَیْبَ إِلا اللَّهُ(سورة النمل ( 65.
بگو تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند غیب را نمی دانند، مگر الله
سخن آشنا : جناب اقای امین شما بگونه ای حرف می زنید که گویا همه انهایی که معتقد به توسل هستند مانند مادر بزرگ شما فکر می کنند و وقتی ما عنوان می کنیم که اون فکر مادر بزرگتون اشتباه بوده می گید از باب تمثیل گفتم خوب در اون صورت ما هم از باب تمثیل مادر بزرگتان را گفته ایم
دوست عزیز اشکال شما به توسل است و من ان را بوسیله ایات و روایات و کتب خود اهل تسنن ثابت می کنم ایا این روش خروج از بحث است چرا شما از پاسخ دادن به مستنداتی که در پست قبلی عنوان کردم سر باز زده و بحث را به حاشیه می برید
1)چند بار گفته ایم که ما معتقدیم انسان می تواند هم بطور مستقیم از خدا حاجت خود را بطلبد و هم با توسل جستن به اولیاء الله (وابتغوا الیه الوسیله) ( که در واقع التماس دعا از انهاست ) در نتیجه کسی می تواند شیعه باشد اما در عمر خود توسل هم نکند
2)دوست عزیز اگاهی از غیب چه ربطی به بحث توسل دارد بعد از بحث توسل ان را هم مورد بررسی قرار می دهیم
امین :آقای سخن آشنا بسیار عالی بود من منظورم از پاسخ به سوال همین بود که شما عین دو پست قبلی به طور شفاف به سوالات پاسخ گویید.از این بابت بسیار سپاسگذارم.
1) در پاسخی که به سوال اول من دادید شما فرمودید می توانید انجام ندهید و می توانید هم انجام دهید.خوب این بدان معناست که این کار یک کار بیهوده است، چون بر اساس دلایل عقلی وقتی شما بی واسطه به هدفی دست می یابید قرار دادن واسطه کاری عبث است. در واقع نفرمودید که چرا باید اصولا توسلی از طریق واسطه ای به نام اولیاء صورت بگیرد.فایده این کار چیست؟ و چون تا اینجای بحث شما هیچ لزومی برای آن نتوانسته اید بیاورید بنده این کار را بیهوده پنداشته و از این رو که هدف مومن نزدیکی به خداست و خداوند نیز حکیم است و کار بیهوده نمی کند لذا تصور قرار دادن واسطه ای به نام اولیاء در نزدیکی و مدد خواستن را باطل می دانم.اگر قرینه ای دارید که خلاف این مدعا باشد را ذکر کنید.
2)در بند دوم نیز استدلالم را ذکر نکرده بودم، چون فکر کردم واضح بود ولی حالا که می فرمایید آگاهی از باطن توسل کنندگان ربطی به توسل ندارد استلال خود را بیان می کنم.
دوست من آیا به نظر شما اگر پیغمبر از باطن کسی که حاجتی را می خواهد آگاه نباشد و هدف او را از طلب حاجت نداند؛ می تواند در حق او دعایی کند؟ اگر او با خواست این حاجت حق کسی را ضایع کرد آیا پیغمبر مورد سرزنش قرار نمی گیرد.چرا اویاء باید در مسئله ای که از آن آگاهی ندارند دخالت کنند؟!! حال فکر کنم متوجه شدید که منظورم چیست.بنابراین این موضوع ارتباط مستقیم با بحث دارد و اگر آیاتی که رد کننده این موضوع باشند وجود دارند لطفا ذکر کنید.
نکته ای که در آخر باید ذکر کنم اینکه فرموده بودید به مستندات من توجهی نداشته اید.اتفاقا من تمامی مطالب شما رو به دقت مطالعه می کنم.
همانطور که شما نیز می دانید در مباحثه بهترین روش استفاده از دلایل عقلانی است.حال اگر تصور می کنید امکان دفاع از این موضوع از لحاظ عقلانی فراهم نیست لطفابفرمایید تا بحث را خاتمه دهیم. در غیر این صورت به سوالاتی که پرسیدم و یک چالش فکری و عقلانی است پاسخ بگویید. چه آنکه نه من و نه شما از شرایط رخدادهای صدر اسلام و روحیات افرادی که پیغمبر با آنها برخورد داشته اند آگاهی نداریم و نیز با توجه به میزان تکامل فکری افراد در آن زمان؛ استناد به آنها برای اثبات یک موضوع ایدئولوژیک اصلال مناسب نیست.
سخن آشنا :اقا امین ما در مورد یک مساله فلسفی بحث نمی کنیم این یک مساله قرانی است که با عقل سلیم هم هیچ گونه منافاتی ندارد حتی با کنکاش سخنان بزرگان اهل تسنن هم می بینیم که انها هم توسل می نموده اند و اگر عقلا هم شما نتوانستید در مورد علل این مساله به نتیجه برسید باید تعبدا صحت ان را قبول کنید
بنده برخی از سخنان بزرگان اهل تسنن را از کتابهای خودشان می اورم
1) سمهودی از علمای اهل سنت، در فصلی از کتاب خود تحت عنوان توسّل زائر به رسول خدا و شفیع قرار دادن وی به پیشگاه خدا مینویسد: بدان که استغاثه از پیامبر اکرم و جاه و منزلت او را به درگاه خداوند شفیع قرار دادن، کار انبیا و مرسلین و سیره صالحان پیشین بوده است؛ قبل از خلقت آن حضرت و بعد از آن، چه در حال حیات و چه بعد از رحلت، چه در عالم برزخ و چه در عرصه قیامت...
2)و عمر بن خطاب میگوید: پس از اینکه آدم ابوالبشر مرتکب ترک اولی شد، در مقام توبه به پیشگاه خداوند عرضه داشت: یا ربّ أسئلک بحق محمد(صلی الله علیه و اله ) لمّا غفرت لی یعنی، پروردگارا به حق محمد(صلی الله علیه و اله ) از تو میخواهم که مرا بیامرزی... . (مستدرک صحیحین، ج 2، ص 615)
3)در کتابها و مدارک معتبر اهل سنت آمده است: هرگاه قحطی و خشکسالی پیش میآمد، عمر از طریق توسل به عباس عموی پیامبر، طلب باران میکرد و میگفت: هذا واللَّه الوسیلة الی اللَّه و المکان منه ؛به خدا سوگند! عباس وسیله به درگاه الهی و دارای قرب و منزلت نزد او است و اللهم! انا نتوسّل الیک بعم نبینا فاسقنا خدایا! ما به وسیله عموی پیغمبرمان به تو روی میآوریم، پس سیرابمان کن اسدالغابة، ج 3، ص 165. و یا میگفت: اللهم انّا نستسقیک بعمّ نبیّک و نستشفع الیک بشیبه شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج 7، ص 274؛ صحیح بخاری، ج 2، ص 16 و ج 4، ص 209؛ صحیح ابن خزیمه، ج 2، ص 338؛ صحیح ابن جبان، ج 7، ص 11(خدایا! ما به وسیله عموی پیامبرت از تو باران میخواهیم و موی سفید او را به درگاه تو شفیع میآوریم)
عثمان بن حنیف میگوید: روزی در محضر پیامبر اکرم(ص) بودم، حضرت به شخصی که مشکل خود را به ایشان عرضه میکرد، شیوه دعا و توسل را چنین تعلیم فرمود: برو وضو بساز و دو رکعت نماز به جا آور و پس از آن خداوند را با این جملات بخوان: اللهم انی اسألک و اتوجه الیک بنبیّک نبی الرحمة یا محمد انی اتوجّه بک الی ربی فی حاجتی لتقضی، اللهم شفّعه فی مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138؛ حاکم نیشابوری، مستدرک صحیحین، ج 1، ص 313؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441، ح 1385؛ التاج الجامع (صحاح خمسه)، ج 1، ص 286؛ سمهودی، وفاء الوفاء، ج 4، ص 1373؛ سنن ترمذی، ج 5، ص 229، ح 3649. بارخدایا! از تو درخواست میکنم و به تو روی میآورم به پیامبرت، پیامبر رحمت. ای محمد! من به حق تو به سوی خدایم روی آوردهام تا حاجتم برآورده شود. خدایا! پیامبرت را در مورد من شفیع قرار ده
اما سوالات شما
1) توسل به نظر شما بیهوده است نه خداوند تبارک و تعالی معلوم است که نزد خداوند تبارک و تعالی اولیاء الله از مرتبه و مقام خاصی و ویژه ای برخوردارند و توسل به انها جهت دعا و شفیع نمودن انها باعث می شود که دعای انسانهایی روسیاه مانند ما مورد قبول قرار گیرد و بعبارت دیگر خداوند به احترام انها دعای ما را هم قبول می نماید
2) خودشان حاجت توسل کننده را براورده کنند بلکه دعا کننده انها را واسطه می نماید تا خداوند دعای او را مورد قبول قرار دهد در نتیجه نیازی به داشتن علم غیب در این مورد نیست هر چند خداوند قدرت این مساله را دارد که علم غیب را به برخی از محبوبان درگاهش عنایت فرماید و عنایت نیز نموده است : در سوره جن، آیه 26و 27 آمده است: (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول...) او داناى غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمىسازد، مگر بر آن پیامبرى که از او خشنود باشد ...
امین : دوست عزیز جناب آقای سخن باز هم از توجه شما و ارسال پاسختون تشکر می کنم.
خواهشمندم از روایات و افرادی که از شرایط روحی ، اجتماعی و به خصوص میزان تکامل فکری آنها آگاهی وجود ندارد یا بسیار بسیار اندک است ، استفاده نکنید. خودتان به خوبی اطلاع دارید که در مباحثه دلایل عقلی بسیار کارا هستند نه استناد به اشخاصی که حداقل می دانیم معصوم نیستند(یک نابینا ، پسران حضرت یعقوب!! ، و ......) .
و اما آنچه شما در صحبت هایتان ذکر کردید.
1)دوست بزرگوارم در قرآن فلسفه وجود آدمی و زندگانی او در این دنیا و آخرت ذکر گردیده است شما چگونه و بر چه اساسی مسائل فلسفی را از مسائل قرآنی جدا می کنید(با استناد به عین جمله خودتان : ما در مورد یک مساله فلسفی بحث نمی کنیم این یک مساله قرانی است).علاوه بر آن خداوند بارها انسان را به تفکر در آیات خود تشویق می کند که لازمه آن استدلال عقلی است.
2)پذیرش تعبدی یک موضوع بسیار با اهمیت را فقط از انسان های جاهل می توان انتظار داشت.(عین جمله خودتان:اگر عقلا هم شما نتوانستید در مورد علل این مساله به نتیجه برسید باید تعبدا صحت ان را قبول کنید ).در ضمن شما از یک استدلال قرآنی که عین سخن حق باشد صحبت نمی کنید که حتی قادر نیستید یک دلیل صریح قرآنی بر لزوم استفاده از اولیاء به عنوان واسطه ای در برآوردن حاجات ذکر کنید.
3)بسیار خوشحالم از اینکه موضوعی که حاضر نبودید آن را به وضوح بیان کنید یعنی لزوم استفاده از اولیاء را به عنوان واسطه را به خوبی و بر اساس نگرشتان ذکر کردید. من منتظر همین بودم.عین جمله خودتان: (توسل به انها جهت دعا و شفیع نمودن انها باعث می شود که دعای انسانهایی روسیاه مانند ما مورد قبول قرار گیرد و بعبارت دیگر خداوند به احترام انها دعای ما را هم قبول می نماید). انسان از این جهت به درگاه پروردگار نمی رود که به قول شما روسیاه است و تصور می کند که بر اساس احترامی که خداوند برای اولیائش قائل است حاضر است اورا بپذیرد. چه نکته ای باعث می شود که انسان تصور می کند خداوند بر اساس احترامی که برای مخلوقش ، بنده اش، یک انسان،و..... قائل است ؛ به او توجه بیشتری مبذول می کند!!!! این در اثر نگرش اشتباه انسان به باریتعالی است.
4) شما اگر در جایی دیدید که من فرض خود را بر استقلال پیغمبر بنا نهاده ام لطفاً عین جمله من را نقل کنید . من فرض خود را تنها بر حضور اولیاء به عنوان واسطه ذکر کرده ام و همیشه نیز گفته ام بر اساس دلایل عقلی وقتی شما بی واسطه به هدفی دست می یابید قرار دادن واسطه کاری عبث است. آیا این موضوع خیلی پیچیده است؟!!! بنابراین تصورات خود را به من نچسبانید.(عین جمله خودتان: دوست عزیز شما مفهوم توسل را درک نکرده اید توسل به این معنا نیست که اولیاء الله خودشان حاجت توسل کننده را براورده کنند بلکه دعا کننده انها را واسطه می نماید تا خداوند دعای او را مورد قبول قرار دهد (.
سخن آشنا :اقا امین لطفا به این سوال بنده پاسخ دهید تا بحث را ادامه دهیم
شما توسل رو یک امر غیر اسلامی می دونید یا اینکه فکر می کنید غیر عقلیه ؟
در صورت اول مستندات زیادی مانند ایه قرانی وابتغوا الیه الوسیه و مستندات بسیار زیاد از کتب شیعه و حتی کتب اهل سنت تایید می کند که توسل یک مساله اسلامی است و در زمان خود پیامبر هم توسل صورت می گرفته است
اما در صورتی که مستندات را به دلیل اینکه غیر عقلی می دونید رد می کنید ایا شما می توانید به تمام احکام دلیل عقلی بیاورید ایا به صرف اینکه ما دلیل عقلی یک مساله را ندانستیم دلیل بر این می شود که ان مساله دلیل عقلی ندارد
امین : شما زمانی که از رابطه انسان ها با هم صحبت می کنید می توانید از واژه هایی چون توسل صحبت کنید از آن جهت که ممکن است فردی از دیگری رنجیده باشد یا به خاطر موردی از دست وی خشمگین و عصبانی باشد.در این حالات می توان با توسل به شخص سومی (که در نزد فرد مذکور از ارج و قرب بالاتری برخوردار است ) خود را به شخص عصبانی و ناراحت شده نزدیک ساخت. چرا در این موارد با توسل می توان گره گشایی کرد؟
این به دلیل نقص موجود در وجود انسان است.انسان دارای روحی لطیف است که بخشیدن را دوست دارد ولی این حالت زیبا که از روح خدایی وی سرچشمه می گیرد دارای نقص است و در افراد مختلف بسته به درجه تکامبل معنوی متفاوت است. همچنین این حالت زیبا در اثر شرایط گونگونی که در زندگی مادی فرد رخ می دهد تغییر می یابد.(مثل ظلمی که در حقش می شود و.(….
ولی پروردگار بلند مرتبه خود سرچشمه بخشش و عنایت است . وی مبرا از آن است که این چنین مواردی او را تحت تأثیر قرار داده و توجه کمتری به بنده اش ارزانی دارد، آنهم بنده ای که خود به درگاهش روی آورده است.
با توجه به نکاتی که ذکر کردم رابطه انسان با خداوند با رابطه انسان ها با یکدیگر بسیار متفاوت و قابل مقایسه نیست. چگونه می توان در حالی که به هدف خود یعنی باریتعالی بدون واسطه می رسیم ،برای خود یک واسطه ای قرار دهیم؟!!این یک مسئله ساده ذهنی است که برای همه قابل درک است.
و اما آن که می گویید در اسلام همچین چیزی هست یا نه . شما در این مورد تنها به یک آیه قرآنی اشاره فرمودید که هیچگاه وسیله را اولیاء معرفی نکرده و این تأویل شما از آیه است. همانطور که قبلاً هم ذکر کردم به نظر بنده (که البته گفتم آقای الهی قمشه ای نیز به آنم اشاره داشته اند)منظور از وسیله رهنمود ها و دستورات الهی است که توسط اولیائش عرضه می شود نه خود آنها. پذیرفتن این مطلب با توجه به دلایل عقلی که قبل از این ذکر کردم کاملا امکان پذیر است.
و اما جدا از یک آیه قرآنی که به آن استناد می کنید ؛ در بقیه موارد از روایات استفاده می کنید. من به استفاده از روایات در حالی که قرینه قرآنی صریحی بر آن ندارید و مهمتر از همه این که از لحاظ عقلی نیز قابل پذیرش نیست معتقد نیستم. همانطور که در پست های پیشین ذکر کردم شما ممکن است با استفاده از علم رجال بدانید که فلانی کی بوده ، چی کاره بوده ،چه کارایی کرده(تازه این موارد نیز چون توسط تاریخ نویسان ثبت شده و بدون شک تمام تاریخ نگاران تحت تأثیر حکومت و شرایط اجتماعی آن زمان بوده اند؛ آن هم شرایط اجتماعی صدر اسلام؛ نمی تواند منبع معتبر و خالی از غرض ورزی باشد)؛ ولی با این حال نمی توانید از شرایط روحی ، اندیشه ها و نگرش وی اطلاعات مناسبی داشته باشید.لذا تکیه بر روایات در حالی که مسئله از لحاظ عقلی قابل اثبات نیست بسیار ساده لوحانه است.
و اما این که می فرمایید آیا می توانید بر همه احکام دلیل عقلی بیاورید یا نه؟ و اگر دلیل عقلی مسئله ای را ندانستیم آیا می توانیم بگوییم که دلیل عقلی ندارد؟
دوست گرامی شما نمی توانید برای این مسئله دلیل عقلی بیاورید ولی من از لحاظ عقلی آن را مردود می دانم. بنابراین در مسئله ای که عقلم آن را مردود می داند چگونه می توانم آن را بپذیرم. صحبت شما در حالتی درست است که ما دلیل عقلی در رد مسئله نیز نداشته باشیم . در این حالت نمی توان مسئله را رد کرد
سخن آشنا : اقا امین مساله توسل به هیچ وجه مسالهای غیر عقلی نیست ایا اگر خداوند به احترام اولیاء الله که در نزد وی بسیار عزیزند به بنده دیگر خود هم با شفاعت انها لطفی نماید کاری غیر عقلی صورت داده است
اما در مورد ایه خدمتتان عرض کنم که حداقل اصل وسیله را که ثابت می کند
در مورد روایات هم اگر از یک نفر روایتی نقل شده باشد شاید بتوان حرف شما را قبول کرد اما روایات بسیار زیادی از افراد مختلف شیعه و سنی نقل شده و در کتابهای حدیثی موجود است کجا عقل می گوید اینهمه روایات رو دروغ بدانیم ایا این یک نوع بدبینی افراطی نیست مگر امکان دارداینهمه ادم جمع بشند و روایاتی رو در جهت اثبات مساله ای جعل نمایند
امین : دوست عزیز جناب آقای سخن
متأسفانه شما به من گفتید به سوالاتون پاسخ دهم تا بحث را ادامه دهیم.خوب من هم پاسخ دادم.ولی شما هرگز به سوالات من که قبلا مطرح شد پاسخی ندادید. جواب این پستتان را هم قبلا داده ام چون هر چه بگویم تکرار مکررات است و بس!
دوباره می گویم عزیز من ، برادر من ، دوست من لطفاً ضرورت این کار را بر اساس دلایل عقلی اثبات کنید.من قبلا گفتم ، بر اساس دلایل عقلی وقتی شما بی واسطه به هدفی دست می یابید قرار دادن واسطه کاری عبث است. در واقع نفرمودید که چرا باید اصولا توسلی از طریق واسطه ای به نام اولیاء صورت بگیرد.فایده این کار چیست؟
آقای سخن کاری که شما می گویید چون ضرورتی ندارد و خدا کار بیهوده انجام نمی دهد غیر عقلی است نه خود کار.
لطفاً سعی کنید ضرورت آن را به اثبات برسانید.تأکید می کنم ضرورت آن را !!!فراموش نکنید ضرورت آن را!!!!
سخن آشنا :اقا امین شما به سوال من هنوز بصورت کامل پاسخ نداده اید پاسخ دقیق به سوالات من مقدمه بحث صحیح است شما عوض اینکه به مطالب بنده پاسخ دهید به حاشیه رفته اید سوالات شما محفوظ است و با به نتیجه رسیدن سوالاتی که بنده مطرح کرده ام پاسخ ان را نیز خود بخود دریافت خواهید نمود .
دوست گرامی یادتان نرود که داشتن تعبد در احکام مساله ای است که به حکم عقل به اثبات رسیده است در نتیجه وقتی که ما می گوییم اگر عقل شخصی قادر به درک حکمت مساله ای نشد باید تعبد داشته باشد یعنی اینکه باید به حکم عقل خود که همان تعبد است عمل کند
احمد :الله تعالی به ما یاد می دهد که تمام امور فقط به دست اوست:قال الله تعالى لرسوله الکریم.(وَإِن یَمْسَسْکَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ کَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ) (سورة یونس/107)
(و اگر الله تو را به بلا و یا مصیبتی دچار کند، کسی نمی تواند آنرا از تو بر طرف سازد، مگر او . و اگر بخواهد خیری و نعمتی به تو برساند کسی نمی تواند جلوی این نعمت را بگیرد).
هما نطوریکه واضح است این آیه خطاب به سید المرسلین رسول الله صلى الله علیه واله وسلم می باشد پس اگر رسول الله صلى الله علیه واله وسلم نمی تواند مصیبتی را که بر او نازل شده است از خود دور کند، به همین ترتیب نیز نمی تواند مصیبتی را که بر دیگری نازل شده است از او دور سازد. و اگر رسول الله صلى الله علیه واله وسلم که اشرف الأنبیاء می باشد نتواند چنین کاری انجام دهد، کسانی که دارای مقامی پایین تر از رسول صلى الله علیه واله وستم هستند، نیز توانانی و قدرت آنرا نخواهد داشت که بلایی را از کسی دور کنند و یا نعمتی به او برسانند پس واضح می گردد که اینکار را کسی جز الله تعالی نمی تواند انجام دهد. و روی آوردن به کسی جز او در اینکار نوعی شریک قرار دادن برای او در اموریست که فقط او توانانی انجام آنرا دارد.
سخن :اقای احمد شما گویا اصلا معنی توسل را نمی دانید لطف کنید بحث را بصورت کامل مطالعه بفرمایید
اگر همانگونه که گفته اید توسل نوعی شرک است در ان صورت ایا بزرگان اهل سنت که در قبلا به توسل انها با استناد به کتب اهل سنت استناد کرده ام مشرک بوده اند ؟؟ یا شما پا را از بزرگان خود هم جلوتر گذاشته و احکام جدیدی صادر می کنید
احمد : جناب اشنا تعجب این است که شما به آیات قرآن که توجهی ندارید ولی به یک خبرمجهول و لو اینکه صحیح نباشد چنگ میزنید با اینکه محکمات قرآن صریح است که مرجع رفع اختلاف قرآن است نه خبر. در مورد توسل من معنی توسل را میدانم ولی متاسفم که شما معنى قران کریم را نمیدونید اما در مورد بزرگان اهل سنت انان واقعا مومنان بودند ولی روایات را که شما فرمودیداول اینکه مخالف قران است دوم مجهول وضعیف می باشد وانان ازاین خرافات برئى هستند و حدیث را که در آن آمده است هنگامیکه آدم علیه السلام در بهشت دچار خطا شد دعا کرد و گفت: ای الله از تو می خواهم که به حق محمد مرا ببخشی.... حدیثی که به آن استدلال کرده اید موضوع می باشد و حدیث موضوع یعنی حدیثی که ساختگی و دروغ باشد. پس این حدیث را هرگز رسول الله صلی الله علیه وسلم نگفته است. بلکه کسانی آن را ساخته و به دروغ آن را به رسول الله صلی الله علیه وسلم نسبت داده اند.و این خبر را ابن جوزی که استاد فن حدیث شناسی است از مجعولات شمرده و از خبرهایی است که فقط حسین الأشقر روایت نموده و او راوی احادیث مجعولات است. و او روایت نموده از عمرو بن ثابت و او ثقه نیست و ایمن در نقل نیز نمی باشد حتی قرآن نیز دروغ بودن این حدیث را ثابت می کند. چونکه در قرآن مجید آمده است هنگامیکه آدم علیه السلام دچار خطا شد خدای تعالی در قرآن کلماتی را که آدم از پروردگارش تعلیم گرفته بیان نموده، در سوره ی اعراف آیه ی 23 که آدم و همسر او گفتند: (قَالا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ) یعنی: ((خدایا پروردگار ما به خود ستم کردیم و اگر نیامرزی ما را و ما را رحم نکنی البته از زیانکارانیم)) و چون این کلمات را گفتند خدا ایشان را آمرزید و معنی این کلمات توبه میباشد و معلوم است که هر فاسق و فاجری هرگاه توبه کند خدا توبه ی او را میپذیرد چه برسد به آدم که برگزیده ی الهی است و دیگر احتیاج به چیز دیگر ندارد
سخن :اقای حجازی یک حدیث نبوده من چند تا حدیث ارائه نموده ام ما که نفهمیدیم شما مطالب کتابهای خودتون رو قبول دارید یا نه ما که اونها رو ضعیف می دونیم و بنده این مدارک رو اوردم که بدونید که بزرگان شما هم معتقد به توسل بوده اند و در کتابهای ضعیف و مجعول برادران اهل تسنن هم نتونستند که این مساله رو انکار کنند در ضمن قران هم به توسل صحه می گذارد وابتغوا الیه الوسیله در ضمن اگر اسناد دیگری هم از کتب اهل سنت در مورد توسل می خواهید بفرمایید تا خدمتتان ارائه کنم
(ادامه دارد )
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:17 عصر روز شنبه 86 اسفند 11
به نام خدا
با عرض سلام
ادامه میزگرد توسل(3)
دختر آسمان : آقای امین ببینید انسان مجبور نیست توسل کنه میتونه هیچ وقت این کار رو نکنه ولی اگر هم بکنه کار اشتباهی نکرده.به نظر من بهتره آدم از هر دو روش استفاده کنه یعنی هم مستقیما از خدا حاجت بخواد هم متوسل بشه اینطوری پیوند معنویش رو هم با خدا و هم با بندگان صالح خدا عمیقتر کرده و مطمئنا ایجاد دوستی و پیوند معنوی بین مومنان خودش باعث جلب رضایت الهی میشه.و اصلا چرا انسان باید فقط رابطه روحانی با خدا داشته باشه و از بندگان خوبش دوری کنه؟!
آیا صحبت کردن و درد دل کردن با بندگان خوب خدا و درخواست دعا کردن از اونها لذت بخش نیست؟بسیاری از اعتقادات مذهب شیعه که بعضی از مردم اونها رو خرافات میدونند مثل توسل-زیارت اولیای الهی-نذر برای بزرگان-طلب شفاعت و ...باعث ایجاد پیوند عمیق معنوی شیعیان با ائمه-ع- و به تبعش عشق و علاقه شدید به اونها شده.عشق به بندگان پاک خدا هم مثل عشق به خود خدا می مونه.
احتمالا شنیدید که خدا برای انجام بعضی از امور و حتی یاری کردن مومنان فرشتگانی رو گماشته.پس ما اگر از این فرشتگان در اون امور خاص کمک بخوایم کار اشتباهی نکردیم چون اونها وظیفه شون انجام همون اموره.آیا خدا نمیتونه در کنار فرشتگان به بندگان صالحش هم قدرت انجام اون امور رو بده؟! خدایی که قدرت زنده کردن و شفا بخشیدن رو به مسیح-ع- داد میتونه به بقیه هم این توانایی رو بده (همونطور که در قرآن اشاره کرده فضل و حکمت و قدرت رو به هر کس که بخواد عطا میکنه)
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید-دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
البته توسل این نیست که حتما کسی رو به غیر از خدا مخاطب قرار بدیم بلکه میشه از خدا بخوایم به حق بندگان پاکش خواسته مون رو اجابت کنه.
در مورد شفاعت اگر هیچ کسی نمیتونست شفاعت کنه دلیلی نداشت خدا در قرآن بگه"من ذالذی یشفع عنده الا باذنه"به عبارتی ذکر لفظ "الا باذنه" بیمورد بود و خدا باید میگفت هیچ کس نمیتونه شفاعت کنه.
پذیرش شفاعت هم در گروی یک سری شرایطه اینطور نیست که در هر گناهی شفاعت تاثیرگذار باشه.
توسل و شفاعت در دعاهای امام علی-ع- و امام سجاد-ع- هم به چشم میخوره:
ابن عباس میگوید بعد از تکفین پیکر مطهر رسول الله-ص- امام علی –ع- خطاب به ایشان فرمود که "از ما پیش پروردگار خود یادی کن"(نهج البلاغه-خطبه 235)
فرازهایی از مناجات های امام سجاد-ع-:
"و درود بر محمد-ص- و آل محمد-ص- فرست و توسل مرا به آن بزرگوار شفیع من قرار ده..."
"...و شفاعت محمد صلی الله علیه و آله را روزی من گردان و مرا از صحبت او محروم مگردان..."
"خدایا پس دعایم را مستجاب کن و بپذیر مدح و ثنایم را و گردآور میام من و دوستانم به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین که براستی تویی صاحب نعمتهایم..."
"و دست آویزی به سویت ندارم جز عطاهای رحمتت و شفاعت پیغمبرت نبی رحمت و دریابنده امت از گمراهی پس آن دو را برایم سبب رسیدن به آمرزشت بساز و وسیله ای بگردانشان بسوی کامیابی به خوشنودیت..."
"از تو خواهم به مخصوصانت از فرشتگان تو و صالحان از مخلوقاتت که مقرر داری برما سپری که از نابودی ها ما را نجات دهد..."
"خدایا درود فرست بر محمد و آل پاکش و مرا حاکم کن بر ولایت و محافظت و یاری و مساعدت و رعایت همسایگان و شیعیان و دوستانم آنانکه به حق ما و امامت ما اهل بیت عارفند.."
" و اوست (رسول خدا-ص-) امام و پیشوای رحمت و فیض و واسطه و قائد خیرات عالم و مفتاح برکات و موائد
پس بارالها از تو درخواست میکنم به مقام محمد-ص- و آلش که درود و رحمت هایت بر آن ارواح پاک الهی باد به حق آن بزرگواران که مرا ناامید از درگاه خود مگردان..."
"بارالها به حق کسانیکه آنان را از دیگر مخلوقاتت انتخاب کردی و برای خود برگزیدی به حق افرادی که از میان مردم اختیار نمودی........."
امین :دوستان عزیز !
هر چند پستی که برای شروع بحث مورد استفاده قرار گرفت به هیچ وجه مسأله شفاعت مطرح نشده است، ولی با این حال دوستان عزیز لطف کردند و چون نقطه عطفی در دفاع از توسل وجود نداشت با زیرکی خاصی مسأله را به سمت موضوعی دیگر یعنی شفاعت کشاندند.
در هر صورت از آقای سخن آشنا که بسیار مدلل صحبت کردند و همچنین آقای صادق که واقعا از خواندن پستشون لذت بردم تشکر می کنم.
در این پست و پست بعدی اندیشه هایی که شما را به چالش خواهم کشید1
1) آقای سخن آنگونه که از صحبت های شما فهمیدم لزوم شفاعت نجات پیدا کردن گناه کاران از عذاب و گذشت خداوند از تقصیر آنهاست.
2)آقای صادق شما هم بر همین عقیده بودید و بیان کردید که که به منظور نجات گروهی گناهکاران و خطاکاران می باشد.(بر طبق گفته صریح خودتون پاراگراف اول)
3)همانطور هم که در پست پیشین ذکر کردم.اگر بنده خطاکار ظلمی در حق کسی روا داشته باشد ، نجات پیدا کردن و رهایی از عذاب در گرو رضایت طرف مقابل است.امیدوارم در این مورد متقاعد شده باشید که شفاعتی از طرف اولیاء نمی تواند صورت گیرد.در مورد اموری که حق الله خوانده می شوند بنده تنها نظر خود را در پست بعدی مطرح می کنم .
سخن آشنا :دوست گرامی جهت اینکه فکر نکنید بحث منحرف شده از هر کجا که شما می فرمایید بحث را ادامه دهیم
سخن آشنا : در ادامه مطلبی که قبلا در مورد توسل عرض کردم
اقـسـام توسل را مى توان به سه قسم تقسیم نمود:
1)توسل به اعمال صالح چنانکه جلال الدین سیوطى در ذیل آیه شریفه و ابتغواالیه الوسیله چنین روایت کرده : عن قتاده فى قوله تعالى ( وابتغوا الیه الوسیله ) قال : تقربوا الى اللّه بطاعته و العمل بما یرضیه
2)تـوسـل بـه دعـاى بندگان شایسته ، چنانکه قرآن کریم , از زبان برادران یوسف چنین حکایت مى کند : قالوا یا ابانا استغفرلنا ذنوبنا انا کنا خاطئین . قال ساستغفر لکم ربى انه هو الغفور الرحیم فـرزنـدان یعقوب به پدر خویش گفتند : اى پدر از خداى بزرگ بخشش گناهان ما را بخواه که ما در اشتباه به سر مى بردیم . ( یـعـقـوب ) گـفـت : به زودى ازپروردگار خود براى شما طلب بخشش مى نمایم که او بسیار آمرزنده و مهربان است از آیه یاد شده به روشنى معلوم مى گردد که فرزندان یعقوب به دعا و استغفار پدرخویش متوسل گـردیـدند و آن را وسیله بخشودگى خود دانستند و حضرت یعقوب پیامبرنیز نه تنها به توسل آنان اعتراض نکرد که به آنها وعده دعا و استغفار هم داد
3)تـوسـل به شخصیتهاى آبرومند معنوى که در نزد خدا از مقام و حرمت خاصى برخوردارند
توضیح و مستندات این قسم را در پست بعدی خدمتتان عرض خواهم نمود
امین : آقای سخن البته شما مسئول کلوب هستید ولی واقعاً جالبه در سوالاتی که از شما و دیگر عزیزان مدافع پرسیده میشه ؛به جای پاسخ به پرسش های مطرح شده فقط و فقط حرف تکراری خودتان را ذکر مکنید.من ندیدم شما بگید در پاسخ به فلان پرسش این جواب را می دهم.
در حالی که در رابطه با توسل گفتگو می کردیم بحث به سمت شفاعت منحرف شد.در آن بحث نیز از شما که بر حسب شغلتان که بایستی توضیح دهنده? مسائل دینی باشد ؛ سوالاتی در رابطه با شفاعت مطرح شد ، که من نمی دانم چرا هیچ توضیحی نداده و بلافاصله دوباره از انواع توسل صحبت می کنید!!!!!
و اما توسل ....
وقتی می بینم آن بیچارگانی را که زنجیر به گردن و با آن حالت فجیع بر سر و سینه خود میزنند و خود را پست و ذلیل می کنند و خود را غلام امامشان می دانند تا شاید در قیامت شفاعتی نصیبشان شود!!! واقعا متأثر می شوم
ببینید مردمی را که با خوار کردن خود در مقابل بندگانی که خود مخلوقند و تنها با توجه به ظرفیت های گسترده ای که خداوند به آنها اعطا کرده(البته اگه قبول داشته باشید که که خداوند ظرفیت بندگانش را یکسان قرار نداده و از هر کس به اندازه خودش انتظار دارد.) و در سایه وحی پروردگار و حقیقتی که باریتعالی به آنها نشان داده ، از گناه و خطا بری بوده اند؛ چگونه روزانه فوج فوج به مقبره ها و امامزاده ها و ...... روی می آورند و با این تفکر که شاید این مخلوقات کاری برایشان انجام دهند و گره از مشکلاتشان باز کنند ، دست به دامان آنها می شوند.
البته مادر بزرگ من گناهی ندارد که همچین تصوری از پروردگار و امامش دارد.من مطمئن هستم که خداوند صدای او را شنیده و به ندایش پاسخ می دهد و او را به جرم اینکه دیگری را مهربان تر از خدا دانسته مجازات نمی کند.
نه تنها مادر بزرگ من بلکه هزاران هزارا انسان درمانده دیگر اشک ریزان و التماس کنان از امامانشان می خواهند مریضشان را شفاع دهند ، رنج و عذاب را از آنها دور کنند و ..........
اون بدبخت چه گناهی داره که می گه من سگ امامم هستم.من غلام امامم هستم.با همین توجیهات واهی در رابطه با توسل است که هیئتی به نام دیوانگان امام حسین پدید می آید که باعث ننگ دنیای اسلام می شود.
سخن آشنا : جناب اقای امین شما خودتون می گید که از بحث توسل فاصله گرفته ایم بنده هم به بحث توسل برگشتم و با توجه به مطالبی که گفته اید معلوم مبی شود که بنده راه درستی را انتخاب کرده ام چون شما معنا و مفهوم توسل را نمی دانید و الا این مطالب رو نمی فرموردید .
دوست گرامی هیچ شیعه ای معتقد نیست که اولیاء الله بصورت استقلالی برای او کاری انجام می دهد توسل به معنای درخواست وسیله شدن است حالا اگه کسی نخواد به ایه وابتغوا الیه الوسیله عمل کند مشکلی نیست برود مستقیم از خدا درخواست کند ما از هر دو روش استفاده می کنیم ایه عمل نمودن به ایات قران هم مشکلی دارد
دوست عزیز اینکه مادر بزرگ شما تصور غلطی دارد به معنی اعتقاد شیعه به مهربانتر بود اولیاء الله از خدا نیست اجازه به وسیله شدن اولیاء الله هم نمادی از رحمت باری تعالی به ما انسانها است
کسی که در حرم امامان درخواست شفاء می کند در واقع به اهل بیت توسل می جوید که از خدا بخواهند که او را شفاء دهد ایا در نظر شما التماس دعا هم اشکالی دارد
من از شما تعجب می کنم که چگونه گفته های مادر بزرگتان را سند مستند دانسته و طبق انها حکم می نمایید
سخن آشنا : در ادامه پست قبلی
قسم سوم تـوسـل به شخصیتهاى آبرومند معنوى که در نزد خدا از مقام و حرمت خاصى برخوردارند به منظور نیل به مقام قرب الهى
این نوع توسل نیز از صدر اسلام مورد پذیرش و رفتار صحابه پیامبر بوده است .
1)احمد بن حنبل در مسند خود از عثمان بن حنیف , چنین روایت مى کند : ان رجـلا ضریر البصر اتى النبى صلى اللّه علیه [ و آله ] و سلم فقال ادع اللّه ان یعافینى قال : ان شئت دعوت لک و ان شئت اخرت ذاک فهو خیر فقال : ادعه . فامره ان یتوضا فیحسن وضوئه فیصلى رکعتین و یدعو بهذا الدعاء . الـلـهـم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبى الرحمه یا محمد انى توجهت بک الى ربى فى حاجتى هذه , فتقضى لى اللهم شفعه مردى نابینا نزد پیامبر گرامى آمد و گفت از خدا بخواه تا مرا عافیت بخشد پیامبر فرمود : اگر مى خواهى دعا نمایم و اگر مایل هستى به تاخیر مى اندازم و این بهتر باشد . مرد نابینا عرض کرد : دعا بفرما پیامبر گرامى او را فرمان داد تاوضو بگیرد و در وضوى خود دقت نماید و دو رکعت نماز بگزارد و ایـن چنین دعا کند :پروردگارا من از تو درخواست مى کنم و به وسیله محمد , پیامبر رحمت به تو روى مى آورم . اى مـحمد من در مورد نیازم به وسیله تو به پروردگار خویش متوجه مى شوم تا حجتم را برآورده فرمایى . خدایا او را شفیع من گردان درستى این روایت ، مورد اتفاق محدثان است بطورى که حاکم نیشابورى در مستدرک ,پس از نقل حـدیث یاد شده , آن را به عنوان حدیث صحیح توصیف مى کند و ابن ماجه نیزبه نقل از ابواسحاق مـى گـویـد : ایـن روایتى صحیح است و ترمذى در کتاب ابواب الادعیه صحت این روایت را تایید مى نماید . و مـحـمد نسیب الرفاعى نیز درکتاب التوصل الى حقیقه التوسل مى گوید : لا شک ان هذا الـحـدیث صحیح و مشهور 000 و قد ثبت فیه بلا شک و لا ریب ارتداد بصرالاعمى بدعاء رسول اللّه صلى الله علیه [ و آله ] و سلم له تردیدى نیست که این حدیث ، صحیح و مشهور است 000 و در این روایت، ثابت شده است که با دعاى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بینایى آن مرد نابینا، به وى بازگشت از ایـن روایت به خوبى روشن مى شود که توسل به پیامبر گرامى ، به منظور برآورده شدن نیاز به وسیله وى ، جایز است ، بلکه رسول خدا آن مرد نابینا را فرمان دادتا آنگونه دعا کند و با وسیله قرار دادن پیامبر بین خود و خدا ، از پروردگارجهان درخواست نماید و این معنا همان توسل به اولیاى الهى و عزیزان درگاه خداوند است.
در پست بعدی دلایل بیشتری را برای این قسم خواهم اورد . اقا امین این پست در جواب شماست
(ادامه دارد )
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 10:45 صبح روز دوشنبه 86 بهمن 29
به نام خدا
با عرض سلام
ادامه میزگرد توسل
امین : دوستان عزیز شاید اگر گفتگو مستقیم داشتیم مشکلات خود را راحت تر برطرف می کردیم.چون از نوشته های یکدیگر برداشت درستی نمی کنیم.
خوشبختانه من و خانم دختر تو یه زمینه حرف هم رو متوجه شدیم.ولی به نظر من این دلیل که شفاعت برای ایجاد پیوند معنوی بااولیای الهی باشد قابل قبول نیست.دلایل من هم به شرح زیر است:
1)اگر شفاعت باعث پیوند معنوی با اولیای الهی شود پس چه بهتر که به جای یک بنده شفاعت رو از سرچشمه خودمون یعنی پروردگار بلند مرتبه درخواست کنیم.در این حالت شفاعت اولیاء ضرورتی ندارد.
2) در حالی که انسان با برداشته شدن حجاب های مادی این دنیا ، چشم به حیاتی نو می گشاید، به چیزی غیر از رسیدن به رضای خداوند و خوشنودی وی نمی اندیشد ؛ لذا ساده لوحی است که در همچین شرایطی از پیوند معنوی با یک بنده صحبت شود .
3) این مورد آخر رو حتماً خوب بخوانید.فرض کنیم به دلیل سرپیچی از حق در آن دنیا گرفتار شده ایم.
خوب پیغمبر یا هر کس دیگری قرار است شفاعت کننده ما باشد!
حال کارهای ما از دو حالت خارج نیست: یا در حق بنده? خدا ظلم کرده ایم و یا در برابر خداوند ناسپاسی کرده ایم.در مورد اول که اصلاً پیغمبر خدا کاره ای نیست ، چه آنکه خود هداوند نیز بخشیده شدن را منوط به بخشش بنده خود می داند.
در مورد حق الله هم که دیگر حرفی نباید زد .چون با سرچشمه احسان سر و کار داریم .پس باز هم جایگاهی برای شفاعت نمی ماند.
سخن آشنا :گویا مطالب و سوالات دوستان بخاطر این است که دقیقا متوجه معنی و مفهوم شفاعت نیستند
شفاعت در لغت از ماده شفع به معنای ضمیمه کردن چیزی با چیز دیگر است)(لسان العرب) و در اصطلاح عبارت است از اینکه در پرتو شفاعت شفیع و به پاس احترام و مقام و منزلتی که شفیعان واقعی در دادگاه الهی دارند گروهی از گناهکاران از عذاب نجات پیدا کرده و خداوند از تقصیر آنان میگذرد
اصل شفاعت یک عقیده قرآنی است و کسی نمیتواند آن را انکار کند. قرآن کریم میفرماید: (من ذاالذی یشفع عنده الا باذنه)
(سوره بقره، آیه 255)و نیز میفرماید:(ما من شفیع الاّمن بعد اذنه)(سوره یونس، آیه 3)
نظرات بعضی از علمای اهلسنت و شیعه را در مورد مسأله شفاعت ذکر میکنیم تا مساله برای دوستان روشنتر گردد
1)ابو منصور ماتریدی سمرقندی که امام اهلسنت در مشرق است بعد از قول خداوند که میفرماید: (و لا یقبل منها شفاع) سوره بقره، آیه 48/ و نیز میفرماید: (و لا یشفعون الاّلمن ارتضی)(سوره انبیا، آیه 28) می فرماید اگر چه آیه اول شفاعت را نفی میکند ولی آیه دوم اشاره به این دارد که شفاعت در اسلام وجود دارد.( (تفسیر الماتریدی ، ص 148)
2)نظام الدین قوشجی در شرحی که بر تجرید الاعتقاد نوشته میگوید: تمام مسلمانان بر ثبوت شفاعت اتفاق دارند به خاطر قول خداوند که میفرماید):عسی أن یبعثک ربّک مقاماً محموداً(، و مقاماً محموداً را به شفاعت تفسیر کرده است (شرح تجرید، ، ص 501، ط 1307)
3) اطهار(علیهم السلام) در روز رستاخیز مرتکبان گناهان را شفاعت میکنند و بر اثر شفاعت آنان گروهی از شیعیان خطارکار نجات پیدا میکنند(اوائل المقالات، شیخ مفید، ص 53، انتشارات مکتبْ الداوری ایران)
4)خواجه نصیر طوسی میگوید: عقیده به شفاعت از عقاید صحیح اسلامی است خواه به منظور افزایش پاداش باشد و خواه برای اسقاط کیفر(شرج تجرید، ص 262، ط 1307)
ان شاء الله در پست بعدی مساله شفاعت در قران را بیشتر مورد بررسی قرار خواهم داد
مصلحی : دوستان گرامی دراین مباحث اخیری که بنده مطالعه کردم چند نظریه مشاهده کردم
اول امامیه اتفاق نظر دارند که پیامبر گرامی و ائمه اطهار(علیهم السلام) در روز رستاخیز مرتکبان گناهان را شفاعت میکنند و بر اثر شفاعت آنان گروهی از شیعیان خطارکار نجات پیدا میکنند
دوم اینکه شفاعت هست ولی مخصوص پیامبر است که این عقیده مخصوص اهل سنت سلفی است
سوم اینکه شفاعت یکی از وحشت ناکترین دروغها و انحرافاتی است که در شیعه وارد شده و باعث انحرافات بسیار گردیده است این نظر مخالف صریح قران است مگر اینکه معنای خاصی از شفاعت را مد نظر قرار داده باشند
اما سوال اصلی که امین پرسیده اینست که برفرض صحت، شفاعت برای چیست و چه خاصیتی دارد لزوم شفاعت و توسل چیست؟
از اینرو بنده اصل شفاعت را آنطور که فهمیده ام تعریف می کنم تصور می کنم که با روشن شدن تعریف هم آقا امین جواب گرفته باشد و هم جناب حجازی با شیعیان منازعه نکنند
شفاعت در قران و اسلام به معنی شفاعت مرسوم در دربار شاهان نیست به این معنی که خدا تحت تاثیر مقام پیامبر یا امام گناهان را ببخشد و علی رغم عدل و رحمت خود به هر دلیلی متاثر شده و شفاعت شفیع را بپذیرد بلکه شفاعت حقیقتی است که در ذات رهبری و رهروی نهفته است به صورتی که میتوان گفت شفاعت یک صورت ملکوتی است که نتیجه اطاعت است اگر کسی از رهبری اطاعت کند یا از کسی چیزی بیاموزد که موجب ترقی او بشود یا کسی تاثیری در او داشته باشد به نحوی مشمول شفاعت او شده این حقیقت(شفاعت ) یک چهره دنیایی دارد و یک نمود آخرتی .در دنیا به صورت اطاعت رخ می نماید و در آخرت به صورت شفاعت شدن دراین صورت تنها کسی مشمول شفاعت می شود که در دنیا اطاعت کرده باشد
شاید این سوال پیش بیاید که در صورتی که کسی اطاعت کرده باشد گناهی مرتکب نشده که نیاز مندشفاعت برای بخشش گناهش باشد جواب این سوال اینست که درجه اطاعت افراد تفاوت می کند کسی که صد در صد اطاعت کرده از نوعی از شفاعت بهره مند می شود(کسب درجه بهشتی) و کسی که درصدی اطاعت کرده و درصدی هم تخلف نیازمند نوع دیگری از شفاعت است .
اگر به عبارتهای قرانی توجه کنیم می بینیم که قران حسنات را از بین برنده سیئات دانسته است یعنی گاهی کسی گناهی کرده ولی کار خوبی هم انجام داده که گناهش رامحو کرده .قطعا یکی ازکارهای خوب که محو کننده سیئات است اطاعت از پیامبر و امام و عالمان دینی است کسی که گاهی هوی نفس اورا فریب می دهد و بعد از انحراف دوباره به مسیر اطاعت بر میگردد برگشتن او به مسیر اطاعت ومراجعه به هدایت کننده کار حسنه ایست که خدا در قیامت به صورت شفاعت آن هدایت کننده در اختیار فرد قرار می دهد و بالاخره این سوال که چه قدر از تخلف و گناه به واسطه چه میزان از اطاعت بخشیده می شود سوالی است که خدا عالم به جواب آن می باشد
البته پذیرش این مطلب نیازمند قبول و درک چیزهای دیگر است که در صورت لزوم توضیح خواهم داد
به این ترتیب بزرگترین فایده شفاعت روشن می شود که عقیده مند (البته معنی صحیح)به شفاعت برای رسیدن به آن سعی در رسیدن به راه راست و اطاعت از رهبران راه راست خواهد داشت
وطبیعتا طلب شفاعت از کسی که صاحب مقام رهبری و هدایت عامه و خاصه هست ایرادی نخواهد داشت چرا که همین توجه به شخصیت شفیع ما را به او نزدیک کرده و به درس آموزی از زندگی او و تبعیت از سنت او کمک می کند
(ادامه دارد )
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 10:27 صبح روز دوشنبه 86 بهمن 29
ه نام خدا
با عرض سلام
متن زیر جمع بندی خلاصه یک بحث واقعی در مورد توسل می باشد که در یکی از انجمن های گفتگوی اینترنتی با یک فرد سنی صورت گرفته است نام ایشان در این بحث امین و بنده سخن آشنا می باشد البته افراد دیگری نیز در بحث شرکت کردند که سعی کردم در صورت ضرورت و مهم بودن مطالبشان از سخنان آنها نیز در این جمع بندی استفاده کنم
سوال از اقا امین : آیا متوسل شدن به معصومین کار دستی هستش؟!
توسل جستن معمولاً از این روست که چون انسان مرتکب گناه شده و در برابر خداوند شرمسار است؛از یکی از مقربان خداوند برای نزدیکی به او استفاده می کند.به عبارتی تصور می کند که خداوند با توجه به گناهانش توجه کمتری!! به او دارد و در این حالت پذیرفتن و توجه بیشتر بنده خدا که وجود خودش رو از خدا گرفته و سرشتش نشأت گرفته از اون بی همتاست، چطور توجیه می شود؟!!
سخن آشنا : دوست عزیز جناب اقای امین علت توصل انچه که شما در قسمت دوم فرمایشتان فرموده اید نیست چون خداوند تبارک و تعالی خود به ما در قران در ایه 35 سوره مائده امر نموده است که (یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله )یعنی اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهاى براى تقرب به او بجوئید
دوست عزیز منافات بین توسل به اولیای الهی وتوحید و انچه که شما فرموده اید زمانی پیش می آید که توجه به اولیاء الهی در عرض توجه به خدا قرار گیرد وحال آنکه این توجه در طول توجه به خداست، ما در روی آوردن وتوجه به خدا دریچه هایی به روی خودمان باز می کنیم که اولیاء الهی هستند . اولیاء الهی انسان های کاملی هستند که خداوند متعال در باره آنها در سوره بقره ایه 31 فرمود(وعلم ادم الاسماء کلها )
انسان کامل مظهر اسماء وصفات خداوند است بنابراین توجه به اولیاء خدا همان توجه به خداست مثل اذکاری که به وسیله آن اذکار به خداوند توجه می کنیم نظیر ( لا اله الا الله) و بعد از شهادت به خداوند، شهادت به رسالت رسول می دهیم زیرا در واقع پرستش خدا در اطاعت از رسول خدا می باشد . پس اولیاء الهی آیینه ای هستند که از خود هیچ ندارند ودر واقع ما را به خدا می رسانند. استاد مصباح این سخن را بگونه ای مشابه بیان نموده اند : متوسل شدن به اولیاء خدا اگر به این عنوان باشد که ایشان مستقلاً وبدون نیاز به اذن خدا کاری برای توسل کننده انجام می دهند ، چنین توسلی با توحید سازگار نیست. اما اگر به این عنوان باشد که خدا ایشان را وسیله برای رسیدن به رحمتهای خودش قرار داده وبه مردم هم دستور داده است که متوسل به ایشان شوند ، نه تنها منا فاتی با توحید ندارد بلکه از شؤون توحید در عبادت واطاعت خواهد بود زیرا به امر او انجام می گیرد
امین :و اما جناب سخن می فرمایند:برای رسیدن به رحمت خداوند نیازمند به وسیله داریم و این وسایل اولیاء هستند.از طرفی می فرمایید انسان کامل مظهر اسماء و صفات خداوند خداوند است.
در مورد آیه 35 سوره مائده به نظر بنده منظور از وسیله ایمان و پیروی از دستورات حق است نه اولیای الهی.ما با پیروی از این دستورات که بوسیله اولیائش آورده شده به آن یکتای بی همتا نزدیک می شویم نه با توسل و در واقع خوار کردن خود در برابر یک بنده
در مورد نکته دوم من بر این نکته باورم که صفات مربوط به موجود مادی و محصور در زمان نمی تواند صفات کمالی خداوند را برتابد.زیرا ما برای هر صفتی که در ذهن خود در نظر می آوریم یک مصداق بیرونی داریم که مادی است.واین گونه تصور کردن، ما را به اشتباه می اندازد. از همین روست که تصور می کنیم،ممکن است خداوند از بنده خود ناراضی شود و نسبت به او خشمگین شود.این دو صفت یعنی نارضایتی و خشگینی هر دو در ذهن ما صفاتی شناخته شده هستند که با ربط دادن گونه ای از آنها به خداوند تبارک و تعالی دچار توهم و اشتباه می شویم.
به خاطر همین دیدگاه هم هست که برای نزدیکی به خداوند دنبال کسانی هستیم که برای ما واسطه باشند.
آخرین نکته این که فرمودید اولیاء به اذن خداوند به درخواست های دیگر بندگان پاسخ می گویند(جمله ای که شما از قول آقای مصباح نقل کردید).این از لحاظ عقلی پسندیده نیست چه آنکه خداوند برای یاری بندگانش نه نیازی به اولیائش دارد و نه دخالت آنها در این مورد امری لازم.
سخن آشنا :دوست عزیز در مورد قسمت اول فرمایشتان اگر دوباره مطلب را مطالعه فرمایید متوجه خواهید شد و اگر باز سوالی باقی ماند بیشتر توضیح دهید تا در خدمتتان باشیم
اما در مورد ایه 25 سوره مائده ما که نباید به نظر خودمان تفسیر کنیم ایات قران روش تفسیری خاص خود را دارد و نمی توان در ترجمه و تفسیر قران به نظر شخصی بدون سند استناد کرد
در مورد نکته دوم اگر توسل به همان علتی باشد که شما می گویید اشکال شما وارد است اما علت توسل ناامیدی از درگاه پروردگار نیست یلکه استغاثه به پروردگار از همان راهی است که به ما امر نموده است
در مورد نکته اخر ایا خداوند نیاز به خواندن نماز از طرف بندگان خود دارد اگر شما هم مانند ما قائل هستید که نیاز ندارد پس چرا ما را امر به خواندن نماز نموده است دوست عزیز خداوند می گه به وسیله (اولیاء الهی ) تمسک کنید ما هم در به اولیاء الهی تمسک می کنیم این کجاش خلاف عقله مگر اینکه شما قائل به توحید در عبادت و اطاعت نباشید
امین : شما هم در مورد تفسیری که از آیه 35 سوره مائده ذکر کردید بدون سند بود و منبعی برای آن ذکر نکردید. درحالی که من این سخن را از تفسیر مترجم قرآن، مهدی الهی قمشه ای گرفته بودم.این ترجمه در قرآن انتشارات ام ابیها به کار گرفته شده است.
پس تا اینجا نظر بنده و شما در مورد وسیله ای که خدا برای استغاثه گذاشته ، با هم متفاوت است. مشکل هم همینجاست.با اجازه آقای احمد این سخن را از قول ایشان می گویم که در بحث دیگری ذکر کردند.به قول اشان چون پیغمبر و امام از غیب خبر ندارند قل لا یعلم من فی السموات والارض الغیب الا الله" بگو در آسمانها وزمین احدی جز خدا غیب نمی داند لذا از باطن توسل کنندگان آگاهی ندارند.لذا صلاحیت وسیله بودن را ندارند.اگر شما قرینه ای دارید که خلاف این مدعا باشد، لطفاًذکر کنید.فقط متأسفانه آقای احمد شماره آیه و سوره مورد نظر را ذکر نکرده اند،از این رو من هم چیزی ذکر نکردم.اگر ایشان این پاسخ را می بینند و منبع دقیق را ذکر کنند ممنون می شوم.
نکته آخر اینکه شما نماز را دستور خداوند می دانید، در حالی که من آن را هدایت خداوند می دانم.خداوند در آخرت شما را به جرم نماز نخواندن محاکمه نمی کند.پروردگار بلند مرتبه شأن و منزلتی بالاتر از این دارد.او میفرماید بنده من، این نماز یکی از راه هایی است که تو را به من و آن چه کمال تو محسوب می شود، نزدیک تر می سازد(به عنوان یک راهنمایی و نه یک دستور).من با اطالاعات ناچیز خودم ،هیچ گاه تا الان در هیج جای قرآن ندیدم که خداوند بفرماید آنها که نماز نمی خوانند وارد دوزخ خواهند شد ولی در جاهای مختلف دیده ام که خداوند می فرماید آنان که نماز به پا می دارند و ... از رستگاران هستند.خوب از بحث خودمان دور نشویم.
در آخر یک بار دیگر سوالات اساسی خودم را مطرح می کنم .
1)لزوم استفاده از وسیله برای توسل چیست؟(تأکید می کنم لزوم استفاده از وسیله ای چون پیامبران و اولیاء)
2)در کجای کتاب آسمانی وسایل را پیامبران و اولیاء معرفی می کند؟
مشکات :شفاعت پیامبران و امامان(ع) و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن کریم ، باعث تقرب به پروردگار مى گردد ، در مفهوم وسیع توسل داخل است و همچنین پیروى از فرامین قرآن کریم و پیامبراکرم(ص) و امام(ع) و گام نهادن در جاى گام آن ها ; زیرا همه اینها موجب نزدیکى به ساحت قدس پروردگار مى باشد ، حتى سوگند دادن خدا به مقام پیامبران و امامان(ع) و صالحان که نشانه علاقه به آن ها و اهمیت دادن به مقام و مکتب آنان مى باشد ، جزء این مفهوم وسیع است
از آیات و روایات به خوبى استفاده مى شود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحى در پیشگاه خدا و طلب چیزى از خداوند به خاطر او ، به هیچ وجه ممنوع نیست و منافات با توحید ندارد ، بلکه این در حقیقت توجه به خدا است ; زیرا احترام به پیامبراکرم(ص) و امامان معصوم(ع) نیز به خاطر این است که فرستاده او بوده و در راه او گام برداشته اند .
(توسل ) ، به مقربان درگاه خداوند متعال و قرآن کریم ، در صورتى که با اعمال صالح و پیروى از آنان ، خود را در مسیر آنان قرار دهیم و هماهنگ با برنامه هاى آن ها شویم و خدا را به مقام آنان بخوانیم قهراً موجب حل شدن مشکلات و رسیدن به اهداف مان در زندگى خواهد بود ; قرآن کریم در این زمینه مى فرماید: یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ ;(مائده ،35) اى کسانى که ایمان آورده اید ! پرهیزگارى پیشه کنید و وسیله اى براى تقرب به خدا انتخاب کنید «وسیله » در آیه یاد شده معناى بسیار وسیعى دارد و هر کار و هر چیزى را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار است ، شامل مى گردد که شفاعت پیامبران و امامان(علیهم السلام) و بندگان صالح خدا نیز باعث تقرب به پروردگار است و منظور این است که با وسیله قرار دادن آنان و یا سوگند دادن خداوند به مقام و مکتب آن ها ، از خداوند چیزى را درخواست کنیم (ر .ک : تفسیر نمونه ، آیة الله مکارم شیرازى و دیگران ، ج 4 ، ص 364 ، دارالکتب الاسلامیه )
دختر :در مورد مطالب آقای امین راجع به شفاعت به نظرم احتمالات دیگه ای هم وجود داره مثلا ایجاد پیوندی معنوی با اولیای الهی.
طبق آیات قرآن هم طلب آمرزش پیغمبر در حق افراد کاملا مفید و موثره:
سوره محمد-آیه 19: برای گناه خود و افراد باایمان طلب آمرزش بنما.
سوره توبه-آیه 103:در حق آنان دعا کن.دعای تو مایه آرامش آنهاست.
سوره نسا-آیه 64:اگر آنان هنگامی که بر خویش ستم میکردند پیش تو می آمدند و از خداوند طلب آمرزش میکردند و پیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش میکرد خدا را توبه پذیر و مهربان میافتند.
سوره یوسف-آیه 96: (فرزندان یعقوب) گفتند:پدر جان در حق ما طلب آمرزش کن.ما خطاکار بودیم و او گفت به همین زودی برای شما طلب آمرزش خواهم کردد
وقتی انبیا و اولیای الهی زمانی که در قید حیات هستند دعا و شفاعتشون برای دیگران موثره زمانی هم که در عالم برزخ بسر میبرند دعا و طلب آمرزششون میتونه موثر باشه.
(ادامه دارد )
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:0 عصر روز سه شنبه 86 بهمن 16
به نام خدا
با عرض سلام
بحثی در یکی از کانونهای گفتمان با دوستان در مورد عربی خواندن نماز صورت گرفت که بنده سوالات موجود در این زمینه و پاسخهای ارائه شده رو به طور خلاصه جمع بندی نمودم که خدمت دوستان ارائه می کنم
سوال : چرا باید نماز رو عربی خوند ؟؟
الف) نماز یکی از قوانین اسلام است و خواندن ان پس از مسلمان شدن فرد است و مشخصه وقتی که شخصی خدا رو قبول کرد و به این نتیجه رسید که حضرت محمد (صلی الله علیه و اله ) به عنوان اخرین پیامبر الهی است و قبول اسلام را برای خود تکلیف الهی دانست در اون صورت دیگه بحث از جزئیات معنی و مفهومی نخواهد داشت چون نمی شه انسان اسلام رو قبول کنه اما احکامشو قبول نداشته باشه .روش عقلا هم همین است مثلا چنانچه به دکتری اعتماد پیدا نمودند دیگه وقتی او نسخه ای را تجویز نمود از او دیگه مواد تشکیل دهنده دارو ها و علت ترکیب اونها رو نمی پرسند بلکه به صرف اعتماد به دستور او عمل می نمایند . در مورد بحث هم اگر شخصی به خدا و اسلام اعتقاد پیدا نموده و اعتماد کرد صرف دستور اسلام کفایت می کند
ب) اسلام تاکید بسیار زیادی بر عقل و تفکر داشته و مسلمانان را به تفکر و تعقل دعوت نموده است اما
1) آیا عقل حکم نمی کند انسان به حرف کسی که راه را از چاه می شناسد گوش فرا دهد ؟؟
2) ایا عقل انسان نمی گوید گوش فرا ندادن به سخن شخص مطمئنی که راه را از چاه می شناسد و قابل اطمینان است عین جهالت است ؟؟
3) آیا عقل انسان نمی گوید وقتی به علم و حکمت الهی و رسالت حضرت ختمی مرتبت ایمان آوردی لازمه اش قبول احکام و قوانین اسلام است ؟؟
لذا دنبال علت یک حکم بودن با مشروط نمودن قبول یک حکم به دانستن علت ان متفاوت است ما مخالف تحقیق برای یافتن علل احکام الهی نیستیم و خود نیز در این راه تلاش می کنیم اما نیافتن دلیل و فلسفه حکمی رادلیل بر نداشتن علت نمی دانیم چون به یقین برایمان ثابت شده است که واضع حکم دارای علم ما فوق بشری است و هیچ کار بی حکمتی از او صادر نمی شود
ج) علی رغم اینکه مهم ترین دلیل اینگونه احکام عمل نمودن به دستورات خداوند تبارک و تعالی است اما دلایل محکمی نیز از دیدگاه برون دینی گاها در قران و یا روایات و یا از طرف علما بیان شده است که بزعم من هر منصفی با مطالعه اونها به حکمت بالای این گونه احکام اعتراف خواهد نمود برای نمونه بنده پاسخی رو که مقاله ای مجزا به اون پرداخته ام رو خدمتتون تقدیم می کنم
سؤال: چرا باید نماز را به زبان عربی بخوانیم در صورتی که اکثر مردم معنی آن را نمی دانند و فقط به طور طوطی وار و حفظ شده تکرار می کنند و چرا نباید نماز را به زبان خویش بخوانیم به طوری که هر چه می خوانیم بفهمیم ؟
اولاً: زبان عربی به شهادت آنها که اهل مطالعه در زبان های مختلف جهانند آنچنان زبان وسیعی است که می تواند ترجمان لسان وحی باشد و مفاهیم و ریزه کاری های سخنان خدا را بازگو کند، علاوه بر این، مسلم است که اسلام از جزیرة عربستان از یک کانون تاریکی و ظلمت و توحش و بربریت طلوع کرد. و در درجه اول می بایست مردم آن سامان را گرد خود جمع کند. آنچنان گویا و روشن باشد که آن افراد بی سواد و دور از علم و دانش را تعلیم دهد و در پرتو تعلیمش دگرگون سازد. البته قرآن با این زبان برای همه مردم جهان قابل فهم نیست (و به هر زبان دیگری بود نیز همین گونه بود) زیرا ما یک زبان جهانی که همة مردم دنیا آن را بفهمند نداریم ولی این مانع از آن نخواهد شد که سایر مردم جهان از ترجمة های آن بهره گیرند و یا از آن بالاتر، با آشنایی تدریجی با این زبان خود آیات را لمس کنند و مفاهیم وحی را از درون همین الفاظ درک نمایند.[1]
ثانیاً: خواندن نماز به عربی یکی از نشانه های جهانی بودن دین اسلام است، زیرا جمعیتی که در یک صف قرار می گیرند و در جبهة واحدی فعالیت می کنند ناگزیرند زبان واحدی داشته باشند و وحدت یک جمعیت بدون این قسمت مسلماً کامل نیست.
امروز عده ای از متفکران معتقدند تا دنیا بصورت یک کشور درنیاید مردم جهان روی سعادت نخواهند دید و برای اینکه این موضوع جامة عمل به خود بپوشد، نقشه هایی طرح کرده اند و یکی از مواد برنامه آنها به وجود آوردن یک زبان بین المللی و جهانی است.
خلاصه اینکه خواندن نماز به یک زبان از طرف تمام مسلمانان رمز وحدت و نشانه یگانگی مسلمانان است و با توجه به اینکه زبان عربی به اعتراف اهل فن یکی از وسیعترین و جامعترین زبانهای دنیا است، این حقیقت روشن تر می شود که: تمام فرق مسلمانان می توانند آن را به عنوان یک زبان بین المللی بشناسد و از آن به منظور حسن تفاهم و همبستگی اسلامی استفاده کنند.[2]
ثالثاً: خواندن نماز به یک صورت معین آن را از دست برد تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بی اساس، که بر اثر مداخله افراد غیر وارد، هنگام ترجمة آن به زبانهای دیگر رخ می دهد نگاه می دارد و به این وسیله روح این عبادت اسلامی محفوظ تر می ماند، منتها بر هر مسلمانی لازم است به قدر توانائی با زبان دینی خود آشنا باشد و بداند با خدای خود چه می گوید؟ و اتفاقاً یاد گرفتن ترجمه نماز که در یک صفحه کتاب خلاصه می شود به قدری ساده و آسان است که ممکن است آن را در یک ساعت (برای تمام عمر) یاد گرفت.
همانطور که می دانیم مسئله توحید و یگانگی در تمام اصول و فروع اسلام یک زیر بنای اساسی محسوب می گردد، و نماز به سوی قبله واحد و در اوقات معین و به یک زبان مشخص، نمونه ای از این وحدت است.
اگر به هنگام مراسم حج در مکه باشیم و نماز جماعتی را که صدها هزار نفر از نژادها و ملیتهای مختلف از سراسر جهان در آن شرکت می جویند و همه با هم می گویند: الله اکبر ... مشاهده کنیم آنگاه عظمت و عمق این دستور آشنا می شویم که اگر هر یک این جمله روح پرور یا سایر اذکار نماز را با زبان محلی خود می گفت چه هرج و مرج زشتی در آن روی می داد.
رابعاً علاوه بر اینکه طبق فتوای بعضی از مراجع عظام تقلید، در قنوت دعا کردن، به غیر زبان عربی نیز جایز است.[3]
سخن گفتن با خداوند ارتباط برقرار کردن با حقیقت عالم منحصر به نماز نیست، بلکه در هر حالی که دوست داشته باشی با او ارتباط پیدا کنی، می توانی، لکن چون نماز و عبادت، آداب خاصی دارد که اگر آنها رعایت نشود، آن عمل مورد قبول واقع نمی شود؛ لذا انسان باید همین طور که دستور داده نماز را به عربی بخواند. به عنوان یک نکتة کلیباید بگویم چرائی در احکام در صورتی مفید است که علت آن در کلام خداوند یا اولیاء او (معصومین ـ علیهم السّلام ـ) ذکر شده باشد و الا انسان به جز خسته کردن خویش ثمرة دیگری نخواهد برد چرا که از این گونه (چراها) در همة احکام می توان بیان کرد
[1]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج 9، ص 299.
[2]. آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله سبحانی. پرسشها و پاسخ ها، ص 57.
[3]. بنی هاشمی خمینی، توضیح المسائل مراجع، دفتر انتشارات اسلامی، ج 1، ص 627
سوالات دیگر در زمینه بحث :
چرا انسان برای نماز خواندن باید مجبور باشد وقت خود را صرف کرده و زبان عربی را یاد بگیرد ؟
یاد گرفتن ترجمه نماز اونقدر ساده است که من پیرمردان و پیر زنان بی سواد زیادی را دیده ام که ترجمه ان را بصورت کامل بلد هستند و در نیازی به فکر و تامل جهت به خاطر اوردن ندارند با سواد ها که جای خود دارد خیلی طول بکشه نیم ساعته فول هستند و نیازی به فرا گرفتن کامل زبان عربی وجود ندارد
آیا ارتباط بنده با خدا فقط با زبان عربی امکان دارد ؟
خیر ، اسلام نمی گه که همیشه با زبان عربی با خدا صحبت کنیم و ما می تونیم در دعا هامون و حتی در قنوت نماز به زبان خودمون با خدا راز و نیاز کنیم نماز یک برنامه روزانه است و از قضا مساله وحدت مسلمین بواسطه اینکه برنامه های انسان ساز اسلام منحصر به فرد نمی شه هم در اون لحاظ شده و حتی بگونه ایه که اصل اولیه در نماز ، نماز جماعت می باشد که البته اجازه نماز فرادا هم داده شده
چرا باید وقتی به اصول دین معتقد شدیم به لوازم ان هم پایبند باشیم ؟؟
شما فرض کنید تابعیت کشوری رو قبول نموده اید یا اینکه به کشوری سفر کردید وقتی که این مساله رو قبول کردید دیگه نمی تونید بگید که من پایبندی به قوانین این کشور رو قبول ندارم البته ذکر این نکته لازمه که در قوانین کشور های مختلف امکان خطا وجود داره لذا اگر فرد بدون قبول فقط رفتارش را به گونه ای انجام دهد که نگویند خلاف می کند کفایت می کند و مشحصه که به علت همین نقص حق اعتراض به قوانین بشری محفوظه اما در قوانینی که خداوند متعال تعیین نموده به هیچ وجه خطا راه نداره در نتیجه انسان باید با اعتقاد کامل جهت اطاعت از امر الهی دستورات خداوند تبارک و تعالی را عمل نماید
چرا در ادیان دیگر کتب اسمانیشون و نمازشون مثلا تورات رو به زبان محلی خودشون می خونند اما در اسلام به زبان عربی ؟
دانشمندان و مترجمان بزرگ زبان همیشه تاکید دارند که اگر می خواهیم مطلبی را به صورت کامل درک کنیم بهترین روش مطالعه ان مطلب با زبان اصلی می باشد چون در ترجمه انتقال عین مفاهیم ممکن نیست این سخن درباره نوشته های انسانها می باشد چه رسد به قران که معجزه حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و اله ) می باشد لذا هر کس معتقد است که می توان نماز را به فارسی خواند از او ترجمه دقیق سوره حمد رو می خواهیم البته می دانیم که این کار اصلا عملی نیست چون قران بر خلاف تورات که بصورت زندگی نامه سالیان سال پس از حضرت عیسی نوشته شده عین کلمات خداوند تبارک و تعالی است و لذا اگه در نماز از ترجمه استفاده بشه باید تمام زوایای متن زبان اصلی لحاظ بشه تا در بردارنده تمام مقصود باشه اگر شما توانستید مثلا سوره حمد را بگونه ای ترجمه کنی که تمام معنی کامل ان را در بر داشته باشد بفرمایید تا ما هم استفاده کنیم
پاسخ شما در مورد این سوال به مسلمانی که اسلام را دین کامل نمی داند و قران را نیز قبول ندارد چیست ؟
اگر شخصی دین اسلام را دین کامل نداند و قران را نیز کلام خداوند نداند او مسلمان نیست و ما به هیچ وجه به او نمی گوییم که نماز بخواند چون نماز خواندن پس از پذیرش دین اسلام است نه قبل از پذیرش ان
اگر قران برای عمل نمودن نازل شده پس چرا نباید از ترجمه ان استفاده کنیم ؟؟
درست است که هدف از نزول قران عمل نمودن است اما در خواندن نماز دستور به قرائت به ان شکلی است که نازل شده است در غیر نماز هر شخص می تونه با هر ترجمه صحیحی از قران استفاده کرده و به ان عمل کنه
شما که یکی از ادله عربی خوانده شدن نماز رو وجدت مسلمانان می دونید پس چرا مسلمانان وحدت ندارند ؟؟
در مورد احکام اسلام نمی توان با توجه به عملکرد افراد قضاوت نمود اسلام یک برنامه کامل است که قوانین ان مکمل همدیگر هستند و عمل ننمودن به یک قسمت ان مشکلاتی را در قسمتهای دیگر هم بوجود می اورد اسلام هیچ کجا نگفته که مسلمانان به جان هم بیفتند بلکه همیشه دعوت به اتحاد نموده است و اگر مسلمانان واقعا به اموزه های ان عمل کنند شاهد زندگی برادرانه بین مسلمین در همه جهان خواهیم بود
نکته مهم : روش بررسی انسان در مورد هر ایینی مانند بررسی علوم مختلف باید منطقی و با روش صحیح باشد شما نمی توانید قبل از یاد گرفتن جدول ضرب و جمع و تفریق مستقیم برید قواعد مشکل جبر و هندسه را یاد بگیرید بلکه باید قدم به قدم پیش برید تا اگر فردا گفتند 2ضدربدر 2 می شود 4 نگویید چرا در بررسی هر ایین هم همینگونه است شما اول باید اصول ان را یاد بگیرید و اگر در اصول اشکال دارید همانجا مطرح کنید و چنانچه اشکالی نداشتید دیگه مثل 2 ضدربدر 2 مساویه 4 همه جا قبول داشته و در نتیجه استدلالاتی که بر اساس اون هست رو هم قبول داشته باشید
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 10:42 صبح روز دوشنبه 86 دی 24
به نام خدا
با عرض سلام
جمع بندی زیر حاصل بحثی است که در یکی ازکانون های گفتمان صورت گرفته که تحت عنوان میزگرد حدود روابط محرم و نامحرم تقدیم می شود
خانم صبا : یک سوال داشتم پسر عمه ام منو به عنوان خواهرش دوست داره هفته ای یک بار میاد بعد از کلاس دانشگاه دنبال من نمی دونم چکار کنم خودش می گه دوست داره یک خواهر بزرگتر داشته باشه و چون من بچه درس خونی هستم تو کارها کمکش کنم نمی دونم چکار باید کنم ؟؟ ایا رابطمون از نظر شرعی اشکال داره اون یک سال از من کوچکتره منم مثل داداشم دوسش دارم
خانم فاطمه مشکات :درسته که پسر عمتون شما رو مثل خواهرش دوست داره و شما هم ایشون رو مثل داداشتون دوست دارید اما نه به لحاظ طبیعی ، نه به لحاظ خانوادگی و نه به لحاظ شرعی نه شما خواهر ایشون میشید و نه ایشون برادر شما ، بنابر این به لحاظ شرعی هم – همونطور که خودتون خواستید حکمش رو بدونید – هرگز خواهر و برادر شرعی محسوب نمی شوید .
ببینید این درسته که بین بعضی از خانواده ها صمیمیت زیادی وجود داره و یا حتی بعضی از بچه ها چون با همدیگه بزرگ میشن به نحوی با هم احساس صمیمیت زیاد دارن اما هیچگاه هیچ صمیمیتی به لحاظ شرعی محرمیت نمیاره . اینکه شما با ایشون بیرون میرید بهر حال نامحرم هستید . هم در زمینه برخورد فیزیکی با همدیگه – مثل اینکه دست همدیگه رو بگیرید – یا صحبت هایی که این صمیمیت رو بیشتر میکنه ، در تمام این موارد اشکال شرعی هست ، ضمن اینکه اگه چنین صمیمیت هایی بین شما و ایشون ریشه دار بشه بعد ها زمانی که شما یا ایشون ازدواج کردید ، هم برای شما و هم پسر عمتون مشکل ساز میشه و ریشه اختلافات خانوادگی رو ببار میاره به این دلیل که همسران هیچ یک از شما دو نفر چنین صمیمیتی رو نمی پسندند .
بنابر این ملاحظه می کنید که این صمیمیت – به این شکلی که شما توصیف کردین – به صلاح تون نیست .
به عنوان راه حل به شما پیشنهاد می کنم با توجه به اینکه شما بزرگتر هستید و از طرفی هم به نظر می رسه در صحت این رابطه صمیمانه هم تردید نموده اید ، اگر می تونید با پسر عمتون منطقی و محترمانه صحبت کنید و ایشون رو نسبت به عواقب چنین رفتار های صمیمانه ای با نامحرم آگاه کنید و اگر نمی تونید ، خودتون به شکلی تدریجی اما پیوسته و هدفمند از این صمیمیت بکاهید مثلا برای بیرون رفتن بهانه بیاورید یا زمانی که در درس به ایشون کمک می کنید سعی کنید در یک اتاق تنها نباشید یا اساسا اگر مقدور است جایگزینی برای تدریس پیدا کنید . شما شروع کنید خداوند یاریتان می کند ان شاءالله .
سخن آشنا : خانم صبا بابد توجه داشته باشید که از لحاظ نامحرم بودن تفاوتی بین پسر عمه تون و غریبه ها نیست و هر دو نامحرمند .
با توجه به نکته بالا ارتباط شما با پسر عمتون دو حالت می تونه داشته باشه 1) رابطه خواهر برادری 2) رابطه دوست دختر و پسری
اگه بگید رابطه خواهر برادریه در اون صورت باید به هیچ وجه جنبه جنستی مطرح نباشه مثلا شما و پسر عمتون براش فرقی نداشته باشه که با شما صحبت کنه یا با یکی از دوستان هم جنسش یا با خواهر و برادر خودش ایا واقعا پسر عمتون حاضره که بلند بشه و هفته ای یکبار برای دیدن یکی از دوستانش بره دانشگاه دنبالش یا بره دنبال خواهر یا برادر خودش اگه اینکار رو نمی کنه بدونید که مساله جنسیتی در این رابطه شما خواه یا ناخواه دخیله و اینگونه ارتباطها از لحاظ شرعی مشکل داره
انتقاد اقای شهیدان به سخن آشنا : دوست عزیز :این چه فرمایشی است که می فرمایید ؟مگر می شود رایطه پسر عمه را با این خانم رابطه خواهر برادری فرض کرد . وحتی رابطه دوست دختر پسری هم نیست .چون اینها رابطه قوم وخویشی دارن .
فقط می توان گفت نا محرمند وباید حریم نگه دارند تا خدای نا کرده به گناه نیافتند.همین
پاسخ سخن آشنا به انتقاد شهیدان :دوست عزیز اقای شهیدان
1) لطف نموده و در نقل قول به صورت کامل نقل قول نمایید تا خدایی نکرده سخن گوینده به صورت ناقص به مخاطب منتقل نگردد
2) اگر دقت کنید پاسخی که بنده داده ام با استفاده از کلمات و اصطلاحاتی است که خانم صبا استفاده کرده اند و فکر می کنم یکی از اصول صحبت نمودن این است که از کلمات و اصطلاحاتی استفاده شود که مخاطب از انها استفاده می کند و برای او قابل درکتر است وقتی گفته می شود رابطه برادر و خواهری یعنی رابطه در حدی که اسلام اجازه داده و بدون هیچ غرض و مرضی
3) اگر به صورت کامل پاسخ را مطالعه فرمایید متوجه می شوید که بنده به هیچ وجه این نوع روابط را خواهر و برادرانه نمی دانم چرا که اگر عامل جنیست حذف گردد رابطه هم بهم می خورد و هر وقت جنسیت در ایجاد یا ادامه رابطه نقش ایفا کرد حرمت هم در پی ان خواهد امد
خانم صبا : سلام راستش من که هیچ غرضی ندارم فقط اون به من راجع به مشکلاتی که داره صحبت می کنه یعنی میکرد البته شدم سنگ صبورش اخه خواهر بزرگتر از خودش نداره که همه چیزو بهش بگه برا همین هم راجع به یک دختر که بهش کلک زده و ازش پول خواسته و پسر عمه ام بهش داده ازم کمک خواست راسش منم شک داشتم به این موضوع که رابطمون مشروعه یا نامشروع اخه ما با هم حتی دست هم نمی دیم یعنی حریم محرمیت و نامحرمیت رو حفظ کردیم بنظرتون بازم کارش اشتباه است. اون می گه اخه من چون بچه درس خونم منو تو زندگیش الگو قرار داده و بخاطر همینم بهم اعتماد داره نمی دونم چکار کنم مرسی از راهنمایتون
خانم فاطمه مشکات : سلام صبا خانم
خب اگه حریم محرم و نامحرم رو رعایت می کنید و صحبت ها تونم بار عاطفی نداره و شما فقط ایشون رو راهنمایی می کنید تحت این شرایط به نظر نمی رسه راهنمایی شما مشکلی داشته باشه .
فقط مراقب باشید به تدریج این نحوه راهنمایی خواستن از جانب ایشون یه عادت همیشگی بی دلیل نشه منظورم اینه که وابستگی عاطفی براشون یا حتی برای شما ببار نیاره . یکی از کارهایی که در راهنمایی هاتون می تونید به شکل غیر مستقیم به ایشون منتقل کنید همین مطلبه که دو نامحرم باید حدود شرعی رو در صحبت و نگاه و رفت و آمدها و ... مراعات کنند . شما این مطلب رو در ارتباط با همون دختر خانمی که پسر عمتون با ایشون مشکل داشته مطرح کنید بعد خودتونم رعایت کنید فکر می کنم پسر عمتون مطلب رو کاملا بگیرن و از اونجایی که به شما اعتماد دارن و شما می تونید روی ایشون تاثیر گذار باشید از این راه می تونید دیدگاه پسرعمتون رو در رابطه با نامحرم تصحیح کنید به نحوی که چه در دانشگاه و چه در رابطه با شما بدونن چه حدودی رو باید رعایت کنن . موفق باشید .
سخن اشنا : خانم صبا فکر کنم اگر به یک مساله دقت داشته باشیم متوجه می شیم که نمی تونیم به طور کلی بگیم عامل جنسیت در این رابطه وجود نداره
چرا ایشون دنبال یک خواهر بزرگتر می گردند تا حرفشون رو بزنند واقعا چرا بدنبال یک برادر بزرگتر نیستند؟؟ پس ایشون می خواند با یک نفر غیر هم جنس ارتباط داشته باشند حالا چه بنام رابطه خواهر برادری و چه بنام دوست دختر و پسری
اینگونه روابط در اسلام فقط باید در چهار چوب ازدواج صورت گیرد و علاوه بر حرمت بعد از اینکه ازدواج نمودید اگر همسر اینده تون اگه اطلاع پیدا کنه شاید براتون مشکل ساز بشه لذا پیشنهاد می کنم از این به بعد با ایشون از طریقی مسالمت امیز قطع رابطه نمایید
اقای منتظر : سخن آشنای عزیز! خدمت شما عرض شود که این مطلب بر می گرده به اعتماد کاذبی که جنسیت های مختلف به همدیگه می کنن! مطمئن باشید یه پسر هیچ وقت حاضر نمیشه این دسته از مشکلاتش رو به یه پسر دیگه بگه!
البته در مورد بو دار بودن این رابطه با نظرتون موافقم.
سخن آشنا : دوست عزیز همین اعتماد همانگونه که فرموده اید بو دار هستش و مسلما جنبه های عاطفی در اون دخیله که جنسیت متفاوت در اون نقش بسیار زیادی داره
خانم صبا: سلام از فاطمه مشکات و سخن اشنا به خاطر راهنمایشون ممنونم من با پسر عمه دیگه رابطه ندارم
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 2:17 عصر روز جمعه 86 آذر 30
بسم الله الرحمن الرحیم
فهیمه: سوال (چرا دوست نداری همسرت ،دوست داشته باشه ؟؟؟)
سلام ...نمی دونستم تا این حد برو بچ امروزی دلشون می خواد همسراشون پاک و صادق باشن ...
طبق نظر سنجی که تو کلوب شد افراد زیادی هستن که دوست ندارن همسرشون بی اف یا جی اف داشته باشه ...
میشه اونایی که موافق و مخالف بودن دلایلشونو بیان کنن....
شاید خیلی از ماها نظرمون با دلایل شما ها برگرده ...
من خودم موافق این بودم که همسرم دوست داشته باشه ..البته اینو بگم دوستی که پاشو از حد و مرزش بیرون نذاشته باشه ...یعنی اگه متوجه بشم رابطه جنسی باهاش داشته اگه بچه هم داشته باشم ازش جدا میشم ...
شماها بگید دلایل مخالفت و موافقتتون با این نظر سنجی چی بوده ؟
باران: سلام. فهیمه جان شما که میگی اگه بدونم شوهرم با دوستش رابطه جنسی داره یا بچه داره ازش طلاق میگیرم پس چرا میگی موافقم همسرم دوست از جنس مخالف داشته باشه اگر به اتفاقات و تجربیات بزرگتر ها و همچنین دقیق تر به اطرافیان و اتفاقاتی که توی زندگیشون می افته دقت کنید میبینید که اونچه که پایه و اساس بیشتر زندگی ها رو خراب میکنه و زندگی ها رو از هم میپاشونه نداشتن اعتماد به همسر هست. حالا شما به فرض بدونید شوهرتون دوست دختر داره و دیر به منزل برگرده یا یک شب نیاد خونه بازم میتونید به این فرد به عنوان یک شوهر قابل اعتماد نگاه کنید ؟
سایه:مخالفم ! چون واقعا برام مهمه که همسرم روحا بهم وفادار باشه و اینم میدونم که وقتی دونفر ( فرقی نمیکنه جنس مخالف یا موافق ) با هم روابط صمیمانه خاصی داشته باشن به هر حال به هم وابسته میشن ،من نمیتونم بپذیرم مردی که به غیر از من به خانم دیگه ای وابستگی داره ، روحا بهم وفاداره.
بهاران: جوابش خیلی سادست. شما خیانت همسر رو فقط درداشتن روابط جنسی با بقیه می دونید ؟!!! خیلی عجیبه ... فرض کنیم شما به نامزدتون اجازه می دید که دوست دختر داشته باشه در حد روابط عاطفی و غیره ... پس می شه بفرمایید. هدف شما و اون از ازدواج با هم و اصلا زن و شوهری چیه ؟!
این حرف دقیقا مصداق اینه که بگیم زن به کل برا سرویس دهی همه جانبه به مرد آفریده شده ...( دخترها از لحاظ عاطفی بیرون خونه و زنش هم جسمی درون خونه ) اصلا از نشانه های اصلی یه ازدواج ناموفق همینه که شما با یه نفر پیوند عاطفی و زناشویی و ... ببندید و در جای دیگری غیر از خانه طلب محبت و عشق ورزی کنید ...( چه برای زن و چه مرد ) این دو معنی بیشتر نداره : یا طرف هوسباز و تنوع طلبه و یا از لحاظ عاطفی و روحی تو خونه تامین نمیشه که دنبال دختردیگه ای هست ...
حتی توی کتاب (( آیا تو آن گمشده ام هستی )) از باربارا دی آنجلس ، که مال جامعه آمریکاست هم روابط نامشروع بعد از ازدواج ، بد دونسته شده و اسمش رو خیانت می گذاره ، چه برسه به ایران ... با دستورات دینی و مذهبی ما ...
احسان:بچه ها چرا ما خودمون رو گول بزنیم؟؟؟خدا به خیر بگذرونه این دوره همه دارن خودشونو با این حرفا که کمبود محبت داریم و فقط در حد یه دوستیه سادست گول می زنن.واسه خیلیها تفاوت نمی کنه که همسر آیندشون این روابط رو داشته یا نه! چون خودشون چند تا که عرض کنم یه تعدای پیرهن پاره کردند...
خود قرآن حرف آخرو زده : خوبها مال خوبها بدها مال بدها . والسلااااااااااااااام
فهیمه: اینجا اکثرتون گفتین که چون ، دوست از جنس مخالف نداریم پس دلمون می خواد که همسرمونم دوست نداشته باشه ..چون می خوایم محبتمونو نثار یکی کنیم که از جون و دل فقط مال خودمون بوده ....
درسته منم همچین چیزیو دوست دارم ... دست رو دل هر ادمی بزاری دوست داره طرفش فقط و فقط و فقط از اول عمرش تا اخر عمرش مال خودش باشه .ولی .......
متاسفانه این فکرو نکن که چون خودم دوست ندارم پس زنم یا شوهرمم در اینده که مال من میشه پاک پاک بوده .البته ممکنه ... ولی درصدش به نظر من که پایینه .
اینجا یه سوال برای من پیش اومده .هنوز ادمای خوب انگار تو دنیا زیادن ؟!!!!
یه جمله خیلی خوشگلی تو دنیا هست که می گه :
از هر دستی تو این دنیا بدی از همون دست پس میگیری
اونایی که موافق در نظر سنجی بودن و بیان کردن که براشون مهم نیست همسرشون قبل از ازدواج دوست داشته باشه .کجان ؟ خب دلایل موافقتشونو بیان کنن ...مخالفینم لطفا تا اونجایی که می تونن جانماز اب نکشن (معذرت ) و با رو راستی بیان جلو ...چون خیلیایی که اینجا نظر دادن به مخالفت ..من قبلا مطمئنن ازشون چیزی دیدم که متو جه شدم دوست دارن ....
در ضمن راجع به دوستی همسرمون بعد از ازدواج با جنس مخالفش باید بگم از این جور مردا و زنا که با بهونه های واهی دست به این خیانت بزرگ می زنن متنفرم ....
در هر صورت هیچکی دوست نداره همسرش قبل از ازدواج لذت جنسی از کسی برده باشه ولی اگه متوجه شدید همسرتون قبل از ازدواجش سکس داشته و اونم شرعی و حلال و برا اینکه گناه نکرده باشه اینکارو کرده به خودتون ببالید که همسرتون اگه از خیلی جوانب اشتباه کرده ولی از یه جهت کار بسیار درستی کرده که اونم گناه نکردنش بوده ...
بهرنگ:سلام. جواب این سوال ساده ست. یک کم دقت و آینده نگری می خواد. دوستی با جنس مخالف در زمان ازدواج که کاملا تکلیفش معلومه. هیچ ارتباطی به دین و امثال هم نداره، چون ذات بشر نمی پذیره. مگر اینکه فطرت شخص طی دوران رشد دچار تغییرات منفی شده باشه.در مورد دوستی های پیش از ازدواج هم چند مطلب هست: (موارد زیر در مورد هر دو جنس کاملا صادقه)
- یکی اینکه همسر شما که پیش تر با کسی دوست بوده، ممکنه آگاهانه یا ناخودآگاه شما رو با دوستاش مقایسه کنه و اگر شما در مواردی کمبودهایی نسبت به اونها داشته باشین از شما دلزده بشه.
- دیگه اینکه ممکنه دلداده ی یکی از همون ها شده باشه و الی الابد نتونه مهر اونو از دلش بیرون کنه و برای محبت به شما جای چندانی در دلش نمونده باشه.
- دیگه اینکه به تنوع در روابط عادت کنه و شما خیلی زودتر از اون که تصور کنی براش تکراری بشی.
- دیگه اینکه ممکنه بواسطه ی رفتارهای نامناسب و دوستی های اشتباهش و معیار قرار دادن اون روابط، همیشه به شما ظنین باشه و نتونه به شما اعتماد کنه.
- ممکنه نتونه دوستی هاش رو از خاطر ببره و همیشه سایه ی روابط عاطفی یا خوشگذرونی ها یا حتی روابط جنسیش روی رفتار روزمره ش با شما تاثیر بذاره.
- شاید شما به خاطر گذشته ش همیشه بهش ظنین باشین و نگران از بازگشت اون به رفتارهای قبلی.
- و بدونین قباحت عمل تا وقتی انجام نشده در دل آدم هست، وقتی که کسی رفتار زشتی رو انجام داد معمولا قباحتش شکسته شده و احتمال بازگشت به اون عمل بسیار زیاد می شه.
به هر حال اینها تقریبا ظاهر امره و اونقدر اثرات منفی خواهد داشت رابطه های پیش از ازدواج، که اگر شما اونها رو بدونین، نه خودتون رو آلوده به این روابط می کنین و نه همسری که چنین دوستی هایی داشته به همسری انتخاب.
سخن آشنا: دوستان عزیز پاسخهای متعددی دادند که قصد ندارم در مورد اونها در این پست نفیا یا اثباتا حرفی بزنم فقط می خوام یک نکته ای رو عرض کنم که چرا یک انسان مذهبی دوست نداره همسری رو انتخاب کنه که قبلا دوست پسر یا دختر داشته باشه دلیلش اینه که شخصی که به خودش جرات بده که رابطه خلاف شرع با نامحرم داشته باشه مسلما هر لحظه امکان این وجود داره که این جرات رو بخودش بده و مرتکب گناه بشه
فهیمه: من می خوام بدونم دلایل اونی که موافق اینه که دوست قبل از همسر خودش داشته باشه چیه ؟دلایل مخالفین رو دیدم، حالا می خوام تحقیق کنم ببینم دلایل موافقت با این طرح چیه ؟
بهرنگ: سلام. گرچه دوستی های پیش از ازدواج معمولا آسیب های شدیدی به صمیمیت و سلامت خانواده وارد می کنه، اما بعضی ها بی توجه به اون یا حتی در حالیکه از آثارش با خبرند، با کسی ازدواج می کنن که پیشتر دوست یا دوستانی از جنس مخالف داشته. دلایل این امر قابل بررسی هست:
- گاهی علاقه ی شدیدی که بین دو طرف ایجاد شده، موجب می شه عاشقانه چشم به روی خطاهای همدیگه ببندند؛ که اگر این عشق واقعی باشه گذشته ی همدیگه رو فراموش می کنن و اگر گذرا و موقت باشه در نهایت به زندگی و شخصیت شون صدمه می زنه.
- گاهی یکی از زوجین و یا هر دو، برای اینکه راه رو برای خودشون باز کنن و خودشون رو از هر قیدی رها کنن دست به این قبیل ازدواج ها می زنن تا بی حساب شن.
- گاهی جوون ها واقعا از عواقب ازدواج باکسی که پیشتر دوستی از جنس مخالف داشته بی خبرن یا اون عواقب رو چندان مهم و موثر تلقی نمی کنن.
- بعضی ها هم به ظاهر مثل آفتاب پاکند و طرف مقابل ممکنه گول ظاهر فریبنده شون رو بخوره و بعدا از ماوقع خبر دار شه و یا نشه!
- گاهی شخص، هم از عواقب احتمالی باخبره و هم از گذشته ی طرف مقابلش، اما یا از سر دلسوزی یا اجبار عواملی مثل خانواده و ... دست به این جور ازدواج ها می زنه.
- و در مواردی هم اونقدر دنبال یک همسر آفتاب - مهتاب ندیده می گرده و پیدا نمی کنه، که می پذیره میون کورها یه چشم پادشاست و با توجه به معیاراش از میون کسایی که تجربه ی دوستی داشتن، اونی که تجربه ش کمتر یا روابطش محدود تر بوده رو از سر ناچاری انتخاب می کنه.
- بعضی ها هم که خیلی دل گنده هستن و با مسائل خیلی باز و لارژ! برخورد می کنن، عمداًمی رن سراغ این جور افراد؛ تا به همه بفهمونن که بعله! ما اینیم.
درباره ی این گروه که حاضرند با کسی زندگی کنن که قبلا دوست دختر یا پسر داشته، مورد بسیاره. که من به همین اکتفا می کنم.
لی لی: سلام. فهیمه جون ، اگه جواب سوالتو گرفتی اعلام کن تا بحث رو جمع بندی کنیم. تشکر
فهیمه: تقریبا جوابای بچه ها همه کامل بود و اقای بهرنگ هم جوابای کامل ترو بیان کردن...
لی لی جون می تونی جمع بندی رو شروع کنی.
(جمع بندی اینن بحث توسط دوست خوبمون اقای بهرنگ انجام گرفته از ایشون بابت جمع بندی زیباشون تشکر و قدر دانی نموده و براشون ارزوی موفقیت می کنیم)
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 1:41 عصر روز یکشنبه 86 آذر 11