به نام خدا
با سلام
رفیق دانشجویی داشتم که دیر به جبهه آمد. گفتم: دیر آمدی!
گفت:رفتم جواب کنکور را بگیرم، کمی دیر شد( طوری گفت جواب کنکور را بگیرم فکر کردم که رد شده است)
گفتم: قبول نشدی؟
گفت: چرا، قبول شدم( طوری گفت قبول شدم که با خود گفتم: حتماً در یک رشته ی درب و داغون قبول شده )
گفتم: چه رشته ای قبول شدی؟
گفت:: پزشکی دانشگاه تهران
گفتم : پس چرا به جبهه آمدی؟
گفت : من اصلاً نمی خواستم به دانشگاه بروم چون در همین عملیات شهید می شوم. در کنکور شرکت کردم تامادرم در فامیلها سر بلند شود و بگوید که بچه ی من خیلی لایق بود. او در همان عملیات شهید شد.( به نقل از یکی از سخنرانی های اقای پناهیان )
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:54 صبح روز پنج شنبه 87 تیر 20