محلل در سه طلاقه
سوال : سوره بقره آیه 230 صفحه 37 آمده است :
فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّىَ تَنکِحَ زَوْجًا غَیْرَهُ فَإِن طَلَّقَهَا فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا أَن یَتَرَاجَعَا إِن ظَنَّا أَن یُقِیمَا حُدُودَ اللّهِ وَتِلْکَ حُدُودُ اللّهِ یُبَیِّنُهَا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ.
طبق این آیه اگر مردی سه بار همسرش را طلاق دهد، و بخواهد برای بار چهارم با او ازدواج کند باید آن زن حتماً با شخص سومی ازدواج کند و با او همبستر شود. در واقع برای تنبیه مرد از بدن زن استفاده میشود.این مجازات، مجازاتی ظالمانه است و در تضاد با اصول اولیه انسانی است؟؟
پاسخ:فلسفه همه احکام و جزئیات آنها به طور تفصیلی روشن نیست و آگاهی از آن دانشی فراتر از تنگناهای معارف عادی بشری میطلبد. لیکن بطور اجمالی روشن است که همه احکام الهی تابع مصالح و مفاسد واقعی در متعلق آنهاست. بنابراین در صورتی که فلسفه حکمی را بالخصوص ندانیم بنابر قاعده کلی فوق از آن باید پیروی کرد. زیرا یقین به وجود مصلحتی در آن هست هر چند بر ما ناشناخته باشد قانون محلل در اسلام از توابع قانون طلاق است. این قانون نوعی مجازات عاطفی است. تدبیری است برای جلوگیری از تکرار طلاق . آمارها و تجربه نشان می دهد که این قانون اثر فوق العاده در جلوگیری از طلاق بی حد و حصر داشته است.
طلاق از نظر اسلام ،حلالِ مبغوض است. پیامبر (ص) در روایتی که شیعه و سنی روایت کرده اند فرمود:
" مبغوض ترین حلال ها نزد خداوند طلاق است"( وسائل الشیعه ،ج5، ص 267)
نیز فرمود: "ازدواج کنید و طلاق ندهید که عرش الهی از طلاق می لرزد".( وسائل الشیعه ،ج5، ص 267)
طلاق، حلالِ مبغوض است، یعنی در حد حرام، منفور و مبغوض است، اما اسلام مانع اجباری جلوی آن قرار نمی دهد. این وضع از فلسفه کلی در نظام خانوادگی ریشه می گیرد که مورد توجه اسلام است. از نظر اسلام علقه و وابستگی زوجین، طبیعی است و مکانیسم خاص دارد. علاقة زوجین به یکدیگر با این که طرفینی است، به این شکل است که از جانب مرد آغاز می شود. علاقة زن به مرد از نوع پاسخگویی است، به همین جهت مقام زن در محیط خانوادگی، مقام محبوب و مراد است.
اسلام تدابیری از مجرای عواطف به کار می برد که نظام خانوادگی بر همین پایه محفوظ بماند، یعنی شعلة عشق و علاقة مرد همیشه روشن بوده ، زن نیز پاسخگوی آن باشد. آن چه از نظر اسلام مبغوض و منفور است، این است که این شعله خاموش گردد و کانون خانوادگی به سردی گراید، اما اگر احیاناً به این صورت درآمد و زن در قلب مرد سقوط کرد، دیگر نباید زن را به زور به مرد چسبانید یا برعکس.
از این رو طلاق از نظر اسلام در عین این که سخت منفور است ، حلال است ، یعنی آن جا که تدابیر مختلف برای ابقای پیوند زوجیت مفید واقع نشد، چاره ای جز طلاق نیست.
یکی از تدابیر اسلام که برای جلوگیری از طلاق (از طریق عاطفه به کار برده شده و در حقیقت نوعی مجازات است) ،قانون محلل است. اگر مردی زن خود را طلاق داد و بعد در حال عدّه رجوع کرد، یا بعد از تمام شدن عده با او ازدواج کرد، آن گاه بار دیگر او را طلاق داد و باز در عده رجوع کرد، یا بعد از پایان عده با او ازدواج کرد، سپس برای نوبت سوم طلاق را تکرار کرد، دیگر حق ندارد برای بار چهارم با آن زن ازدواج کند، مگر آن که آن زن با مرد دیگری ازدواج دائم کند و عمل زناشویی انجام گیرد ، بعد به طور طبیعی منجر به طلاق و یا فوت زوج شود. در این صورت می تواند شخص اول دوباره با زن ازدواج کند.
از امام رضا (ع) دربارة فلسفه حکم محلل پرسش شد، فرمود: "برای این که این مرد سه بار در کاری وارد شد که مورد کراهت و ناخشنودی خداوند است. خدا به این سبب این مجازات را مقرر کرده که مردم طلاق را سبک نشمارند و زنان را آزار نرسانند"( محمد محمدی ری شهری میزان الحکمه، ج2، ص 1737 ، مادة طلاق ، شماره 11185)
قانون محلل در جلوگیری از طلاق تأثیر بسزایی داشته و همواره به شکل یک تهدید دردناک جلوی چشم مردان بوده است. مردانی که یک درصد احتمال داده اند که به سراغ زن اوّل خود خواهند رفت، از اقدام به طلاق سوم خودداری کرده اند، به همین دلیل است که نیاز به محلل بسیار کم اتفاق افتاده است( مرتضی مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر،به ضمیمه چهار مقاله دیگر، ص 161)
پاسخ به شکلی دیگر :در رابطه با مسأله سه طلاقه، ابتدا سؤال ما این است که:
اولاً، چرا این حکم غیر عادی و نادرست مینماید؟ اصولاً درستی و نادرستی در احکام حقوقی به چه معنا است؟ یعنی شما چه ملاکها و معیارهایی برای درستی ونادرستی یک امر حقوقی دارید که براساس آن موازین، این حکم را نادرست میخوانید؟
ثانیا، از نظر بهداشتی این مسأله هیچ اشکالی ندارد؛ زیرا بعد از آن که زن طلاق گرفت، باید عده نگهدارد و پس از آن که عدهاش تمام شد، میتواند با دیگری ازدواج کند و این به خودی خود هیچ مشکلی پدید نمیآورد. ازدواج او با فرد دیگر نیز باید لزوما ازدواج دائم (نه موقت باشد). بنابراین اگر احیانا شوهر دوم از دنیا رفت و یا به دلایلی از او طلاق گرفت، مجددا باید عده نگهدارد و پس از اتمام عده، میتواند با شوهر اول ازدواج کند. اکنون سؤال میشود که این مسأله از نظر بهداشتی چه اشکالی دارد؟
ثالثا، این حکم دارای حکمتهای ارزندهای است، از جمله این که عاملی بسیار مهم در کنترل و محدود ساختن طلاقها و تضمینی ضمنی برای ثبات و دوام خانواده است؛ زیرا مردی که به طور مکرر زن خود را طلاق میدهد، در واقع زندگی و سرنوشت زن را به بازی گرفته است. بنابراین حکم سه طلاقه در این جا یکی از دو نقش را ایفاد میکند:
الف) با توجه به این که مرد موجودی غیرتمند است؛ چون میبیند که پس از طلاق سوم، همسرش در کنار مرد دیگری خواهد آرمید، به شدت از دادن طلاق سوم خودداری میکند. بنابراین قانون فوق سد آهنین و ترمزی نیرومند برای جلوگیری از طلاقهای بیرویه است و اثر شگرف و نیرومند خود را در طول تاریخ به خوبی نشان داده است؛ یعنی، همین که میبینیم بسیار به ندرت طلاقهای سوم پدید آمده است، خود شاهد گویایی بر کار آمدن این قانون میباشد.
ب ) فرض دیگر آن است که مرد با توجه به عامل یاد شده هم از دادن طلاق سوم خودداری نکند. این مسأله نشان میدهد که یا شکاف بین زن و مرد بسیار عمیق است و یا مرد فردی بسیار مذبذب و نامصمم به بنای خانواده است. در چنین صورتی بهتر آن است که پس از طلاق دیگر برای همیشه بین زوجین فاصله افتد و زندگی هر یک به شکل جدیدی سامان یافته و از تذبذب و تشویش رهایی یابد؛ یعنی، دیگر ضرورت ندارد که آن دو با هم ازدواج کنند؛ بلکه هر یک به راه و زندگی دیگری قدم میگذارند و ارتباط خود را از هم قطع میکنند.
التماس دعا