به نام خدا
با عرض سلام
سوال : غنا یعنی چه ؟؟ و ایا استفاده از الات موسیقی حرام است؟؟
پاسخ : غناعبارت است از پیچاندن صدا در گلو که مخصوص مجالس لهو و لعب است چنان که آمده است: الغناء صوتٌ یترجع المطرب غنا آن صدایی است که همراه با ترجیع، یعنی پیچاندن خاص در گلو و طربانگیز و به تعبیر بعضی رقصآور باشد حال هر چیزی (حتی قرآن) را با این صوت بخوانند حرام است ولی آواز و صدای خوب که مطابق با فطرت سلیم و مورد پسند همه عقلا است هیچ اشکالی ندارد ازاینرو در روایت آمده است که قرآن را با صدای خوب بخوانید.
اما در مورد الات موسیقی : در عصر امامان ابزار و آلات موسیقی کلاً در بستر حرام قرار داشته و راه مباحی برای آن نبوده است و با امروز فرق دارد.آلات موسیقی امروز بصورت غالب از آلات مشترکه هستند یعنی ابزاری که هم استفاده حرام دارند و هم استفاده حلال، بنابراین اگر از هر یک از این آلات استفادة حرام بشود، مثلاً در مجالس لهو و لعب نواخته شود، یا قطعه ای حرام با آن ها نواخته شود و ... حرام است. در غیر این صورت مباح است و اشکالی ندارد، درست مثل کارد آشپزخانه، اگر با آن آدمی را بکشی، استفاده از آن حرام است اما اگر به کار آشپزی بپردازی استفاده از آن مباح می باشد یا همان مثال قلم که شما فرمودید
فتوای مقام معظم رهبری در زمینه خرید و فروش الات مشترکه اینگونه است :" خرید و فروش آلات مشترک برای نواختن موسیقی غیر لهوی، اشکالی ندارد" (اجوبة الاستفتائات، ص 252، سؤال 1150)
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:30 عصر روز دوشنبه 86 بهمن 29
به نام خدا
با عرض سلام
سوال : چقدر به نقش زیارت در آرامش روح و رسیدن به اهداف انسانی اعتقاد دارید ؟تجارب خود را بنویسید با ذکر زیارت گاه ؟
پاسخ : زیارت قبور ائمه"علیهم السلام" صرفاً مانند زیارت قبور سایر مسلمین نیست که فقط برای اهداء ثواب و یا بار مرگ و آخرت باشد بلکه این زیارت وسیلهای است برای تطهیر نفس و تزکیه روح و مورد عنایات خاص آنها واقع شدن، زیرا همانطوری که زمانها دارای قداستی هستند مانند ماه رمضان یا شبهای قدر و روز جمعه و .... که آن زمان خاص دارای برکتی از جانب خداوند است.
مکانها هم دارای برکات و ویژگیهایی هستند که در اثر امر خاصّی یا مدفن پیامبری دارای برکت و خیر میشوند. همانطور که امکان دارد مکانی به خاطر مسئلهای یا عذابی دارای شومی و خباثت باشد چنان که در روایات وارد شده که رسول خدا«صلی الله علیه وآله» در سال نهم هجری، به سوی غزوه تبوک میرفت به سرزمین حجر - شهر قوم ثمود در وادی القری، در مسیر مدینه به شام - که رسیدند پیش از عبور از آن پیاده شدند و سیاهیان از چاه آب کشیدند که منادی پیامبر فریاد زد از آب چاه اینجا ننوشید! و برای نماز با آن وضو نسازید! مردم هر چه در آبگیرهای خود داشتند به زمین ریختند و عرض کردند رسول خدا با آنها خمیر ساختهایم حضرت فرمودند آنها را به شترها بدهید مبادا آنچه که به آنها رسیده به شما هم برسد.
پس مکانها یا متبرک به وجودی میشوند یا شوم متنجس به امری و چون قبور و محل دفن اولیاء حق و ائمه معصومین"علیهم السلام"از برکت وجود آنها متبرک شده است طبیعی است که حضور در آن مکان و نماز خواندن و خواندن زیارت و بوسیدن ضریح و... قطعاً روح آدمی را متبرک نموده و سبب آمرزش گناهان انسان و نورانی شدن دل و تطهیر نفس میشود.
بنده خودم هر وقت در حرم مثلا حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها ) باشم انقدر احساس ارامش می کنم که گذشت زمان را حس نمی کنم
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 12:25 عصر روز دوشنبه 86 بهمن 29
به نام خدا
با عرض سلام
ادامه میزگرد توسل(3)
دختر آسمان : آقای امین ببینید انسان مجبور نیست توسل کنه میتونه هیچ وقت این کار رو نکنه ولی اگر هم بکنه کار اشتباهی نکرده.به نظر من بهتره آدم از هر دو روش استفاده کنه یعنی هم مستقیما از خدا حاجت بخواد هم متوسل بشه اینطوری پیوند معنویش رو هم با خدا و هم با بندگان صالح خدا عمیقتر کرده و مطمئنا ایجاد دوستی و پیوند معنوی بین مومنان خودش باعث جلب رضایت الهی میشه.و اصلا چرا انسان باید فقط رابطه روحانی با خدا داشته باشه و از بندگان خوبش دوری کنه؟!
آیا صحبت کردن و درد دل کردن با بندگان خوب خدا و درخواست دعا کردن از اونها لذت بخش نیست؟بسیاری از اعتقادات مذهب شیعه که بعضی از مردم اونها رو خرافات میدونند مثل توسل-زیارت اولیای الهی-نذر برای بزرگان-طلب شفاعت و ...باعث ایجاد پیوند عمیق معنوی شیعیان با ائمه-ع- و به تبعش عشق و علاقه شدید به اونها شده.عشق به بندگان پاک خدا هم مثل عشق به خود خدا می مونه.
احتمالا شنیدید که خدا برای انجام بعضی از امور و حتی یاری کردن مومنان فرشتگانی رو گماشته.پس ما اگر از این فرشتگان در اون امور خاص کمک بخوایم کار اشتباهی نکردیم چون اونها وظیفه شون انجام همون اموره.آیا خدا نمیتونه در کنار فرشتگان به بندگان صالحش هم قدرت انجام اون امور رو بده؟! خدایی که قدرت زنده کردن و شفا بخشیدن رو به مسیح-ع- داد میتونه به بقیه هم این توانایی رو بده (همونطور که در قرآن اشاره کرده فضل و حکمت و قدرت رو به هر کس که بخواد عطا میکنه)
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید-دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
البته توسل این نیست که حتما کسی رو به غیر از خدا مخاطب قرار بدیم بلکه میشه از خدا بخوایم به حق بندگان پاکش خواسته مون رو اجابت کنه.
در مورد شفاعت اگر هیچ کسی نمیتونست شفاعت کنه دلیلی نداشت خدا در قرآن بگه"من ذالذی یشفع عنده الا باذنه"به عبارتی ذکر لفظ "الا باذنه" بیمورد بود و خدا باید میگفت هیچ کس نمیتونه شفاعت کنه.
پذیرش شفاعت هم در گروی یک سری شرایطه اینطور نیست که در هر گناهی شفاعت تاثیرگذار باشه.
توسل و شفاعت در دعاهای امام علی-ع- و امام سجاد-ع- هم به چشم میخوره:
ابن عباس میگوید بعد از تکفین پیکر مطهر رسول الله-ص- امام علی –ع- خطاب به ایشان فرمود که "از ما پیش پروردگار خود یادی کن"(نهج البلاغه-خطبه 235)
فرازهایی از مناجات های امام سجاد-ع-:
"و درود بر محمد-ص- و آل محمد-ص- فرست و توسل مرا به آن بزرگوار شفیع من قرار ده..."
"...و شفاعت محمد صلی الله علیه و آله را روزی من گردان و مرا از صحبت او محروم مگردان..."
"خدایا پس دعایم را مستجاب کن و بپذیر مدح و ثنایم را و گردآور میام من و دوستانم به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین که براستی تویی صاحب نعمتهایم..."
"و دست آویزی به سویت ندارم جز عطاهای رحمتت و شفاعت پیغمبرت نبی رحمت و دریابنده امت از گمراهی پس آن دو را برایم سبب رسیدن به آمرزشت بساز و وسیله ای بگردانشان بسوی کامیابی به خوشنودیت..."
"از تو خواهم به مخصوصانت از فرشتگان تو و صالحان از مخلوقاتت که مقرر داری برما سپری که از نابودی ها ما را نجات دهد..."
"خدایا درود فرست بر محمد و آل پاکش و مرا حاکم کن بر ولایت و محافظت و یاری و مساعدت و رعایت همسایگان و شیعیان و دوستانم آنانکه به حق ما و امامت ما اهل بیت عارفند.."
" و اوست (رسول خدا-ص-) امام و پیشوای رحمت و فیض و واسطه و قائد خیرات عالم و مفتاح برکات و موائد
پس بارالها از تو درخواست میکنم به مقام محمد-ص- و آلش که درود و رحمت هایت بر آن ارواح پاک الهی باد به حق آن بزرگواران که مرا ناامید از درگاه خود مگردان..."
"بارالها به حق کسانیکه آنان را از دیگر مخلوقاتت انتخاب کردی و برای خود برگزیدی به حق افرادی که از میان مردم اختیار نمودی........."
امین :دوستان عزیز !
هر چند پستی که برای شروع بحث مورد استفاده قرار گرفت به هیچ وجه مسأله شفاعت مطرح نشده است، ولی با این حال دوستان عزیز لطف کردند و چون نقطه عطفی در دفاع از توسل وجود نداشت با زیرکی خاصی مسأله را به سمت موضوعی دیگر یعنی شفاعت کشاندند.
در هر صورت از آقای سخن آشنا که بسیار مدلل صحبت کردند و همچنین آقای صادق که واقعا از خواندن پستشون لذت بردم تشکر می کنم.
در این پست و پست بعدی اندیشه هایی که شما را به چالش خواهم کشید1
1) آقای سخن آنگونه که از صحبت های شما فهمیدم لزوم شفاعت نجات پیدا کردن گناه کاران از عذاب و گذشت خداوند از تقصیر آنهاست.
2)آقای صادق شما هم بر همین عقیده بودید و بیان کردید که که به منظور نجات گروهی گناهکاران و خطاکاران می باشد.(بر طبق گفته صریح خودتون پاراگراف اول)
3)همانطور هم که در پست پیشین ذکر کردم.اگر بنده خطاکار ظلمی در حق کسی روا داشته باشد ، نجات پیدا کردن و رهایی از عذاب در گرو رضایت طرف مقابل است.امیدوارم در این مورد متقاعد شده باشید که شفاعتی از طرف اولیاء نمی تواند صورت گیرد.در مورد اموری که حق الله خوانده می شوند بنده تنها نظر خود را در پست بعدی مطرح می کنم .
سخن آشنا :دوست گرامی جهت اینکه فکر نکنید بحث منحرف شده از هر کجا که شما می فرمایید بحث را ادامه دهیم
سخن آشنا : در ادامه مطلبی که قبلا در مورد توسل عرض کردم
اقـسـام توسل را مى توان به سه قسم تقسیم نمود:
1)توسل به اعمال صالح چنانکه جلال الدین سیوطى در ذیل آیه شریفه و ابتغواالیه الوسیله چنین روایت کرده : عن قتاده فى قوله تعالى ( وابتغوا الیه الوسیله ) قال : تقربوا الى اللّه بطاعته و العمل بما یرضیه
2)تـوسـل بـه دعـاى بندگان شایسته ، چنانکه قرآن کریم , از زبان برادران یوسف چنین حکایت مى کند : قالوا یا ابانا استغفرلنا ذنوبنا انا کنا خاطئین . قال ساستغفر لکم ربى انه هو الغفور الرحیم فـرزنـدان یعقوب به پدر خویش گفتند : اى پدر از خداى بزرگ بخشش گناهان ما را بخواه که ما در اشتباه به سر مى بردیم . ( یـعـقـوب ) گـفـت : به زودى ازپروردگار خود براى شما طلب بخشش مى نمایم که او بسیار آمرزنده و مهربان است از آیه یاد شده به روشنى معلوم مى گردد که فرزندان یعقوب به دعا و استغفار پدرخویش متوسل گـردیـدند و آن را وسیله بخشودگى خود دانستند و حضرت یعقوب پیامبرنیز نه تنها به توسل آنان اعتراض نکرد که به آنها وعده دعا و استغفار هم داد
3)تـوسـل به شخصیتهاى آبرومند معنوى که در نزد خدا از مقام و حرمت خاصى برخوردارند
توضیح و مستندات این قسم را در پست بعدی خدمتتان عرض خواهم نمود
امین : آقای سخن البته شما مسئول کلوب هستید ولی واقعاً جالبه در سوالاتی که از شما و دیگر عزیزان مدافع پرسیده میشه ؛به جای پاسخ به پرسش های مطرح شده فقط و فقط حرف تکراری خودتان را ذکر مکنید.من ندیدم شما بگید در پاسخ به فلان پرسش این جواب را می دهم.
در حالی که در رابطه با توسل گفتگو می کردیم بحث به سمت شفاعت منحرف شد.در آن بحث نیز از شما که بر حسب شغلتان که بایستی توضیح دهنده? مسائل دینی باشد ؛ سوالاتی در رابطه با شفاعت مطرح شد ، که من نمی دانم چرا هیچ توضیحی نداده و بلافاصله دوباره از انواع توسل صحبت می کنید!!!!!
و اما توسل ....
وقتی می بینم آن بیچارگانی را که زنجیر به گردن و با آن حالت فجیع بر سر و سینه خود میزنند و خود را پست و ذلیل می کنند و خود را غلام امامشان می دانند تا شاید در قیامت شفاعتی نصیبشان شود!!! واقعا متأثر می شوم
ببینید مردمی را که با خوار کردن خود در مقابل بندگانی که خود مخلوقند و تنها با توجه به ظرفیت های گسترده ای که خداوند به آنها اعطا کرده(البته اگه قبول داشته باشید که که خداوند ظرفیت بندگانش را یکسان قرار نداده و از هر کس به اندازه خودش انتظار دارد.) و در سایه وحی پروردگار و حقیقتی که باریتعالی به آنها نشان داده ، از گناه و خطا بری بوده اند؛ چگونه روزانه فوج فوج به مقبره ها و امامزاده ها و ...... روی می آورند و با این تفکر که شاید این مخلوقات کاری برایشان انجام دهند و گره از مشکلاتشان باز کنند ، دست به دامان آنها می شوند.
البته مادر بزرگ من گناهی ندارد که همچین تصوری از پروردگار و امامش دارد.من مطمئن هستم که خداوند صدای او را شنیده و به ندایش پاسخ می دهد و او را به جرم اینکه دیگری را مهربان تر از خدا دانسته مجازات نمی کند.
نه تنها مادر بزرگ من بلکه هزاران هزارا انسان درمانده دیگر اشک ریزان و التماس کنان از امامانشان می خواهند مریضشان را شفاع دهند ، رنج و عذاب را از آنها دور کنند و ..........
اون بدبخت چه گناهی داره که می گه من سگ امامم هستم.من غلام امامم هستم.با همین توجیهات واهی در رابطه با توسل است که هیئتی به نام دیوانگان امام حسین پدید می آید که باعث ننگ دنیای اسلام می شود.
سخن آشنا : جناب اقای امین شما خودتون می گید که از بحث توسل فاصله گرفته ایم بنده هم به بحث توسل برگشتم و با توجه به مطالبی که گفته اید معلوم مبی شود که بنده راه درستی را انتخاب کرده ام چون شما معنا و مفهوم توسل را نمی دانید و الا این مطالب رو نمی فرموردید .
دوست گرامی هیچ شیعه ای معتقد نیست که اولیاء الله بصورت استقلالی برای او کاری انجام می دهد توسل به معنای درخواست وسیله شدن است حالا اگه کسی نخواد به ایه وابتغوا الیه الوسیله عمل کند مشکلی نیست برود مستقیم از خدا درخواست کند ما از هر دو روش استفاده می کنیم ایه عمل نمودن به ایات قران هم مشکلی دارد
دوست عزیز اینکه مادر بزرگ شما تصور غلطی دارد به معنی اعتقاد شیعه به مهربانتر بود اولیاء الله از خدا نیست اجازه به وسیله شدن اولیاء الله هم نمادی از رحمت باری تعالی به ما انسانها است
کسی که در حرم امامان درخواست شفاء می کند در واقع به اهل بیت توسل می جوید که از خدا بخواهند که او را شفاء دهد ایا در نظر شما التماس دعا هم اشکالی دارد
من از شما تعجب می کنم که چگونه گفته های مادر بزرگتان را سند مستند دانسته و طبق انها حکم می نمایید
سخن آشنا : در ادامه پست قبلی
قسم سوم تـوسـل به شخصیتهاى آبرومند معنوى که در نزد خدا از مقام و حرمت خاصى برخوردارند به منظور نیل به مقام قرب الهى
این نوع توسل نیز از صدر اسلام مورد پذیرش و رفتار صحابه پیامبر بوده است .
1)احمد بن حنبل در مسند خود از عثمان بن حنیف , چنین روایت مى کند : ان رجـلا ضریر البصر اتى النبى صلى اللّه علیه [ و آله ] و سلم فقال ادع اللّه ان یعافینى قال : ان شئت دعوت لک و ان شئت اخرت ذاک فهو خیر فقال : ادعه . فامره ان یتوضا فیحسن وضوئه فیصلى رکعتین و یدعو بهذا الدعاء . الـلـهـم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمد نبى الرحمه یا محمد انى توجهت بک الى ربى فى حاجتى هذه , فتقضى لى اللهم شفعه مردى نابینا نزد پیامبر گرامى آمد و گفت از خدا بخواه تا مرا عافیت بخشد پیامبر فرمود : اگر مى خواهى دعا نمایم و اگر مایل هستى به تاخیر مى اندازم و این بهتر باشد . مرد نابینا عرض کرد : دعا بفرما پیامبر گرامى او را فرمان داد تاوضو بگیرد و در وضوى خود دقت نماید و دو رکعت نماز بگزارد و ایـن چنین دعا کند :پروردگارا من از تو درخواست مى کنم و به وسیله محمد , پیامبر رحمت به تو روى مى آورم . اى مـحمد من در مورد نیازم به وسیله تو به پروردگار خویش متوجه مى شوم تا حجتم را برآورده فرمایى . خدایا او را شفیع من گردان درستى این روایت ، مورد اتفاق محدثان است بطورى که حاکم نیشابورى در مستدرک ,پس از نقل حـدیث یاد شده , آن را به عنوان حدیث صحیح توصیف مى کند و ابن ماجه نیزبه نقل از ابواسحاق مـى گـویـد : ایـن روایتى صحیح است و ترمذى در کتاب ابواب الادعیه صحت این روایت را تایید مى نماید . و مـحـمد نسیب الرفاعى نیز درکتاب التوصل الى حقیقه التوسل مى گوید : لا شک ان هذا الـحـدیث صحیح و مشهور 000 و قد ثبت فیه بلا شک و لا ریب ارتداد بصرالاعمى بدعاء رسول اللّه صلى الله علیه [ و آله ] و سلم له تردیدى نیست که این حدیث ، صحیح و مشهور است 000 و در این روایت، ثابت شده است که با دعاى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بینایى آن مرد نابینا، به وى بازگشت از ایـن روایت به خوبى روشن مى شود که توسل به پیامبر گرامى ، به منظور برآورده شدن نیاز به وسیله وى ، جایز است ، بلکه رسول خدا آن مرد نابینا را فرمان دادتا آنگونه دعا کند و با وسیله قرار دادن پیامبر بین خود و خدا ، از پروردگارجهان درخواست نماید و این معنا همان توسل به اولیاى الهى و عزیزان درگاه خداوند است.
در پست بعدی دلایل بیشتری را برای این قسم خواهم اورد . اقا امین این پست در جواب شماست
(ادامه دارد )
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 10:45 صبح روز دوشنبه 86 بهمن 29
به نام خدا
با عرض سلام
ادامه میزگرد توسل
امین : دوستان عزیز شاید اگر گفتگو مستقیم داشتیم مشکلات خود را راحت تر برطرف می کردیم.چون از نوشته های یکدیگر برداشت درستی نمی کنیم.
خوشبختانه من و خانم دختر تو یه زمینه حرف هم رو متوجه شدیم.ولی به نظر من این دلیل که شفاعت برای ایجاد پیوند معنوی بااولیای الهی باشد قابل قبول نیست.دلایل من هم به شرح زیر است:
1)اگر شفاعت باعث پیوند معنوی با اولیای الهی شود پس چه بهتر که به جای یک بنده شفاعت رو از سرچشمه خودمون یعنی پروردگار بلند مرتبه درخواست کنیم.در این حالت شفاعت اولیاء ضرورتی ندارد.
2) در حالی که انسان با برداشته شدن حجاب های مادی این دنیا ، چشم به حیاتی نو می گشاید، به چیزی غیر از رسیدن به رضای خداوند و خوشنودی وی نمی اندیشد ؛ لذا ساده لوحی است که در همچین شرایطی از پیوند معنوی با یک بنده صحبت شود .
3) این مورد آخر رو حتماً خوب بخوانید.فرض کنیم به دلیل سرپیچی از حق در آن دنیا گرفتار شده ایم.
خوب پیغمبر یا هر کس دیگری قرار است شفاعت کننده ما باشد!
حال کارهای ما از دو حالت خارج نیست: یا در حق بنده? خدا ظلم کرده ایم و یا در برابر خداوند ناسپاسی کرده ایم.در مورد اول که اصلاً پیغمبر خدا کاره ای نیست ، چه آنکه خود هداوند نیز بخشیده شدن را منوط به بخشش بنده خود می داند.
در مورد حق الله هم که دیگر حرفی نباید زد .چون با سرچشمه احسان سر و کار داریم .پس باز هم جایگاهی برای شفاعت نمی ماند.
سخن آشنا :گویا مطالب و سوالات دوستان بخاطر این است که دقیقا متوجه معنی و مفهوم شفاعت نیستند
شفاعت در لغت از ماده شفع به معنای ضمیمه کردن چیزی با چیز دیگر است)(لسان العرب) و در اصطلاح عبارت است از اینکه در پرتو شفاعت شفیع و به پاس احترام و مقام و منزلتی که شفیعان واقعی در دادگاه الهی دارند گروهی از گناهکاران از عذاب نجات پیدا کرده و خداوند از تقصیر آنان میگذرد
اصل شفاعت یک عقیده قرآنی است و کسی نمیتواند آن را انکار کند. قرآن کریم میفرماید: (من ذاالذی یشفع عنده الا باذنه)
(سوره بقره، آیه 255)و نیز میفرماید:(ما من شفیع الاّمن بعد اذنه)(سوره یونس، آیه 3)
نظرات بعضی از علمای اهلسنت و شیعه را در مورد مسأله شفاعت ذکر میکنیم تا مساله برای دوستان روشنتر گردد
1)ابو منصور ماتریدی سمرقندی که امام اهلسنت در مشرق است بعد از قول خداوند که میفرماید: (و لا یقبل منها شفاع) سوره بقره، آیه 48/ و نیز میفرماید: (و لا یشفعون الاّلمن ارتضی)(سوره انبیا، آیه 28) می فرماید اگر چه آیه اول شفاعت را نفی میکند ولی آیه دوم اشاره به این دارد که شفاعت در اسلام وجود دارد.( (تفسیر الماتریدی ، ص 148)
2)نظام الدین قوشجی در شرحی که بر تجرید الاعتقاد نوشته میگوید: تمام مسلمانان بر ثبوت شفاعت اتفاق دارند به خاطر قول خداوند که میفرماید):عسی أن یبعثک ربّک مقاماً محموداً(، و مقاماً محموداً را به شفاعت تفسیر کرده است (شرح تجرید، ، ص 501، ط 1307)
3) اطهار(علیهم السلام) در روز رستاخیز مرتکبان گناهان را شفاعت میکنند و بر اثر شفاعت آنان گروهی از شیعیان خطارکار نجات پیدا میکنند(اوائل المقالات، شیخ مفید، ص 53، انتشارات مکتبْ الداوری ایران)
4)خواجه نصیر طوسی میگوید: عقیده به شفاعت از عقاید صحیح اسلامی است خواه به منظور افزایش پاداش باشد و خواه برای اسقاط کیفر(شرج تجرید، ص 262، ط 1307)
ان شاء الله در پست بعدی مساله شفاعت در قران را بیشتر مورد بررسی قرار خواهم داد
مصلحی : دوستان گرامی دراین مباحث اخیری که بنده مطالعه کردم چند نظریه مشاهده کردم
اول امامیه اتفاق نظر دارند که پیامبر گرامی و ائمه اطهار(علیهم السلام) در روز رستاخیز مرتکبان گناهان را شفاعت میکنند و بر اثر شفاعت آنان گروهی از شیعیان خطارکار نجات پیدا میکنند
دوم اینکه شفاعت هست ولی مخصوص پیامبر است که این عقیده مخصوص اهل سنت سلفی است
سوم اینکه شفاعت یکی از وحشت ناکترین دروغها و انحرافاتی است که در شیعه وارد شده و باعث انحرافات بسیار گردیده است این نظر مخالف صریح قران است مگر اینکه معنای خاصی از شفاعت را مد نظر قرار داده باشند
اما سوال اصلی که امین پرسیده اینست که برفرض صحت، شفاعت برای چیست و چه خاصیتی دارد لزوم شفاعت و توسل چیست؟
از اینرو بنده اصل شفاعت را آنطور که فهمیده ام تعریف می کنم تصور می کنم که با روشن شدن تعریف هم آقا امین جواب گرفته باشد و هم جناب حجازی با شیعیان منازعه نکنند
شفاعت در قران و اسلام به معنی شفاعت مرسوم در دربار شاهان نیست به این معنی که خدا تحت تاثیر مقام پیامبر یا امام گناهان را ببخشد و علی رغم عدل و رحمت خود به هر دلیلی متاثر شده و شفاعت شفیع را بپذیرد بلکه شفاعت حقیقتی است که در ذات رهبری و رهروی نهفته است به صورتی که میتوان گفت شفاعت یک صورت ملکوتی است که نتیجه اطاعت است اگر کسی از رهبری اطاعت کند یا از کسی چیزی بیاموزد که موجب ترقی او بشود یا کسی تاثیری در او داشته باشد به نحوی مشمول شفاعت او شده این حقیقت(شفاعت ) یک چهره دنیایی دارد و یک نمود آخرتی .در دنیا به صورت اطاعت رخ می نماید و در آخرت به صورت شفاعت شدن دراین صورت تنها کسی مشمول شفاعت می شود که در دنیا اطاعت کرده باشد
شاید این سوال پیش بیاید که در صورتی که کسی اطاعت کرده باشد گناهی مرتکب نشده که نیاز مندشفاعت برای بخشش گناهش باشد جواب این سوال اینست که درجه اطاعت افراد تفاوت می کند کسی که صد در صد اطاعت کرده از نوعی از شفاعت بهره مند می شود(کسب درجه بهشتی) و کسی که درصدی اطاعت کرده و درصدی هم تخلف نیازمند نوع دیگری از شفاعت است .
اگر به عبارتهای قرانی توجه کنیم می بینیم که قران حسنات را از بین برنده سیئات دانسته است یعنی گاهی کسی گناهی کرده ولی کار خوبی هم انجام داده که گناهش رامحو کرده .قطعا یکی ازکارهای خوب که محو کننده سیئات است اطاعت از پیامبر و امام و عالمان دینی است کسی که گاهی هوی نفس اورا فریب می دهد و بعد از انحراف دوباره به مسیر اطاعت بر میگردد برگشتن او به مسیر اطاعت ومراجعه به هدایت کننده کار حسنه ایست که خدا در قیامت به صورت شفاعت آن هدایت کننده در اختیار فرد قرار می دهد و بالاخره این سوال که چه قدر از تخلف و گناه به واسطه چه میزان از اطاعت بخشیده می شود سوالی است که خدا عالم به جواب آن می باشد
البته پذیرش این مطلب نیازمند قبول و درک چیزهای دیگر است که در صورت لزوم توضیح خواهم داد
به این ترتیب بزرگترین فایده شفاعت روشن می شود که عقیده مند (البته معنی صحیح)به شفاعت برای رسیدن به آن سعی در رسیدن به راه راست و اطاعت از رهبران راه راست خواهد داشت
وطبیعتا طلب شفاعت از کسی که صاحب مقام رهبری و هدایت عامه و خاصه هست ایرادی نخواهد داشت چرا که همین توجه به شخصیت شفیع ما را به او نزدیک کرده و به درس آموزی از زندگی او و تبعیت از سنت او کمک می کند
(ادامه دارد )
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 10:27 صبح روز دوشنبه 86 بهمن 29
به نام خدا
با عرض سلام
خداوند به سوی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله ) وحی فرستاد " قل حسبی الله علیه بتوکل المتوکلون " بگو خدا مرا کافی است و همه توکل کنندگان به او اعتماد کنند (سوره زمر آیه 38)
ره آورد توکل
در زمان یکی از خلفای پیشین قحطی شد .وقتی از شدت قحطی جان مردم به لب و صبرشان لبریز شد ، خلیفه به مردم فرمان داد با گریه و زاری به سوی خداوند بروید . مردم آلات لهور و لعب و معصیت را شکسته و به دعا و مناجات پرداختند و همه دست نیاز به درگاه الهی دراز کردند .
در این میان غلامی را دیدند که دست می زند و می رقصد و می خواند . او را نزد خلیفه آوردند و گفتند : ای خلیفه این بر خلاف فرمان شما ، شادی می کند . خلیفه به غلام گفت : همه مردم در اضطراب و نگرانی به سر می برند و تو را چه شده ، که شادی می کنی؟ گفت : مولای من انباری پر گندم دارد و من از این جهت خاطر جمع هستم . خلیفه از این سخن مناثر شد و به فکر فرو رفت سپس سر بلند کرده و گفت : این توکل مخلوق به مخلوق است که به او آرامش داده پس اگر مخلوقات بر خالق متعال توکل کنند چه قدر آرامش و امنیت خاطر خواهند داشت
(ریاض الحکایات ص 116)
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 1:34 عصر روز پنج شنبه 86 بهمن 25
به نام خدا
با عرض سلام
در ایه 79 سوره اسرا خداوند متعال به پیامبر (صلی الله علیه و اله ) می فرماید که : " و من اللیل فتهجد به نافله لک عسی ان یبعثک ربک مقاما محمودا " یا رسول الله ! پاسی از شب را به سحر خیزی بپرداز . امید است که پروردگارت تو را ذر مقامی ستوده قرار دهد ."
داستان زیر نمونه ای از این عطایای الهی را به شب زنده داران نشان می دهد :
لذت حضور
عالم بزرگوار آقا محمد تقی مجلسی در خاطرات خود می گوید : در یکی از شبها پس از اینکه از نماز شب و تهجد سحری فارغ شدم ، حال خوشی برایم ایجاد شد و از آن حالت فهمیدم که در این هنگام هر حاجت و درخواستی از خداوند نمایم ، اجابت خواهد شد فکر کردم چه درخواستی از تمور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم که ناگاه صدای گریه فرزندم محمد باقر در گهواره بلند شد و من بی درنگ به خداوند متعال عرضه داشتم : پروردگارا ! به حق محمد و آل محمد ، این کودک را مروج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتی بی پایان موفق گردان .
و این چنین بود که دعای این عارف سحر خیز به اجابت رسید و فرزند دانشمندش آنچنان توفیقاتی در ترویج دین و نشر احکام پیامبر به دست آورد که موافق و مخالف را به حیرت واداشت تا جائی که امروزه هیچ پژوهشگری در حوزه دین و علوم اسلامی از تالیفات این عالم وارسته و سخت کوش بی نیاز نمی باشد
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 1:31 عصر روز پنج شنبه 86 بهمن 25
ه نام خدا
با عرض سلام
متن زیر جمع بندی خلاصه یک بحث واقعی در مورد توسل می باشد که در یکی از انجمن های گفتگوی اینترنتی با یک فرد سنی صورت گرفته است نام ایشان در این بحث امین و بنده سخن آشنا می باشد البته افراد دیگری نیز در بحث شرکت کردند که سعی کردم در صورت ضرورت و مهم بودن مطالبشان از سخنان آنها نیز در این جمع بندی استفاده کنم
سوال از اقا امین : آیا متوسل شدن به معصومین کار دستی هستش؟!
توسل جستن معمولاً از این روست که چون انسان مرتکب گناه شده و در برابر خداوند شرمسار است؛از یکی از مقربان خداوند برای نزدیکی به او استفاده می کند.به عبارتی تصور می کند که خداوند با توجه به گناهانش توجه کمتری!! به او دارد و در این حالت پذیرفتن و توجه بیشتر بنده خدا که وجود خودش رو از خدا گرفته و سرشتش نشأت گرفته از اون بی همتاست، چطور توجیه می شود؟!!
سخن آشنا : دوست عزیز جناب اقای امین علت توصل انچه که شما در قسمت دوم فرمایشتان فرموده اید نیست چون خداوند تبارک و تعالی خود به ما در قران در ایه 35 سوره مائده امر نموده است که (یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و ابتغوا الیه الوسیله )یعنی اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیلهاى براى تقرب به او بجوئید
دوست عزیز منافات بین توسل به اولیای الهی وتوحید و انچه که شما فرموده اید زمانی پیش می آید که توجه به اولیاء الهی در عرض توجه به خدا قرار گیرد وحال آنکه این توجه در طول توجه به خداست، ما در روی آوردن وتوجه به خدا دریچه هایی به روی خودمان باز می کنیم که اولیاء الهی هستند . اولیاء الهی انسان های کاملی هستند که خداوند متعال در باره آنها در سوره بقره ایه 31 فرمود(وعلم ادم الاسماء کلها )
انسان کامل مظهر اسماء وصفات خداوند است بنابراین توجه به اولیاء خدا همان توجه به خداست مثل اذکاری که به وسیله آن اذکار به خداوند توجه می کنیم نظیر ( لا اله الا الله) و بعد از شهادت به خداوند، شهادت به رسالت رسول می دهیم زیرا در واقع پرستش خدا در اطاعت از رسول خدا می باشد . پس اولیاء الهی آیینه ای هستند که از خود هیچ ندارند ودر واقع ما را به خدا می رسانند. استاد مصباح این سخن را بگونه ای مشابه بیان نموده اند : متوسل شدن به اولیاء خدا اگر به این عنوان باشد که ایشان مستقلاً وبدون نیاز به اذن خدا کاری برای توسل کننده انجام می دهند ، چنین توسلی با توحید سازگار نیست. اما اگر به این عنوان باشد که خدا ایشان را وسیله برای رسیدن به رحمتهای خودش قرار داده وبه مردم هم دستور داده است که متوسل به ایشان شوند ، نه تنها منا فاتی با توحید ندارد بلکه از شؤون توحید در عبادت واطاعت خواهد بود زیرا به امر او انجام می گیرد
امین :و اما جناب سخن می فرمایند:برای رسیدن به رحمت خداوند نیازمند به وسیله داریم و این وسایل اولیاء هستند.از طرفی می فرمایید انسان کامل مظهر اسماء و صفات خداوند خداوند است.
در مورد آیه 35 سوره مائده به نظر بنده منظور از وسیله ایمان و پیروی از دستورات حق است نه اولیای الهی.ما با پیروی از این دستورات که بوسیله اولیائش آورده شده به آن یکتای بی همتا نزدیک می شویم نه با توسل و در واقع خوار کردن خود در برابر یک بنده
در مورد نکته دوم من بر این نکته باورم که صفات مربوط به موجود مادی و محصور در زمان نمی تواند صفات کمالی خداوند را برتابد.زیرا ما برای هر صفتی که در ذهن خود در نظر می آوریم یک مصداق بیرونی داریم که مادی است.واین گونه تصور کردن، ما را به اشتباه می اندازد. از همین روست که تصور می کنیم،ممکن است خداوند از بنده خود ناراضی شود و نسبت به او خشمگین شود.این دو صفت یعنی نارضایتی و خشگینی هر دو در ذهن ما صفاتی شناخته شده هستند که با ربط دادن گونه ای از آنها به خداوند تبارک و تعالی دچار توهم و اشتباه می شویم.
به خاطر همین دیدگاه هم هست که برای نزدیکی به خداوند دنبال کسانی هستیم که برای ما واسطه باشند.
آخرین نکته این که فرمودید اولیاء به اذن خداوند به درخواست های دیگر بندگان پاسخ می گویند(جمله ای که شما از قول آقای مصباح نقل کردید).این از لحاظ عقلی پسندیده نیست چه آنکه خداوند برای یاری بندگانش نه نیازی به اولیائش دارد و نه دخالت آنها در این مورد امری لازم.
سخن آشنا :دوست عزیز در مورد قسمت اول فرمایشتان اگر دوباره مطلب را مطالعه فرمایید متوجه خواهید شد و اگر باز سوالی باقی ماند بیشتر توضیح دهید تا در خدمتتان باشیم
اما در مورد ایه 25 سوره مائده ما که نباید به نظر خودمان تفسیر کنیم ایات قران روش تفسیری خاص خود را دارد و نمی توان در ترجمه و تفسیر قران به نظر شخصی بدون سند استناد کرد
در مورد نکته دوم اگر توسل به همان علتی باشد که شما می گویید اشکال شما وارد است اما علت توسل ناامیدی از درگاه پروردگار نیست یلکه استغاثه به پروردگار از همان راهی است که به ما امر نموده است
در مورد نکته اخر ایا خداوند نیاز به خواندن نماز از طرف بندگان خود دارد اگر شما هم مانند ما قائل هستید که نیاز ندارد پس چرا ما را امر به خواندن نماز نموده است دوست عزیز خداوند می گه به وسیله (اولیاء الهی ) تمسک کنید ما هم در به اولیاء الهی تمسک می کنیم این کجاش خلاف عقله مگر اینکه شما قائل به توحید در عبادت و اطاعت نباشید
امین : شما هم در مورد تفسیری که از آیه 35 سوره مائده ذکر کردید بدون سند بود و منبعی برای آن ذکر نکردید. درحالی که من این سخن را از تفسیر مترجم قرآن، مهدی الهی قمشه ای گرفته بودم.این ترجمه در قرآن انتشارات ام ابیها به کار گرفته شده است.
پس تا اینجا نظر بنده و شما در مورد وسیله ای که خدا برای استغاثه گذاشته ، با هم متفاوت است. مشکل هم همینجاست.با اجازه آقای احمد این سخن را از قول ایشان می گویم که در بحث دیگری ذکر کردند.به قول اشان چون پیغمبر و امام از غیب خبر ندارند قل لا یعلم من فی السموات والارض الغیب الا الله" بگو در آسمانها وزمین احدی جز خدا غیب نمی داند لذا از باطن توسل کنندگان آگاهی ندارند.لذا صلاحیت وسیله بودن را ندارند.اگر شما قرینه ای دارید که خلاف این مدعا باشد، لطفاًذکر کنید.فقط متأسفانه آقای احمد شماره آیه و سوره مورد نظر را ذکر نکرده اند،از این رو من هم چیزی ذکر نکردم.اگر ایشان این پاسخ را می بینند و منبع دقیق را ذکر کنند ممنون می شوم.
نکته آخر اینکه شما نماز را دستور خداوند می دانید، در حالی که من آن را هدایت خداوند می دانم.خداوند در آخرت شما را به جرم نماز نخواندن محاکمه نمی کند.پروردگار بلند مرتبه شأن و منزلتی بالاتر از این دارد.او میفرماید بنده من، این نماز یکی از راه هایی است که تو را به من و آن چه کمال تو محسوب می شود، نزدیک تر می سازد(به عنوان یک راهنمایی و نه یک دستور).من با اطالاعات ناچیز خودم ،هیچ گاه تا الان در هیج جای قرآن ندیدم که خداوند بفرماید آنها که نماز نمی خوانند وارد دوزخ خواهند شد ولی در جاهای مختلف دیده ام که خداوند می فرماید آنان که نماز به پا می دارند و ... از رستگاران هستند.خوب از بحث خودمان دور نشویم.
در آخر یک بار دیگر سوالات اساسی خودم را مطرح می کنم .
1)لزوم استفاده از وسیله برای توسل چیست؟(تأکید می کنم لزوم استفاده از وسیله ای چون پیامبران و اولیاء)
2)در کجای کتاب آسمانی وسایل را پیامبران و اولیاء معرفی می کند؟
مشکات :شفاعت پیامبران و امامان(ع) و بندگان صالح خدا که طبق صریح قرآن کریم ، باعث تقرب به پروردگار مى گردد ، در مفهوم وسیع توسل داخل است و همچنین پیروى از فرامین قرآن کریم و پیامبراکرم(ص) و امام(ع) و گام نهادن در جاى گام آن ها ; زیرا همه اینها موجب نزدیکى به ساحت قدس پروردگار مى باشد ، حتى سوگند دادن خدا به مقام پیامبران و امامان(ع) و صالحان که نشانه علاقه به آن ها و اهمیت دادن به مقام و مکتب آنان مى باشد ، جزء این مفهوم وسیع است
از آیات و روایات به خوبى استفاده مى شود که وسیله قرار دادن مقام انسان صالحى در پیشگاه خدا و طلب چیزى از خداوند به خاطر او ، به هیچ وجه ممنوع نیست و منافات با توحید ندارد ، بلکه این در حقیقت توجه به خدا است ; زیرا احترام به پیامبراکرم(ص) و امامان معصوم(ع) نیز به خاطر این است که فرستاده او بوده و در راه او گام برداشته اند .
(توسل ) ، به مقربان درگاه خداوند متعال و قرآن کریم ، در صورتى که با اعمال صالح و پیروى از آنان ، خود را در مسیر آنان قرار دهیم و هماهنگ با برنامه هاى آن ها شویم و خدا را به مقام آنان بخوانیم قهراً موجب حل شدن مشکلات و رسیدن به اهداف مان در زندگى خواهد بود ; قرآن کریم در این زمینه مى فرماید: یَـأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ ;(مائده ،35) اى کسانى که ایمان آورده اید ! پرهیزگارى پیشه کنید و وسیله اى براى تقرب به خدا انتخاب کنید «وسیله » در آیه یاد شده معناى بسیار وسیعى دارد و هر کار و هر چیزى را که باعث نزدیک شدن به پیشگاه مقدس پروردگار است ، شامل مى گردد که شفاعت پیامبران و امامان(علیهم السلام) و بندگان صالح خدا نیز باعث تقرب به پروردگار است و منظور این است که با وسیله قرار دادن آنان و یا سوگند دادن خداوند به مقام و مکتب آن ها ، از خداوند چیزى را درخواست کنیم (ر .ک : تفسیر نمونه ، آیة الله مکارم شیرازى و دیگران ، ج 4 ، ص 364 ، دارالکتب الاسلامیه )
دختر :در مورد مطالب آقای امین راجع به شفاعت به نظرم احتمالات دیگه ای هم وجود داره مثلا ایجاد پیوندی معنوی با اولیای الهی.
طبق آیات قرآن هم طلب آمرزش پیغمبر در حق افراد کاملا مفید و موثره:
سوره محمد-آیه 19: برای گناه خود و افراد باایمان طلب آمرزش بنما.
سوره توبه-آیه 103:در حق آنان دعا کن.دعای تو مایه آرامش آنهاست.
سوره نسا-آیه 64:اگر آنان هنگامی که بر خویش ستم میکردند پیش تو می آمدند و از خداوند طلب آمرزش میکردند و پیامبر نیز برای آنان طلب آمرزش میکرد خدا را توبه پذیر و مهربان میافتند.
سوره یوسف-آیه 96: (فرزندان یعقوب) گفتند:پدر جان در حق ما طلب آمرزش کن.ما خطاکار بودیم و او گفت به همین زودی برای شما طلب آمرزش خواهم کردد
وقتی انبیا و اولیای الهی زمانی که در قید حیات هستند دعا و شفاعتشون برای دیگران موثره زمانی هم که در عالم برزخ بسر میبرند دعا و طلب آمرزششون میتونه موثر باشه.
(ادامه دارد )
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:0 عصر روز سه شنبه 86 بهمن 16
به نام خدا
محمد رضا، طلبه جوان مشهدالرضا در وبلاگ «رسم زمانه» نوشت: آن چه در زیر میآید استفتایی است درباره حکم سیگار که شخصی از محضر عالم فرزانه حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی ـ ادام الله ظله الوارف ـ به صورت شعر پرسیدهاند و حضرت استاد هم پاسخ این استفتاء شعری را با شعری زیباتر جواب دادهاند. شاید برای شما هم خواندن آن جذاب باشد.
استفتا درباره حکم سیگار
ضمن عرض سلام به محضر مبارک فاضل و دانشمند و فقیه و مجتهد زمان، حضرت آیتاللّه العظمى مکارم شیرازى، از جهت کسب آگاهى و اعلام نظر، سروده زیر تقدیم مىگردد.
غلامحسین توانا از کرمانشاه
آیتاللّه مکارم، اى فقیه نیک نام
اى همه عزّ و کمال و رفعت و جاه و مقام
اى سراپا علم و عرفان، زاهد عصر و زمان
وى همه نورت کلام و وى همه نغزت پیام!
مکتب اسلام دارد چون تو مردى سرفراز
فاضل و عادل به گیتى، حاذق فقه و کلام
متن «تفسیر نمونه» منحصر شد در جهان
آفرین بر ذوق و طبع و مرحبا بر آن مرام
هر پیامش بى نظیر و هر بیانش دلپذیر
متنِ شیرین و روانش دل برد از خاص و عام!
ضمن تقدیم ارادت زان سپس، عرض سلام
محضر آن پاک مرد گوهر فرخنده نام
آنچه اکنون گشته سنگین، حلّ این معضل بود
این گِره بگشاى و واکن باب رحمت روى عام
نیک دانى آنچه دارد بهر انسان ها ضرر
طبق فتواى فقیهان مصرفش باشد حرام
مصرف «سیگار» دارد بس ضررها را ز پى
گر ندارد آن زیانى، پس ضرر باشد کدام؟
این سموم بس کشنده روز و شب بیع و شرا
مى شود اینجا و آنجا با کمال اهتمام
فرض آنکه عایداتش باشد از انجم فزون
مى نیارزد آنچه دارد مرگ و بیمارى مدام!
مى نیارزد تا که انسان جان خود سازد فدا
عقل سالم کى پسندد این غُل و زنجیر و دام؟
این چنین چیزى که دارد پاى تا سر شور و شر
از چه حاضر گشته دولت بهر توزیعش مدام؟
سالیانه صدهزاران مرده اند از این طریق
این ستم، گر نیست نقمت، پس چه باید داد نام
چیست فتواى شما در محو این «امّ الفساد»؟
یا چه دستورى نماید منع آن را تا قیام؟
اى فقیه بافضیلت! رأى خود کن آشکار
هر که گردد روسیاه و یا که گردد شادکام!
طول عمرت خواهم از درگاه حَىِّ لایزال
در سلامت پایدار و در سعادت مستدام!
پاسخ استفتاء
جناب آقاى توانا
مى کنم با نام حق آغاز، اکنون این کلام
مى فرستم بر جنابت صد درود و صد سلام!
نامه ات خواندم که بد از هر نظر «فصل الکلام»
دلنشین و جامع و زیبا و جالب خوب و تام
از محبتها و ابراز ارادتهاى ناب
گشته ام ممنون و دارم از برایت یک پیام:
راست گفتى، مصرف «سیگار» دارد صد ضرر
بهر شیطان شد سلاح و بهر دیوان، هست دام!
شعله اى از نار دوزخ، آتشى از قهر ربّ
در فسادش شک نکن از مذهب خیرالانام!
آن که دل بندد به این «امّ الخبائث» در جهان
از حقیقت دور باشد، در طریقت هست خام!
گر بخواهى همچو «مِىْ» نامش بنه «امّ الفساد»
این به شکل «دود» باشد وان یکى «زهرى» به جام
گر بزرگى از بزرگان جایزش بشمرده است
بر بنى آدم خطا ممکن بُوَد از خاصّ و عام!
آنچه گفتم یک اشارت بود در این مسأله
عاقلان را یک اشارت هست کافى، والسّلام!
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
http://www.asriran.com/
جالبه که پاسخ استفتاء با قافیه و وزن شعر سوال کننده داده شده.
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 1:33 عصر روز یکشنبه 86 بهمن 14
به نام خدا
با عرض سلام
از جمله گناهانی که قران کریم روی آن تاکید فراوان دارد ستم به دیگران و تضییع حقوق مردم میباشد و در آیات متعددی عواقب وخیم ستم گری را یاد آور شده و در این زمینه هشدار می دهد و می فرماید : ( انه لا یفلح الظالمون ) البته که ستمگران رستگار نخواهند شد .
امتحان اسکندر
ارسطو مربی اسکندر بود ، پس ار آن که کاملا او را تربیت کرد و تمامی علومی که لازم بود به او یاد داد ، یک روز در مجلسی که جمعی از علما و حکما بودند از اسکند سوالاتی پرسیده شد اسکندر هم به تمام آن سوالات جواب های درست داد . ولی ارسطو به جای تحسین و تشویق او را شدیدا توبیخ و سرزنش کرده و او را به جهل و نادانی نسبت داد . اسکندر نوجوان از این عمل شدیداً ناراحت شد و از استاد خود رنجید . حضار مجلس از سرزنش های بی مورد و بی جای استاد تعجب کرده و در مقام اعتراض از او پرسیدند : که برای چه به جای تشویق از این شاگرد ممتاز با خشونت و ناسپاسی بخورد کردی ؟ ارسطو جواب داد: اسکندر کودکی است که در ناز و نعمت بزرگ شده است و درآینده ای نزدیک پادشاه خواهد شد من خواستم مزه ظلم را به او بچشانم تا بفهمد که ظلم چه قدر تلخ و ناگوار است تا وقتی که به پادشاهی رسید از ستم و بی انصافی و تضییع حقوق دیگران خود داری کند .
علی ( علیه السلام ) فرمود :ستم گناهی است که هیچ وقت فراموش نمی شود
بیاییم در زندگی به هیچ کس ظلم و ستم نکنیم
دل مسوزان که زهر دل به خدا راهی هست
هر که را هیچ به کف نیست به دل آهی هست
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 1:9 عصر روز یکشنبه 86 بهمن 14
به نام خدا
با عرض سلام
سوال :
ثارالله کنایه از چیست؟؟؟
پاسخ : ثار در لغت به معنای خون،خونخواهی و خونی که خونخواه دارد آمده است(نهایه، ابن اثیر، ج 1، ص 199 - لسان العرب، ج 2، ص 77 - صحاح اللغه، جوهری، ص 81)
ثارالله، یعنی خونی که خداوند خونخواه آن است. «السلام علیک یا ثارالله» یعنی سلام بر تو ای کشته ای که خداوند خونخواه تو است. هر کشته ای ولی دم و خونخواهی دارد که خونش را مطالبه می کند این که خداوند خونخواه حسین(ع) نامیده شده، اشاره به این نکته است که خون امام حسین(علیه السلام ) و خونخواهی آن مسأله ای شخصی نیست. شهادت امام حسین(علیه السلام) برای نجات بشر از جهالت و گمراهی تحقق یافت. امام حسین (علیه السلام) تمام وجودش برای خدا است. او به خاطر خدا و برای احیای دین الهی و برپا ماندن شعار توحید و نجات بشر از ضلالت و جهالت قیام و خون خود را فدا کرد. او در اوج عبودیت و بندگی خدا است و خدا هم مولا و ولی او است. هر کس حسین(علیه السلام) را بکشد با خدا طرف است گویا خداوند ولی دم او است
یا حق
نویسنده » سخن آشنا » ساعت 11:10 عصر روز چهارشنبه 86 بهمن 3