درباره نویسنده
سخن آشنا - نسل جوان
سخن آشنا
وبلاگی شاد و در عین حال علمی جهت پاسخگویی به سوالات با روشی کاملا جدید
تماس با مدیر نسل جوان


آرشیو وبلاگ
حضرت ختمی مرتبت (ص)
اهل بیت ( علیهم السلام)
مهدویت
احادیث آموزنده
حکایتهای زیبا
نکات مذهبی
سوالات رسیده
انچه باید جوانان بدانند
نوشته های منتخب پارسی بلاگ
میزگردهای منتخب پارسی بلاگ
میزگرد ها
متفرقه
سوالات ازدواج
مقالات
مباحث و سوالات در مورد زنان
حقوق کودک
لطیفه ها
لینک ها
حرف دل
مباحث قرانی
نسل جوان در سایتها و وبلاگهای دیگر
محرم
نماز
آیت الله العظمی بهجت(ره)


لینکهای روزانه
گاهنامه نماز [292]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
جلوه های عاشورایی
تکنولوژی کامپیوتر

مسافر عاشق
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
عاشق دلباخته
امیدزهرا
esperance
شیلو عج الله
گاهنامه نماز
حزب اللهی مدرنیته
14 معصوم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
آتش عشق
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
و خدایی که در این نزدیکی است
محمدرضا جاودانی
یا امام زمان (عج)
معلومات عمومی(پرسش و پاسخ )
شور دل
تمنای دل

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
سخن آشنا - نسل جوان

آمار بازدید
بازدید کل :563005
بازدید امروز : 316
بازدید دیروز39
 RSS 



در کل اینترنت
 در این سایت

با سلام

شب طلبه جوانی به نام محمد باقر  در اتاق خود در  حوزه علمیه مشغول مطالعه بود  به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست  و با انگشت  به طلبه بیچاره اشاره کرد که ساکت باشد.

دختر گفت :  شام چه داری ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد  و سپس دختر در گوشه ای از اتاق خوابید و  محمد به مطالعه خود ادامه داد .

از آن طرف چون این دختر شاهزاده بود و بخاطر  اختلاف با زنان دیگر از حرمسرا خارج شده بود  لذا  شاه دستور داده بود تا افرادش  شهر را بگردند  ولی هر چه گشتند  پیدایش نکردند .

صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج  شد ماموران شاهزاده خانم را همراه محمد باقر به نزد شاه بردند شاه عصبانی  پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی و ....

محمد باقر  گفت : شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد  شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه ؟ و بعد از تحقیق  از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه  دید که تمام انگشتانش سوخته و ... لذا علت را پرسید طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا  وسوسه می نمود  هر بار که نفسم  وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع می گذاشتم تا طعم  آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیه با نفس  مبارزه کردم و به فضل خدا ، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمان و شخصیتم را بسوزاند 

شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد  میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد  و امروزه تمام علم دوستان  از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی  می دارند.  از مهمترین شاگران  وی می توان به ملا صدار  اشاره نمود .

نفس اماره یکی از عواملی است که انسان را به ارتکاب گناه وسوسه می کند . قران کریم می فرماید : نفس اماره به سوی بدیها امر می کند مگر در مواردی که پروردگار رحم کند ( سوره یوسف آیه 53) انسانهایی که در چنین مواردی به خدا پناه میبرند خداوند متعال آنها را از گزند نفس اماره حفط می کند و به جایگاه ارزشمندی می رساند .

(با استفاده از کتاب آموزه های وحی در قصه  های تربیتی، مولف عبدالکریم پاک نیا، انتشارات فرهنگ اهل بیت (ع) )

التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 2:28 عصر روز چهارشنبه 87 آبان 29

                                                           

سلام

روزی فردوسی  فردوسی در مجلس سلطان محمود غزنوی اشعاری خواند و همه حاضران تحت تاثیر قرار گرفتند لذا سلطان محمود خواهش کرد که وی  شاهنامه را بسراید و به وزیرش دستور داد برای هر هزار بیت هزار مثقال طلا به او دهند وقتی شاهنامه تمام شد شاه با وزرایش  مشورت کرد که چه انعامی به فردوسی  دهد .

بعضی گفتند شیعه است و لذا این مبلغ برایش زیاد است و این ابیات را شاهد شیعه بودن او گفتند :

چو گفت آن خداوند تنزیل وحی              خداوند امر و خداوند نهی

که من شهر علمم علیم در است          درست این سخن قول پیغمبر است

منم بنده اهل بیت نبی                        ستاینده خاک و پای وصی

اگر چشم داری به دیگر سرای                به نزد نبی و وصس گیر جای

بدین زادم و هم بدین بگذرم                  چنان داد که خاک ره حیدرم

 سلطان محمود با شنیدن این اشعار عوض یک مثقال طلا در مقابل هر بیت یک درهم داد و در واقع شصت هزار درهم در مقابل شصت هزار بیت

فردوسی از این عمل فهمید که به جرم شیعه بودن  حقش را از بین برده اند برای همین چند بیتی را به آخر شاهنامه اضافه  کرد :‌

ایا شاه محمود کشور گشای                     زمن گز نترسی بترس از خدای

نترسم که دارم زروشن دلی                      به دل مهر آل نبی و ولی

اگر در کف پای پیلم کنی                           تن ناتوان همچو نیلم کنی

بر این زادم و هم بر این بگذرم                    ثنا گوی پیغمبر و حیدرم

منم بنده هر دو تا رستخیز                         اگر شه کند پیکرم ریز ریز

بسی سال بردم بشهنامه رنج                    که تا شاه بخشد مرا تاج و زر

اگر شاه را شاه بودی پدر                            مرا بر نهادی بر سر تاج و زر

و گر مادر شاه بانو بدی                               مرا سیم و زر تا به زانو بدی

التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 2:31 عصر روز شنبه 87 آبان 25

سوال : چرا زن مانند مرد استقلال اقتصادی ندارد؟

پاسخ :اصل استقلال مالی زوجین و حق اداره و تصرف آنها بر اموالشان از اصول مسلم فقه شیعه است و هیچ تردید و اختلافی در آن وجود ندارد.

برای اثبات این اصل در فقه شیعه، به دو دلیل از منابع فقهی می‏توان استناد نمود.

1)       آیه "للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن‏" (نساء/32)

یعنی: مردان را از آنچه کسب می‏کنند و نیز زنان را از آنچه به دست می‏آورند بهره‏ای است.

کلمه اکتساب به معنی به دست آوردن است اما فرقی که راغب اصفهانی در کتاب لغت ، بین معنای کسب و اکتساب متذکر می‏شود بسیار قابل توجه و دلیل بر مدعاست؛ وی می‏گوید: کلمه اکتساب در به دست آوردن فایده‏ای استعمال می‏شود که انسان می‏خواهد خودش از آن استفاده کند و بهره‏برداری اختصاصی از آن نماید و کسب، هم آنچه را که خود می‏خواهد استفاده کند شامل می‏شود و هم آن چیزی را که برای دیگران به دست می‏آورد. (حسین بن محمد، الراغب الاصفهانی، مفردات غریب القرآن، دفتر نشر کتاب، 1404ق، ص 431) از این جهت معنای کلمه کسب از معنای اکتساب عامتر است. مطابق این معنی، زن و مرد چیزی را که به دست می‏آورند، خودشان مستقلاً حق تصرف و بهره‏برداری از آن را خواهند داشت.

از این رو، مفاد آیه چنین خواهد بود که هر یک از زن و مرد، آن چیزی را که به دست می‏آورند - خواه اختیاری باشد؛

 مانند کسب درآمد یا غیراختیاری؛ مانند ارث و غیره - به خودشان اختصاص دارد و حق استفاده و بهره‏برداری را به طور مستقل خواهند داشت. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‏گوید:

"اگر مرد و یا زن از راه عمل چیزی به دست می‏آورد خاص خود اوست و خدای تعالی نمی‏خواهد به بندگان خود ستم کند .از اینجا روشن می‏شود که مراد از اکتساب در آیه نوعی حیازت و اختصاص دادن به خویش است؛ اعم از این که این اختصاص دادن به وسیله عمل اختیاری باشد نظیر اکتساب از راه صنعت و یا حرفه یا به غیر عمل اختیاری بالاخره منتهی می‏شود به صفتی که داشتن آن صفت‏باعث این اختصاص شده باشد... و معلوم است که هر کس، هر چیزی را کسب کند از آن بهره‏ای خواهد داشت و هر کسی هر بهره‏ای دارد، به خاطر اکتسابی است که کرده است‏" (سید محمد حسین، طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر همدانی، تفسیر المیزان، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1363 ج 4، ص 534)

یکی از مفسرین با برداشت وسیعتری از این آیه، نسبت‏به آزادی زنان در اشتغال و تجارت، می‏گوید:

"خداوند در کسب و تجارت نسبت‏به سعی و کوشش هر کسی از مرد و یا زن از نعم خود عطا می‏فرماید... آیه شریفه دلیل است که زنان هم می‏توانند به تجارت مشغول شوند و همچنین نسبت‏به سعی و کوشش خود از نعم الهی بهره‏مند شوند" . (محمد کریم، علوی حسینی موسوی، کشف الحقایق عن نکت الآیات و الدقائق، حاج عبدالمجید - صادق نوبری، تهران، چاپ سوم، 1396ق، ج 1، ص 352)

2)       عموم قاعده "الناس مسلطون علی اموالهم‏"

این قاعده که به نام قاعده "تسلیط‏" معروف است از قواعد پذیرفته شده، نزد فقهای شیعه است و در فقه، بدان بسیار استناد می‏شود.

مفاد قاعده مزبور چنین است که همه مردم اعم از زن و مرد نسبت‏به اموال خودشان حق هر گونه تصرفی را دارند و استثنایی هم در مورد این که زن یا زوجه نتواند در اموال خودش تصرف نماید، وارد نشده است، به علاوه روایت "لایحل مال امرء مسلم الا بطیب نفسه‏" (محمد بن علی ابن بابویه، قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، موسسه نشر اسلامی، قم، چاپ دوم، ج‏4، ص 93؛ محمد بن حسن، حر عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 10، ص 449) بدین معنی است که تصرف در مال شخص مسلمان بدون رضایت او جایز نیست و نیز عمومات متعدد دیگری که در آیات و روایات به این مضمون وارد شده است دلالت‏بر این مدعا دارد و هیچ تخصیص و استثنایی که شوهر را مجاز نماید در اموال همسر خود تصرف کند، وجود ندارد؛ بر پایه این استدلال، دست مرد از اموال زن کوتاه شده و حق هر گونه مداخله در اموال زن از شوهر سلب گردیده است.

از این رو در مورد استقلال زن از مرد در مالکیت، اداره، تصرف و بهره‏برداری از اموال، مطابق منابع فقهی شیعه بلکه بسیاری از منابع اهل سنت جای هیچ تردیدی نیست.

در حقوق ایران نیز به تبعیت از فقه شیعه نظام مالی زوجین از زمان تدوین قانون مدنی در سال 1307، از یک ثبات نسبی برخوردار بوده است. این ثبات را باید ناشی از منشا و مبنای محکم آن دانست. ریشه مذهبی و الهی داشتن قواعد حاکم بر این روابط که مانع از بی‏عدالتی در روابط بین زن و شوهر است را باید علت این ثبات قلمداد نمود. فلسفه این امر نیز بسیار روشن است؛ زیرا از ابتدا، اسلام به جای تشابه‏سازی به "اصل عدالت‏" توجه نموده است و همانگونه که برخی از صاحب‏نظران دینی اظهار نموده‏اند:

 

"اصل عدل که یکی از ارکان کلام و فقه اسلامی است، همان اصلی است که قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام به وجود آورده است؛ یعنی از نظر فقه اسلامی - و لااقل فقه شیعه - اگر ثابت‏بشود که عدل ایجاب می‏کند فلان قانون باید چنین باشد نه چنان و اگر چنان باشد ظلم است و خلاف عدالت است ناچار باید بگوییم حکم شرع هم همین است؛ زیرا شرع اسلام طبق اصلی که خود تعلیم داده هرگز از محور عدالت و حقوق فطری و طبیعی خارج نمی‏شود. علمای اسلام با تبیین و توضیح اصل عدل، پایه فلسفه حقوق را بنا نهادند" (مرتضی، مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، تهران، چاپ بیست و یکم، زمستان‏1374، صص 156-.155)

علاوه بر پایه‏گذاری قوانین اسلامی براساس عدالت، اسلام حتی به زوجین اجازه نداد که توافقی نمایند تا منجر به بی‏عدالتی شود. از امام باقر علیه السلام سؤال شد که آیا مرد می‏تواند با زن خود شرط کند که نفقه را به طور کامل و مساوی با زن دیگر به او ندهد و خود آن زن هم از اول این شرط را بپذیرد؟ امام باقر علیه السلام فرمود:

"خیر چنین شرطهایی صحیح نیست، هر زنی به موجب عقد ازدواج خواه ناخواه حقوق کامل یک زن را پیدا می‏کند ..." . (ر. ک. همان، ص ( 450

باید توجه داشت که مطالب یاد شده هرگز به این معنا نیست که تمام اصول مترقی اسلام پیاده شده است و یا ثباتی که مطرح کردیم بدین معناست که اصلاحاتی در طول قانونگذاری حقوق ایران انجام نگرفته یا نباید بگیرد؛ بالعکس مقتضیات زمان و تحولات اجتماعی ایجاب می‏کند هر از چند گاهی راه کارهای مناسب جهت اجرای هر چه بهتر قوانین اسلامی، ارائه شود و اساساً اجتهاد در فقه و پویایی آن به همین معنا است، که فقه باید جوابگوی نیازهای زمان خود باشد. بلکه منظور این است که اصول کلی حاکم بر روابط زوجین از ثبات نسبی برخوردار بوده است.

شایان ذکر است که وقتی این اصول و قوانین مترقی، چهارده قرن قبل در حقوق اسلام بنیان نهاده شده بود و به زن در تصرف اموال خود استقلال کامل اعطا نمود، در کشورهای اروپایی تا قبل از قرن بیستم، از جمله حقوق فرانسه که یکی از مدرنترین و مفصلترین حقوق مدون آنهاست، زنان از حداقل حقوق انسانی هم برخوردار نبودند و اصلاً اهلیت تصرف در اموال خود را هم نداشتند.

به همین سبب با مقایسه اجمالی بین قانون اسلام و قوانین دنیای متمدن غرب که شاید مفصلترین و کاملترین آنها، قانون مدنی فرانسه باشد می‏توان گفت‏بر خلاف تصور عده‏ای، حدود اختیارات زن و آزادی و استقلال او در انجام امور مالی و روابط حقوقی و اقتصادی در شریعت و نظام حقوقی اسلام، به مراتب وسیعتر و بیشتر از آن مرزهایی است که در نظام‏های حقوقی کشورهای مدعی تمدن برای زن شناخته شده است. (سید مصطفی، محقق داماد، پیشین، ص 317)

التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 4:6 عصر روز جمعه 87 آبان 24

با سلام

سوال :چرا  حضرت علی(ع) دختر خود( ام کلثوم ) را (سال هفدهم) به عمر، که حق خلافتش را گرفته بود داد ؟

پاسخ : مورخان و سیره نویسان در خصوص ازدواج امّ کلثوم دختر امام علی(ع) با عمر اختلاف نظر دارند.( معارف و معاریف، ج 2،‌ ص 438)
برخی بر این باورند که ام کلثوم با عمر ازدواج نکرد. شیخ مفید بر این عقیده است که: خبر وارد شده در تزویج ام کلثوم ثابت نیست، زیرا در سلسلة سند آن "زبیر" است که موثق نیست و به خاطر دشمنی با علی(ع) این حدیث صادر شده است.
علامه مجلسی بعد از نقل سخنان شیخ مفید، این انکار را با توجه به اخبار وارده عجیب دانسته و می نویسد: این ازدواج بر اساس تقیه و ناچاری صورت گرفته بود.( بحارالانوار، ج 42، ص 109 - 107)
برخی دیگر از مورخان معتقدند که ام کلثوم با عمر ازدواج کرده بود،‌(اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 2، ص 12) منتهی این ازدواج مانند ازدواج های معمولی بر اساس رضایت اعضای خانواده به وجود نیامد. این ازدواج بر اساس تهدیدهایی بود که از سوی عمر صورت گرفت. عمر، ابن عباس را مأموریت داد، دختر علی(ع) را خواستگاری نموده و تهدید کرد که در صورت عدم موافقت، امام علی(ع) را متهم به دزدی نماید و علیه او حکم ناحق صادر کند.
متأسفانه در آن مقطع زمانی که قدرت در اختیار عمر بود و امام علی(ع) در اوج مظلومیت قرار داشت، امام مجبور شد به چنین ازدواجی تن دهد.
مرحوم محدث قمی در این خصوص می نویسد: اصحاب معتقدند که امام (ع) بعد از دفاع بسیار و امتناع شدید و عذر خواستن به صورت های گوناگون مانند این که ام کلثوم کودک است و او را برای برادر زاده ام در نظر گرفته ام، چون با تهدید عمر مواجه شد که علیه حضرت به تهمت دزدی شاهد اقامه کند و دستش را قطع خواهد کرد، به ناچار دختر را به ابن عباس واگذار کرد و او وی را به عقد عمر در آورد. (سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 6، ص 385)
دانشمند ارجمند آقای دکتر جعفر شهیدی در خصوص ازدواج ام کلثوم با محمد بن جعفر می نویسد: ام کلثوم پس از سال هشتم هجری متولد شد و در سال هفدهم به عمر بن الخطاب شوهر کرد و چون عمر کشته شد، نخست عون و پس از مرک برادرش محمد بن جعفر بن ابی طالب او را به زنی گرفت. بیشتر تذکره نویسان نوشته‌اند ام کلثوم پس از مرگ و با کشته شدن محمد شوهری اختیار نکرد، اما ابن حزم می نویسد: عبدالله بن جعفر بن ابی طالب پس از طلاق زینب(ع) او را به زنی گرفت.( زندگانی فاطمه زهرا(س)، سید جعفر شهیدی، ص 264 - 263)
التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 4:5 عصر روز جمعه 87 آبان 24

ضامن آهو ؟؟

123

با  سلام  و تبریک  عید ولادت حضرت امام (علیه السلام )  سوالی رو یکی از دوستان طرح کرده بود که  به نظرم رسید خدمت دوستان  هم ارائه کنم
چرا به  امام رضا ضامن آهو می گویند ؟
از جمله برکات روضه رضویه حرم امام هشتم (ع) نقلی در کتاب «عیون اخبار الرضا(ع) است که : شخصى به نام حاکم رازى ، دوست ابوجعفر عتبى مى گوید: ایشان مرا نزد ابومنصور عبدالرّزاق فرستاد. ازایشان اجازه خواستم تا در روز پنج شنبه به زیارت قبر امام هشتم (ع)بروم . ایشان گفت : این کرامت و معجزه رابه چشم خود از این قبر مشاهده کرده ام . من در ایّام جوانى مخالف این قبر بودم و با زوّار آن حضرت بدرفتارى مى کردم و اموال آنان را چپاول مى کردم . روزى براى صید به خارج از خانه رفتم . سگ شکارى را به دنبال آهویى فرستادم . سگ ، آهو را دنبال کرد. آن آهو فرار کرد و به دیوار حرم پناهنده شد و سگ نزدیک آمد و همین طورایستاد. هر چه او را هِىْ کردم که آهو را بگیرد، سگ همین طور ایستاده بود و نزدیک نمى شد، تا آهو دور شد وسگ به دنبال آهو رفت آهو دوباره برگشت و به دیوار حرم پناه برد. باز سگ نزدیک آهو نشد. وقتی این معجزه را از صاحب این قبرمشاهده کردم ، دیگر متعرض زوار آن حضرت نشدم و هر وقت گرفتار می شدم یا حاجتی برایم پیش می آمد،حضرت حاجتم را روا می کرد. از خدا خواستم فرزند پسری داشته باشم ، خداوند به برکت صاحب این قبر به من پسری عطا فرمود.( بحارالانوار، ج 49 ص 333 به نقل از عیون اخبارالرضا(ع) ج 2 ص 285) از این جهت آن حضرت را ضامن آهو می نامند.

التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 8:45 عصر روز دوشنبه 87 آبان 20

استقلال اقتصادی زن

سوال : چرا زن مانند مرد استقلال اقتصادی ندارد؟

پاسخ :اصل استقلال مالی زوجین و حق اداره و تصرف آنها بر اموالشان از اصول مسلم فقه شیعه است و هیچ تردید و اختلافی در آن وجود ندارد.

برای اثبات این اصل در فقه شیعه، به دو دلیل از منابع فقهی می‏توان استناد نمود.

1)       آیه "للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن‏" (نساء/32)

یعنی: مردان را از آنچه کسب می‏کنند و نیز زنان را از آنچه به دست می‏آورند بهره‏ای است.

کلمه اکتساب به معنی به دست آوردن است اما فرقی که راغب اصفهانی در کتاب لغت ، بین معنای کسب و اکتساب متذکر می‏شود بسیار قابل توجه و دلیل بر مدعاست؛ وی می‏گوید: کلمه اکتساب در به دست آوردن فایده‏ای استعمال می‏شود که انسان می‏خواهد خودش از آن استفاده کند و بهره‏برداری اختصاصی از آن نماید و کسب، هم آنچه را که خود می‏خواهد استفاده کند شامل می‏شود و هم آن چیزی را که برای دیگران به دست می‏آورد. (حسین بن محمد، الراغب الاصفهانی، مفردات غریب القرآن، دفتر نشر کتاب، 1404ق، ص 431) از این جهت معنای کلمه کسب از معنای اکتساب عامتر است. مطابق این معنی، زن و مرد چیزی را که به دست می‏آورند، خودشان مستقلاً حق تصرف و بهره‏برداری از آن را خواهند داشت.

از این رو، مفاد آیه چنین خواهد بود که هر یک از زن و مرد، آن چیزی را که به دست می‏آورند - خواه اختیاری باشد؛

 مانند کسب درآمد یا غیراختیاری؛ مانند ارث و غیره - به خودشان اختصاص دارد و حق استفاده و بهره‏برداری را به طور مستقل خواهند داشت. مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‏گوید:

"اگر مرد و یا زن از راه عمل چیزی به دست می‏آورد خاص خود اوست و خدای تعالی نمی‏خواهد به بندگان خود ستم کند .از اینجا روشن می‏شود که مراد از اکتساب در آیه نوعی حیازت و اختصاص دادن به خویش است؛ اعم از این که این اختصاص دادن به وسیله عمل اختیاری باشد نظیر اکتساب از راه صنعت و یا حرفه یا به غیر عمل اختیاری بالاخره منتهی می‏شود به صفتی که داشتن آن صفت‏باعث این اختصاص شده باشد... و معلوم است که هر کس، هر چیزی را کسب کند از آن بهره‏ای خواهد داشت و هر کسی هر بهره‏ای دارد، به خاطر اکتسابی است که کرده است‏" (سید محمد حسین، طباطبایی، ترجمه سید محمد باقر همدانی، تفسیر المیزان، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1363 ج 4، ص 534)

یکی از مفسرین با برداشت وسیعتری از این آیه، نسبت‏به آزادی زنان در اشتغال و تجارت، می‏گوید:

"خداوند در کسب و تجارت نسبت‏به سعی و کوشش هر کسی از مرد و یا زن از نعم خود عطا می‏فرماید... آیه شریفه دلیل است که زنان هم می‏توانند به تجارت مشغول شوند و همچنین نسبت‏به سعی و کوشش خود از نعم الهی بهره‏مند شوند" . (محمد کریم، علوی حسینی موسوی، کشف الحقایق عن نکت الآیات و الدقائق، حاج عبدالمجید - صادق نوبری، تهران، چاپ سوم، 1396ق، ج 1، ص 352)

2)       عموم قاعده "الناس مسلطون علی اموالهم‏"

این قاعده که به نام قاعده "تسلیط‏" معروف است از قواعد پذیرفته شده، نزد فقهای شیعه است و در فقه، بدان بسیار استناد می‏شود.

مفاد قاعده مزبور چنین است که همه مردم اعم از زن و مرد نسبت‏به اموال خودشان حق هر گونه تصرفی را دارند و استثنایی هم در مورد این که زن یا زوجه نتواند در اموال خودش تصرف نماید، وارد نشده است، به علاوه روایت "لایحل مال امرء مسلم الا بطیب نفسه‏" (محمد بن علی ابن بابویه، قمی (شیخ صدوق)، من لایحضره الفقیه، موسسه نشر اسلامی، قم، چاپ دوم، ج‏4، ص 93؛ محمد بن حسن، حر عاملی، وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج 10، ص 449) بدین معنی است که تصرف در مال شخص مسلمان بدون رضایت او جایز نیست و نیز عمومات متعدد دیگری که در آیات و روایات به این مضمون وارد شده است دلالت‏بر این مدعا دارد و هیچ تخصیص و استثنایی که شوهر را مجاز نماید در اموال همسر خود تصرف کند، وجود ندارد؛ بر پایه این استدلال، دست مرد از اموال زن کوتاه شده و حق هر گونه مداخله در اموال زن از شوهر سلب گردیده است.

از این رو در مورد استقلال زن از مرد در مالکیت، اداره، تصرف و بهره‏برداری از اموال، مطابق منابع فقهی شیعه بلکه بسیاری از منابع اهل سنت جای هیچ تردیدی نیست.

در حقوق ایران نیز به تبعیت از فقه شیعه نظام مالی زوجین از زمان تدوین قانون مدنی در سال 1307، از یک ثبات نسبی برخوردار بوده است. این ثبات را باید ناشی از منشا و مبنای محکم آن دانست. ریشه مذهبی و الهی داشتن قواعد حاکم بر این روابط که مانع از بی‏عدالتی در روابط بین زن و شوهر است را باید علت این ثبات قلمداد نمود. فلسفه این امر نیز بسیار روشن است؛ زیرا از ابتدا، اسلام به جای تشابه‏سازی به "اصل عدالت‏" توجه نموده است و همانگونه که برخی از صاحب‏نظران دینی اظهار نموده‏اند:

 

"اصل عدل که یکی از ارکان کلام و فقه اسلامی است، همان اصلی است که قانون تطابق عقل و شرع را در اسلام به وجود آورده است؛ یعنی از نظر فقه اسلامی - و لااقل فقه شیعه - اگر ثابت‏بشود که عدل ایجاب می‏کند فلان قانون باید چنین باشد نه چنان و اگر چنان باشد ظلم است و خلاف عدالت است ناچار باید بگوییم حکم شرع هم همین است؛ زیرا شرع اسلام طبق اصلی که خود تعلیم داده هرگز از محور عدالت و حقوق فطری و طبیعی خارج نمی‏شود. علمای اسلام با تبیین و توضیح اصل عدل، پایه فلسفه حقوق را بنا نهادند" (مرتضی، مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، تهران، چاپ بیست و یکم، زمستان‏1374، صص 156-.155)

علاوه بر پایه‏گذاری قوانین اسلامی براساس عدالت، اسلام حتی به زوجین اجازه نداد که توافقی نمایند تا منجر به بی‏عدالتی شود. از امام باقر علیه السلام سؤال شد که آیا مرد می‏تواند با زن خود شرط کند که نفقه را به طور کامل و مساوی با زن دیگر به او ندهد و خود آن زن هم از اول این شرط را بپذیرد؟ امام باقر علیه السلام فرمود:

"خیر چنین شرطهایی صحیح نیست، هر زنی به موجب عقد ازدواج خواه ناخواه حقوق کامل یک زن را پیدا می‏کند ..." . (ر. ک. همان، ص ( 450

باید توجه داشت که مطالب یاد شده هرگز به این معنا نیست که تمام اصول مترقی اسلام پیاده شده است و یا ثباتی که مطرح کردیم بدین معناست که اصلاحاتی در طول قانونگذاری حقوق ایران انجام نگرفته یا نباید بگیرد؛ بالعکس مقتضیات زمان و تحولات اجتماعی ایجاب می‏کند هر از چند گاهی راه کارهای مناسب جهت اجرای هر چه بهتر قوانین اسلامی، ارائه شود و اساساً اجتهاد در فقه و پویایی آن به همین معنا است، که فقه باید جوابگوی نیازهای زمان خود باشد. بلکه منظور این است که اصول کلی حاکم بر روابط زوجین از ثبات نسبی برخوردار بوده است.

شایان ذکر است که وقتی این اصول و قوانین مترقی، چهارده قرن قبل در حقوق اسلام بنیان نهاده شده بود و به زن در تصرف اموال خود استقلال کامل اعطا نمود، در کشورهای اروپایی تا قبل از قرن بیستم، از جمله حقوق فرانسه که یکی از مدرنترین و مفصلترین حقوق مدون آنهاست، زنان از حداقل حقوق انسانی هم برخوردار نبودند و اصلاً اهلیت تصرف در اموال خود را هم نداشتند.

به همین سبب با مقایسه اجمالی بین قانون اسلام و قوانین دنیای متمدن غرب که شاید مفصلترین و کاملترین آنها، قانون مدنی فرانسه باشد می‏توان گفت‏بر خلاف تصور عده‏ای، حدود اختیارات زن و آزادی و استقلال او در انجام امور مالی و روابط حقوقی و اقتصادی در شریعت و نظام حقوقی اسلام، به مراتب وسیعتر و بیشتر از آن مرزهایی است که در نظام‏های حقوقی کشورهای مدعی تمدن برای زن شناخته شده است. (سید مصطفی، محقق داماد، پیشین، ص 317)

التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 7:44 عصر روز یکشنبه 87 آبان 19

با سلام

از برخی متون استفاده می شود "اصل حجاب" میان اقوام و ملل مختلف مطرح بوده و سابقه طولانی دارد، گرچه نحوه بهره‏گیری از حجاب، حدود و احکام آن بر حسب سنت و آداب جوامع متفاوت بوده است.( مجله پیام زن، ش 19، ص 69 - 71؛ ش 20، ص 80 - 83)

در ادیان یهود و مسیحیت به مسئله حجاب اشاره شده است.

حجاب در شریعت موسی(ع):

"ویل دورانت" راجع به قوم یهود و قانون تلمود می نویسد: "اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، مثلاً بی آن که چیزی بر سر داشت، به میان مردم می رفت و یا در شارع عام نخ می ریسید یا با هر سخنی از مردان درد دل می کرد یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه‏اش تکلّم می کرد، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد".( ویل دورانت، تاریخ و تمدن، ج 4، عصر ایمان، ص 461؛ ابراهام کهن، گنجینه‏ای از تلمود، ص 186)

از کتاب مقدس نیز بر می آید که در عهد سلیمان(ع) زنان علاوه بر پوشش بدن، "بُرقَعْ" (روبند) به صورت می انداختند.( کتاب مقدّس، عهد قدیم، سفر نشید الاناشید، باب 5) همین سنت در زمان ابراهیم(ع) رایج بود. نامزد اسحق "رِفْقه" ابتدا که اسحق را دید، برقع به صورت انداخت.( همان، سفر تکوین، باب 24)

حجاب در شریعت عیسی(ع):

آن چه از حجاب در شریعت موسی(ع) بیان شد، در شریعت حضرت عیسی(ع) نیز وجود دارد، چون عیسی گفت: "فکر نکنید که من آمده‏ام تا تورات و نوشته‏های پیامبران را منسوخ نمایم، بلکه آمده‏ام تا آن‏ها را به تحقق برسانم".( عهد جدید، انجیل متی، باب 20)

زن‏ها در قرن‏های اولیه مسیحیت تنها با چادر می توانستند در مراسم عبادی شرکت کنند، زیرا گیسوانشان فریبنده به شمار می رفت و می گفتند حتی فرشتگان ممکن است در موقع اجرای نماز از دیدن آن‏ها حواسشان پرت شود!( تاریخ تمدن، ج 9، ص 242، به نقل از مجله پیام زن، ش 20، ص 80 - 83) "پاولوس" فرمان داد زنان باید حجاب داشته و سر خود را بپوشاند.( جلال الدین آشتیانی، تحقیق در دین مسیح، ص 286)

بنابراین حجاب و پوشش زنان هم در دین یهود وجود دارد و هم در دین مسیحیت، بله در جزئیات حجاب که چه مقدار پوشش لازم است، بین ادیان و مذاهب تفاوت هایی وجود دارد.

التماس دعا

انشاء الله این مقاله در وقت مقتضی کاملتر خواهد شد

 



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 9:29 عصر روز یکشنبه 87 آبان 12

نور هدایت

 

 با سلام

السلام علیک یا جعفر بن محمد الصادق(ع) ،یابن رسول الله(ص)

ای پرچم دار شیعه و رئیس مذهب جعفری ، ای بلند اختر ! در شب هجران تو ، عالم  دگرگون شده است . ای ششمین نور سرمدی ، تاریخ از کدام مصیبت تو شکوه  کند ؟ آری تاریخ ........... شرمسار از حکایت غربت توست .

امام صادق (علیه السلام ) فرمود : همانا در این قران جایگاه نور هدایت و چراغهای شب ظلمانی نهفته است . پس شخص تیز بین باید در آن دقت کند و نظر خویش را برای بهره گیری از پرتو آن بگشاید. ( کتاب فضل القران ، ج 5 به نقل از  کتاب واژه های  اخلاقی از اصول کافی ص 136 )

التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 5:3 صبح روز جمعه 87 آبان 3

با سلام
استاد مطهری ره در مورد تعدد زوجات می گوید: اسلام چندهمسری را به وجود نیاوردزیرا قرن ها پیش از اسلام وجود داشت و آن را نسخ نکرد زیرا برای اجتماع مشکلاتی پیش می آمد که راه چارهء آن منحصراً تعددزوجات است  ولی اسلام رسم تعدد زوجات را اصلاح کرد. اولین اصلاحی که به عمل آورداین بود که آن را محدود کرد. قبل از اسلام تعدد زوجات نامحدودبود و یک نفر می توانست صدها زن داشته باشد و از آن ها حرمسرایی به وجودآورد ولی اسلام برای آن حداکثر معیّن کرد و به یک نفر اجازه نداد بیش از چهارزن داشته باشد....

اصلاح دیگری که اسلام به عمل آورداین بود که عدالت را شرط کرد واجازه نداد تبعیضی میان زنان یا فرزندان آن ها صورت بگیرد.(استاد مطهری , نظام حقوقی زن در اسلام , ص 445ـ 446 با تلخیص)
قوانین اسلام براساس نیازهای واقعی بشراست، نه بر اساس احساسات، زیرا ممکن است هر زنی از آمدن رقیب (در زندگی ناراحت بشود، ولی وقتی مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود و احساسات را به کنار بگذاریم، فلسفه تعدد زوجات روشن می‏شود. هیچ کس نمی‏تواند انکار کند که:

1)      مردان در حوادث گوناگون زندگی، بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگ‏ها و حوادث دیگر، قربانیان اصلی را آن‏ها تشکیل می‏دهند

2)       بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانی‏تر است، زیرا زنان در سن معینی، آمادگی جنسی خود را از دست می‏دهند، در حالی که در مردان چنین نیست.

3)      هم چنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً ممنوعیت آمیزش دارند، در حالی که در مردان این ممنوعیت وجود ندارد.

از همه گذشته زنانی هستند که به علل گوناگونی همسران خود را از دست می‏دهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آن‏ها باید برای همیشه بدون همسر باقی بمانند.

با درنظر گرفتن این واقعیت‏ها در این گونه موارد (که تعادل میان مرد و زن به هم می‏خورد) ناچاریم یکی از سه راه ذیل را انتخاب کنیم.

1)      مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی بمانند و تمام نیازهای فطری و خواسته‏های درونی و احساسی خود را سرکوب کنند

2)      مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهر مانده‏اند، به شکل معشوقه برقرار سازند.

3)      کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنندو از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آن‏ها ایجاد نمی‏شود، نیز قدرت بر اجرای کامل عدالت میان همسران و فرزندان دارند، به آن‏ها اجازه داده شود که بیش از یک همسر انتخاب کنند.

مشکلات  راه اول :

v      مشکلات اجتماعی

v      به مبارزه بر خواستن با فطرت و غرائز و نیازهای روحی و جسمی بشر و نادیده گرفتن عواطف و احساسات این گونه زنان مبارزه‏ای است که پیروزی در آن نیست

v      غیر انسانی بودن این روش بر هیچ کس بر فرض عملی شدن بر کسی پوشیده نیست.

 به طور کلی تعدد همسر را در موارد ضرورت نباید تنها از دریچه چشم همسر اول مورد بررسی قرار داد، بلکه از دریچه چشم همسر دوم و مصالح و مقتضیات اجتماعی باید مورد مطالعه قرار داد. آن‏ها که مشکلات همسر اول را در صورت تعدد زوجات عنوان می‏کنند، کسانی هستند که یک مسئله سه زاویه‏ای را تنها از یک زاویه نگاه می‏کنند، زیرا تعدد همسر هم از زاویه دید مرد و هم از زاویه دیدهمسر اول، نیز از زاویه دید همسر دوم باید مطالعه شود، آن گاه با توجه به مصلحت مجموع در این باره قضاوت کنیم.

مشکلات و موانع  راه دوم :

v      به رسمیت شناختن فحشا

v      زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار می‏گیرند، نه تأمین دارند و نه آینده‏ای و شخصیت آن‏ها پایمال می شود

بنابراین تنها راه سوم می‏ماند که هم به خواسته‏های فطری و نیازهای غریزی زنان باید پاسخ مثبت داد و هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان برکنار ماند و جامعه را از گرداب گناه بیرون برد



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 2:19 عصر روز پنج شنبه 87 آبان 2

با سلام

ضمن تشکر از  تهیه کننده این مقاله  که واقعا لطف نموده و این مقاله رو تهیه  نموده اند  و اجازه  نصب این مقاله رو در کلوب نسل جوان  داده اند .
بیشتر احادیثی که سن عایشه را هنگام ازدواج 9 سال گفته اند یا از طرف هشام بن عروه روایت شده است و یا از سوی راویان عراقی.  اهل مدینه؛ آنهایی که هشام بن عروه بیشتر از هفتاد سال نخست زندگی خویش را در میان شان سپری کرده بود  مسأله را روایت نکرده اند.

 هشام بن عروه راوی حدیث پس از هفتاد ویک سال زندگی در مدینه آن شهر را به قصد عراق ترک گفته و صیغه های مختلف این حدیث از طریق راویان عراقی روایت شده است.  

مؤلف (تهذیب التهذیب) کتابی در "علم الرجال" معتقد بود که آن بخش از روایت های هشام بن عروه که از طریق اهل عراق روایت شده اند قابل پذیرش نیستند.

 مؤلف "تهذیب التهذیب" اضافه می کند که حتی "مالک بن انس" در مورد آن عده احادیث او که از طریق راویان عراقی روایت شده اند ملاحظه داشت. (تهذیب التهذیب، جلد 11، صفحه 48، 51).

امام محمد الذهبی متوفای سال 748هـ در "میزان الاعتدال" که کتاب دیگری در "علم الرجال" به حساب می آید، در باره هشام می گوید: حافظه هشام در اواخر زندگی اش ضعیف شده بود.

 بخاری در کتاب تفسیر خویش حدیثی را از عایشه نقل نموده، که در آن می‌گوید:

  هنگام نزول آیة "بل الساعه موعدهم والساعه ادهی وامر" که جزء سوره "القمر" به حساب می آید، من "جاریه" ای بودم و بازی می‌کردم. فتح الباری، شرح صحیح البخاری، جلد8، صفحه486، المکتبه السلفیه، 1407هـ،ق، قاهره، مصر.

لفظ "جاریه" در زبان عرب به معنی دوشیزه آمده است.

کتاب های تفسیر و حدیث می گویند، که این آیه هشت سال قبل از هجرت پیامبر به مدینه نازل شده است. اگر سن عایشه را هنگام نزول این آیت اقلاً ده ساله فرض کنیم، سن ایشان هنگام ازدواج باید در حدود بیست بوده باشد.

بر اساس روایت احمد بن حنبل، با در گذشت خدیجه بنت خویلد همسر نخستین پیامبر، زنی بنام خوله نزد پیامبر آمده و به پیامبر پیشنهاد نمود تا ازدواج نماید.
پیامبر پرسید چه کسی را برای این امر درذهن دارد؟ خوله گفت: تو می توانی با دختری شوهر نکرده و یا زنی که قبلاً شوهر کرده است ازدواج نمائی. وقتی که پیامبر هدف او از "دختر شوهر نکرده" و "زنی که قبلاً‌ شوهر کرده است" را جویا شد، خوله در پاسخ بخش نخست این پرسش، نام عایشه را بر زبان آورد.

 _____________________________________________________

 نزول وحی در سال 610 میلادی تحقق پذیرفت.
دعوت پیامبر اسلام در سال 613 علنی شد.
نامزدی پیامبر -ص- و عائشه در سال 620 میلادی صورت گرفت.
هجرت پیامبر -ص- بسوی مدینه در سال 622 میلادی انجام یافت.
انتقال عایشه به خانه پیامبر -ص- در سال 623 و 624 میلادی صورت گرفت.

  بر اساس روایت های معتبر تاریخی، "اسماء" خواهر بزرگ عائشه ده سال از او بزرگتر بوده است. "الامام الذهبی، سیر اعلام النبلاء، جلد2، صفحه 289، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، 1992" و "ابن کثیر، البدایه والنهایه، جلد8، صفحه 371، دارالفکر العربی، الجیزه، مصر 1933". و کتاب های بسیار معتبر تاریخ گزارش می دهند که اسماء در سال هفتاد و سوم هجری به عمر صد سالگی پدرود حیات گفت. "ابن کثیر، البدایه و النهایه، جلد8، صفحه372، دارالفکر العربی، الجیزه،‌ مصر 1933".

  اگر اسماء در سال هفتاد و سوم هجری صد ساله بوده باشد، پس عمر او هنگام هجرت باید بیست و هفت و یا بیست و هشت بوده باشد. بر اساس این روایت تاریخی اگر عمر اسماء در اثنای هجرت بیست و هفت و یا بیست و هشت بوده باشد، عائشه در آن زمان باید هفده ساله و یا هجده ساله بوده باشد. اگر عائشه در سال اول و یا دوم هجری ازدواج نموده باشد، باید عمر ایشان در اثنای ازدواج هجده و یا بیست بوده باشد.

 ابن هشام از اولین نگارندگان سیرت پیامبر معتقد است که عائشه از نخستین پیروان محمد -ص- و از کسانی که در سالهای نخست اسلام، ایمان آورده بودند، می باشد. "ابن هشام، السیره النبویه، جلد1، صفحه 234-227، مکتبه الریاض الحدیثه، الریاض، المملکه العربیه السعودیه".

  برای پذیرش دینی باید کودکی حداقل بتواند راه برود و حرف بزند.

 پس اگر عایشه  در سال چهارم بعثت پیامبر سه ساله و یا پنج ساله بوده باشد، پس هنگام ازدواج باید حد اقل چهارده و یا شانزده ساله بوده باشد. ابن هشام می گوید که عائشه بعد از هجده نفر ایمان آورده است. "ابن هشام، جلد1، صفحة271". بر مبنای این سخن ابن هشام سن عائشه هنگام ازدواج باید در حدود شانزده تا بیست سال بوده باشد.

 براساس تاریخ ابن هشام وسخن ابن‌حجرعسقلانی،حضرت  فاطمه -س- پنج سال بزرگتر از عایشه بوده است. اگر این سخن درست باشد، پس عمر عائشه هنگام ازدواج باید در حدود شانزده سال بوده باشد.

 عایشه سالها قبل از خواستگاری پیامبر، نه تنها نامزد مرد دیگری بود که حتی آماده ازدواج بوده است. این شخص جبیر فرزند مطعم نام داشت. به این معنی، که هشت سال قبل از هجرت، در آن زمانی که ابوبکرمی خواست به حبشه هجرت نماید، نزد مطعم رفت و گفت که او می خواهد عائشه را که در قید نامزدی  فرزندش جبیر می باشد با فرزندش تزویج نماید، ولی مطعم به خاطر آنکه ابوبکر مسلمان شده بود، عقد نامزدی فرزندش را با عائشه فسخ نمود. از این روایت بر می آید که حتی هشت سال قبل از نامزدی عائشه با پیامبر، عائشه آمادة ازدواج بوده است. ابن سعد در جلد هشتم طبقات خویش پیرامون این مسأله به تفصیل سخن گفته است.

اگر پیامبر -ص- در مورد ازدواج با عایشه مرتکب اشتباهی می شد، بدون شک دشمنان او سخت ازآن سوء استفاده کرده و از آن حربه ای برضد او می‌ساختند، ولی در هیچ جا و هیچ اثری چنین نشانی دیده نمی شود.بعلاوه هیچ گونه سند و مدرکی وجود ندارد که ثابت کند عایشه از ازدواج با پیغمبر-ص- ناراضی بوده است.

 در ضمن در آن دوره ها چیزی به نام وثیقه تولد وجود

نداشت؛ تا تاریخ دقیق پیدایش افراد بر مبنای آن تعیین می شد. ما حادثه ای بزرگتر از پیدایش پیامبر -ص-در تاریخ اسلام نداریم. اما بازهم دیده می شود که پیرامون همین حادثه بزرگ هم چندین روایت مختلف وجود دارد.

پس با در نظر داشتن تناقضاتی که در روایات مربوط به تاریخ پیدایش عایشه وجود داشته است، چطور خواهیم توانست تا با جزمیت تمام حکم کنیم که عایشه در این تاریخ و یا آن سال به دنیا آمده و یا در فلان سن ازدواج نموده است؟

----------------------------------------------------------------------------------------

ابن سعد(در طبقات) به نقل ازعایشه روایت میکندکه پیامبر در شوال سال دهم بعثت وسه سال پیش ازهجرت درحالیکه عایشه شش ساله بود وی را به عقد خود در آورد. سپس در روز دوشنبه دوازدهم ربیع  الاول به مدینه هجرت نمودند. و در 9 سالگی با عایشه ازدواج نمود.
 
 بررسی روایت:

نخستین نکته ای که در همگی این روایتها و راویان آنها نهفته است این است که این روایتها خودشون از دو شبهه اساسی رنج میبرند:

راوی تمامی این روایتها خود عایشه یا خواهرزاده اش ابن عامره. 

 

چطور ممکن است کودکی شش ساله تمامی این جزئیات را چنین دقیق و با تاریخ روشن در ذهنش حفظ کند؟!!آنجا که میگوید:

پیامبر در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول به مدینه هجرت نمودند. و در شوال همان سال درست هشت ماه بعد با وی ازدواج کرد!

 روایات مربوط به ازدواج عایشه تنها روایاتی هستند که سن دقیق یکی از همسران پیغمبر-ص- در آنها مشخص شده است.آنطور که در مسند احمد آمده ازدواج پیغمبر با عایشه با ازدواج ایشان با سوده تنها چند روز اختلاف داشته.چطور با اینکه هر دو ازدواج در یک زمان بودند سن یکی از همسران پیغمبر(عایشه) کاملا مشخصه و سن دیگری نامعلوم؟!
 ممکن است بعضی ها اینطور پاسخ بدهند که چون عایشه راوی این روایت است پس طبیعی است  که سن خودش را بداند ولی سن دیگران را نه.

ولی با توجه به حسادتهای عایشه نسبت به دیگر زنان پیغمبر (که روایتهاش زیاد هستند) عایشه بی شک برای قیاس و به رخ کشیدن و ارضای حس برتری جویی هم که بوده باید جهت مقایسه هم که شده سن همسر دیگر –همزمان- را نیز روایت میکرده که مثلا من شش ساله و بودم و همسر دیگری مثلا 30 ساله .با این وجود هیچ جا عایشه اشاره ای به سن سوده و حتی باکره نبودنش نمیکند با آنکه درست در یک زمان به عقد پیغمبر در آمده بودند.
------------------------------------------------------------------

 در صحیح بخاری(کتاب نکاح) آمده که ابو بکر در پاسخ خواستگاری پیامبر از دخترش عایشه در پاسخ پیامبر میگوید که چنین چیزی شدنی نیست زیرا که من برادر شما هستم- اشاره به پیمان برادری ابوبکر با پیامبر!!

 مشکلی که این روایت دارداین است که جریان خواستگاری آنطور که عایشه مدعی است پیش از هجرت پیامبر به مدینه و در مکه اتفاق افتاده!
اما پیمان برادری میان مسلمانان چنانکه پیامبر آنرا بست در مدینه و پس از هجرت از مکه به مدینه رخ داد!
چطور  ممکن است که پیمان برادری که بعدا در مدینه بسته شده در اینجا و پیش از وقوع مورد استناد ابوبکر قرار بگیرد؟!

---------------------------------------------------------

در باب وفات عایشه برخی راویان آورده اند که عایشه در هفتاد سالگی و در سال 57 هجری فوت کرده البته این پایین ترین سنیه که برای وفات او در سال 57  ذکر شده.اگر همین بدترین حالت را  هم در نطر بگیریم تناقضی فاحش بین این روایتها و آنچه عایشه روایت کرده میرسیم

 در مستدرک حاکم آمده است که عایشه در زمان 3 خلیفه اول در صدور فتوا استقلال پیدا کرده بود!

اگر روایت خود عایشه را در مورد سنش بپذیریم که در هنگام فوت پیامبر 18 سال  داشته چطور ممکن است  زنی 18 ساله آنهم با حضور زنان دیگری چون ماریه قبطیه و ام سلمه و ... که هم بزرگتر از او و هم به گواهی تاریخ دانشمند تر بوده اند یا در حضور بانویی چون حضرت زهرا سلام الله علیها بتواند  استقلال در قضاو فتوا دادن داشته باشه مگر اینکه سنش بسیار بیشتر از آن چیزی باشد که خودش گفته است.

از طرفی روایتهای خیلی زیادی هست که عایشه بدون واسطه از پیغمبر نقل میکند

 فرض کنیم که همانطور که عایشه خودش گفته سنش موقع ازدواج 9 سال بوده و در آن زمان از فرط خرد سالی هنوز با اسباب بازهاش بازی میکرده. اما باز میبینیم روایتهای فقهی عایشه که مورد استناد اهل سنت است بسیار زیادند و لازمه اعتماد به آنها این است که عایشه از حالت کودکی خارج شده باشد یعنی حداقل 16 ساله باشد تا بتوان به  گفته وی اعتماد کرد با این حساب آیا منطقی است که در عرض دو سال یعنی تا 18 ساله شدن بیش از 25000 حدیث از پیامبر شنیده باشد تازه آنهم فقط  احادیث فقهی ؟!!

 کتاب عقد الفرید:

 وماتت عائشة فی أیام معاویة، وقد قاربت السبعین

 کتاب بدء و التاریخ:

 توفیت عائشة فی زمن معاویة و قد قاربت السبعین

 عایشه در زمان معاویه در حالیکه سنش به 70 رسیده بود فوت کرد

معاویه در سال 60 هجری مرد.در کتاب مختصر تاریخ دمشق آمده است:

ماتت عائشة قبل معاویة بسنتین

یعنی عایشه 2 سال قبل از معاویه فوت کرد(یعنی در سال 58 هجری)

 در نتیجه عایشه زمان ازدواج 14 ساله بوده است.



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 2:30 عصر روز چهارشنبه 87 آبان 1

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >