سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 






درباره نویسنده
سخن آشنا - نسل جوان
سخن آشنا
وبلاگی شاد و در عین حال علمی جهت پاسخگویی به سوالات با روشی کاملا جدید
تماس با مدیر نسل جوان


آرشیو وبلاگ
حضرت ختمی مرتبت (ص)
اهل بیت ( علیهم السلام)
مهدویت
احادیث آموزنده
حکایتهای زیبا
نکات مذهبی
سوالات رسیده
انچه باید جوانان بدانند
نوشته های منتخب پارسی بلاگ
میزگردهای منتخب پارسی بلاگ
میزگرد ها
متفرقه
سوالات ازدواج
مقالات
مباحث و سوالات در مورد زنان
حقوق کودک
لطیفه ها
لینک ها
حرف دل
مباحث قرانی
نسل جوان در سایتها و وبلاگهای دیگر
محرم
نماز
آیت الله العظمی بهجت(ره)


لینکهای روزانه
گاهنامه نماز [292]
[آرشیو(1)]


لینک دوستان
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
جلوه های عاشورایی
تکنولوژی کامپیوتر

مسافر عاشق
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
عاشق دلباخته
امیدزهرا
esperance
شیلو عج الله
گاهنامه نماز
حزب اللهی مدرنیته
14 معصوم
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
آتش عشق
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
خلوت تنهایی
و خدایی که در این نزدیکی است
محمدرضا جاودانی
یا امام زمان (عج)
معلومات عمومی(پرسش و پاسخ )
شور دل
تمنای دل

عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
سخن آشنا - نسل جوان

آمار بازدید
بازدید کل :563360
بازدید امروز : 80
بازدید دیروز591
 RSS 



در کل اینترنت
 در این سایت

 

با عرض سلام  خدمت همه دوستان عزیز و منتظران گرامی  بدون مقدمه می رم سر اصل مطلب از حضرت آیة الله بهجت پرسیدند: آقا! این همه بحث راجع به جزیره خضراء می شود، واقعا  جزیره خضراء کجاست؟
حضرت آیة الله بهجت فرمودند: جزیره ی خضراء آن دلی است که امام زمان در آن تاب بیاورد، اگر امام زمان علیه السلام در دلت آمد، آن دل جزیره خضراء است، مردم باید دور این دل بگردند، کجا می گردی دنبال جزیره خضراء؟! امام زمان همراه توست، چرا ما باید حضرت را منحصر و محصور در آنجا بکنیم؟! من بگویم امام زمان در جزیره ای در فلان کشور تشریف دارند، نخیر، یقینا بدانید که امام زمان علیه السلام از رگ گردن به من و تو نزدیکتر است.
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود          طلب از گم شدگان لب دریا می  کرد
 
(با استفاده از نرم  افزار هدایت در حکایت )
التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 6:45 عصر روز شنبه 87 مرداد 5

با عرض سلام 
چرا اقا (روحی فداه ) ظهور نمی کند ؟
تشکیل حکومت عدل وتوحیدی در سطح عالم  احتیاج به شرایط وآمادگی‏های لازم از طرف مردم دارد لذا  از  مسائل مهمی که منتظران ظهور حضرت (روحی فداه) جهت تعجیل در ظهور باید مد نظر داشته باشند   تلاش برای محیا نمودن شرایط برای ظهور می باشد. برخی از مواردی که قبل از ظهور باید  جامه عمل بپوشد عبارتند از :
1) مردم مفهوم عدل را بدانند.
2) به حدی برسند که از جان ودل خواهان عدل باشند.
3) با عمل به دستورات شرع به حد بالای شعور فکری وفرهنگی برسند  گر چه در محدوده بخشی از مردم باشدو....
  پاسخ این سوال را  به بهترین شکل  می توان  از توقیعی که امام زمان (علیه السلام ) به شیخ مفید  فرستادند  متوجه شد  انجا که می فرمایند  : اگر شیعیان ما (که خداوند توفیق طاعتشان دهد)در راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند، همدل می‏شدند، میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی‏افتاد  وسعادت دیدار ما زودتر نصیب آنها می‏گشت  دیداری بر مبنای شناختی راستین وصداقتی از آنان نسبت به ما  علت مخفی شدن ما از آنها چیزی نیست جز آنچه که از کردار آنها به ما می‏رسد وما توقع انجام این کارها را از آنها نداریم (احتجاج، ج 2، ص 315 )
لذا بیاییم جهت تعجیل  در ظهور حضرت  از اعمال و رفتار و کردار خود شروع نماییم
التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 6:33 عصر روز شنبه 87 مرداد 5

با عرض سلام 

 در رابطه با انتظار و اینکه  ایا انتظار درای اجر و قرب است یا نیست شخصی  از امام صادق (ع) پرسید: دربارة کسی که دارای ولایت امامان( علیه السلام )  است و انتظار ظهور حکومت حق را می‎کشد و در این حال از دنیا می‎رود چه می گویید ؟
امام (ع) در پاسخ فرمودند :
هُوَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ کَانَ مَعَ الْقَائِمِ فِی فُسْطَاطِهِ ثُمَّ سَکَتَ هُنَیْئَةً ثُمَّ قَالَ هُوَ کَمَنْ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و اله) ( بحار ج  ص 151) او همانند کسی است که با حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف )  در خیمة او بوده باشد سپس کمی سکوت  نموده  و فرمودند  او  مانند کسی است که با پیامبر اسلام ( در مبارزاتش علیه ظلم و باطل  ) همراه بوده است
این مضمون در روایات زیادی با تعبیرات گوناگونی  نقل شده است از جمله در بعضی امده است :بِمَنْزِلَةِ  الضّارِبِ  بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ الله ( صلی الله علیه و اله )  همانند کسی است که پیش روی پیامبر (صلی الله علیه و اله ) جهاد کند)همان ص 146) و در بعضی دیگر  امده است: کمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و اله )همانند کسی است که با پیامبر شهید شود( همان ص 136) 
التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 6:33 عصر روز شنبه 87 مرداد 5

با عرض سلام
سوالی که گاهی به ذهن می رسد این است که :چرا در روایات انتظار فرج افضل اعمال شمرده شده است ؟
در پاسخ باید عرض کنیم تعبیر افضل اعمال از طرف معصومین (علیهم السلام ) منحصر برای انتظار فرج نیست بلکه در برخی موارد دیگر مانند قرائت قرآن ، توحید ، صلوات ، آب دادن به تشنگان ، حب حضرت علی(علیه السلام ) ، ورع ، جهاد ، ایمان ، کسب حلال ،  نماز اول وقت ، نیکی به والدین ، توکل ، رضا ، اطعام طعام و... امده است که نشان می دهد  این تعبیر مطلق نیست . با توجه به مجموع آنچه که افضل اعمال معرفی شده اند چنین برداشت می شود که هر کدام از این موارد به مقتضای حال مخاطب و شرایط خاص او بستگی دارد . در شرایطی که مسلمانان در سختی‏های مبارزات صدر اسلام قرار داشته و یا زمانی که شیعیان در شرایط دشواری قرار می گیرند مأیوس نشدن و منتظر فرج بودن بالاترین عبادت بحساب می اید ، چرا که در صورت یأس همه چیز آنان درمعرض زوال قرار می گیرد در حالی که با  انتظار فرج روحیه امید و مقاومت در آنان زنده مانده و راه برای پیروزی و غلبه برمشکلات فراهم می شود
نکته :انتظار فرج  فقط  منتظر ظهور آقا ( عجل الله تعالی فرجه الشریف ) بودن نیست بلکه معنایی گسترده دارد و شامل  انتظار همه عنایات الهی بودن می گردد که از جمله مصادیق آن انتظار ظهور حضرت مهدی(روحی فداه ) است
التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 6:31 عصر روز شنبه 87 مرداد 5

با عرض سلام  
درباره انتظار ظهور حضرت مهدی(روحی فداه ) و علاقه به برپایی دولت ایشان انگیزه های گوناگونی وجود دارد از جمله :
1)  در بین عوام مشهور است که در زمان حضور آن حضرت، نیازمندیها و ما یحتاج روزمره انسان به صورت رایگان و به اصطلاح به صورت صلواتی تأمین می‌شود. به عبارت دیگر، نیازهایی که برای تامین  انها باید انسان زحمت بکشد تنها با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله) تأمین می‌گردد. بنا بر این، ممکن است عده ای به این دلیل یا دلایلی مانند این به ظهور امام عصر(روحی فداه ) علاقمند باشند و  به همین دلیل، در انتظار ظهور ایشان باشند.
2) عده ای منتظر ظهور اویند  که بیاید و بار مشکلات را از دوش انسان بردارد. واقعیت این است که  انجام برخی وظایف شرعی به خصوص وظایف اجتماعی، مانند امر به معروف و نهی از منکر و.... کار مشکلی است.  پس ممکن است عده ای با این تصور که با آمدن آن حضرت این زحمات از گردن انها برداشته می‌شود، منتظر ظهور آن حضرت باشند.
3) ممکن است  کسانی به دلیل این که از ظلم و ستم رنج می‌برند، منتظر بر پا شدن دولتی باشند که ریشه ستمگران را بر کند و هر کس به حق خود دست یابد
4) بالاخره، گروهی نیز برای پیروزی اسلام و دین حق، پیاده شدن احکام خدا، عملی شدن احکامی‌که متروک مانده است( احیای سنتهای پیامبر و نابودی آثار کفر و شرک)  در انتظار ظهور حضرت مهدی به سر می‌برند.
اگر انگیزه ما یکی از سه مورد اول باشد، در واقع، دل ما به حال خودمان سوخته و منتظر راحتی خودمان هستیم نه ظهور حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف )  و اگر کس دیگری، غیر از امام عصر (علیه السلام) نیز خواسته های ما را تأمین کند، ما مرید و علاقمند به او خواهیم شد. بنا بر این، امام زمان و ظهور ایشان برای ما موضوعیتی نخواهد داشت و مقصود اصلی تأمین راحتی خودمان است، نه چیز دیگر. انتظاری که ناشی از راحت طلبی و تنبلی باشد، چه ارزشی دارد؟

التماس دعا



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 6:29 عصر روز شنبه 87 مرداد 5

بسم الله الرحمن الرحیم

وظائف مسلمانان در برابر پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله)

 
از مسائلى که قرآن به آن اهمیت خاصى داده است، وظیفه جامعه اسلامى نسبت به پیامبر گرامى است، ما به عده ای از وظایف مومنان  که قرآن از آنها یاد مى‏کند، اشاره مى‏نمائیم

 1-اطاعت از پیامبر (ص)
در حالى که رسول گرامى یادآور و آموزنده و پیام رسانى بیش نیست، گاهى از جانب خدا داراى مقام امامت شده و «مفترض الطاعه» مى‏گردد که با توجه به آن، خود شخصاً داراى مقام امر و نهى مى‏شود.
در این قلمرو، پیامبر فقط گزارشگر وحى، و پیام رسان الهى نیست، بلکه رئیس دولت اسلامى است که براى تنظیم امور امت، باید به نصب و عزل فرماندهان و قاضیان و اعزام سپاه و عقد معاهدات بپردازد.
رسول گرامى آنگاه حقیقتاً داراى امر و نهى مى‏گردد که از طرف خدا به عنوان زمامدار مسلمانان، قاضى و داور آنان، و مدیر کلیه شؤون اجتماعى و سیاسى واقتصادى و دینى معرفى گردد؛ در این هنگام است که او علاوه بر اطاعت طریقى، داراى حق اطاعت موضوعى مى‏گردد که فرمانبر از دستورات او مایه پاداش، و نافرمانى موجب کیفر مى‏گردد.
قرآن روى اطاعت پیامبر در موارد زیادى تکیه مى‏کند و بر مفسر محقق لازم است میان دو نوع اطاعت (طریقى و موضوعى) فرق بگذارد و آیات را بر دو نوع تقسیم کند.
الف: گروهى که بر اطاعت رسول فرمان مى‏دهند و قرائن گواهى مى‏دهد که مقصود از اطاعت او، همان انجام دستورات الهى است که او تبلیغ مى‏کند، مانند انجام فرائض و دورى از محرمات در این صورت اطاعت رسول راهى است براى اطاعت خدا،و خود رسول در حقیقت، اطاعت و عصیانى ندارد.
ب: گروهى که او را به عنوان «اولى الامر» و فرمانده وقاضى و داور معرفى مى‏کند و دست او را در تنظیم امور اجتماع باز نهاده و به او حق امر و نهى مى‏دهد در چنین مواردى، اطاعت او خود، موضوعیت پیدا مى‏کند و داراى احکام و خصائص مى‏گردد.
آیات مربوط به بخش نخست به خاطر کثرت، نیاز به بیان ندارد، مهم آیات مربوط به بخش دوم است که برخى را یادآور مى‏شویم:
- «اطیعو الله و اطیعوا الرسول و اولى الامرمنکم (نساء /59) : خدا را اطاعت کنید و رسول و صاحبان فرمان از خود را اطاعت کنید».
شکى نیست که رسول در آیه، خود از افراد «اولى الامرمنکم» مى‏باشد و به خاطر احترام بیشتر از وى، جداگانه از او نام برده شده، و (اولى الامر» زمامداران واقعى جامعه اسلامى هستند که از جانب خدا به این مقام نائل شده‏اند و به خاطر داشتن چنین مقامى، داراى امر و نهى واقعى بوده و براى خود اطاعت و عصیانى دارند.
- «فلا و ربک لا یومنون حتى یحکموک فیما شجربینهم ثم لا یجدوا فى انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیماً (نساء /65): چنین نیست، سوگند به پروردگار تو، مؤمن نخواهند بود مگر این که تو را در اختلافهاى خود داور قرار دهند آنگاه از داورى تو در دل، احساس ناراحتى نکنند و کاملاً تسلیم گردند».
در این مورد رسول خدا به صورت قاضى و داورى، تجلى نموده و براى حفظ نظام داراى مقام امر و نهى خواهد بود و اگر مطاع نباشد و دستورهاى او اجراء نگردد، داورى مختل، و هرج مرج بر جامعه حاکم مى‏گردد.
- «فلیحذر الذّین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او یصیبهم عذاب الیم (نور /63): آنان که با فرمان پیامبر مخالفت مى‏ورزند از آن بترسند که فتنه و یا عذاب دردناکى دامنگیر آنان گردد».
جمله «عن امره» حاکى از آن است که پیامبر در این چشم انداز گذشته بر مقام تبلیغ و تبیین شریعت، امر و فرمان دارد که مخالفت آن، داراى واکنش سختى است .
مؤید مطلب، این است که آیه مربوط به مسأله جهاد و حضور در میدان نبرد است در این شرائط پیامبر، مبلغ احکام نیست، بلکه فرمانده «واجب الطاعه» است که باید دستورهاى او مو به مو مورد اجرا قرار گیرد. و ایات دیگر که موید این مطلب است  
 ایات (نور /62)(احزاب /6) (احزاب /36)(حجرات /1) (حجرات /7)
این آیات که نمونه آنها در قرآن فراوان است ایجاب مى‏کند که مسلمانان وظیفه دارند که در مسائل سیاسى و قضائى نظامى و... به او مراجعه کنند و از سخنان او تخلف و تخطى ننمایند و در حقیقت قلمرو لزم اطاعت را روشن مى‏سازند.
2- احترام پیامبر (ص)
تکریم بزرگان و ارج نهادن بر شخصیت‏هاى الهى با اعتقاد به عبودیت و بندگى آنها، تعظیم خداى سبحان است، احترام آنان نه تنها از این نظر است که انسان‏هاى کاملى بودند که راه سعادت را به روى انسان‏ها گشودند، بلکه در بزرگداشت آنها، انگیزه دیگرى در کار است که عارفان را به احترام و تعظیم آنها وا مى‏دارد و آن، ارتباط محکم و پیوند استوار آنها با خدا است که آنى با او به مخالفت برنخاسته و پیوسته مجریان فرمانهاى خدا و پویندگان راه کوى او بودند.
روى این اساس هر نوع تکریم و تعظیمى که از اعتقاد به قداست و طهارت آنها از گناه، و اخلاص و عشق آنان به کسب رضاى حق، و فداکارى و جانبازى آنان در گسترش آیین او، مایه بگیرد، در حقیقت تعظیم خدا و عشق به او است و اگر آنان را دوست مى‏داریم و احترام مى‏گذاریم از این نظر است که آنان خدا را دوست داشته و به او عشق مى‏ورزیدند، و خدا نیز آنها را دوست مى‏داشت.
قرآن این حقیقت عرفانى را در آیه‏اى بازگو مى‏کند و مى‏فرماید:
«قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونى یحببکم الله و یغفرلکم ذنوبکم و الله غفور رحیم» (آل عمران /31).
«اگر خدا را دوست مى‏دارید از من پیروى کنید (در این موقع) خدا شما را دوست مى‏دارد و گناهان شما را مى‏بخشد و خدا بخشایشگر و رحیم است».
در این آیه مهر به خدا علت پیروى از پیامبر گرامى (ص) معرفى گردیده به گونه‏اى که گواه مدعیان دوستداران خدا، پیروى از رسول گرامى اعلام شده است، و نکته آن همان است که یادآورى شد که هر نوع گرایش به پیامبران از نظر گفتار و رفتار و اظهار مهر و مودت به شخص و مقام آنان، در حقیقت اظهار علاقه به مقام ربوبى است و همگى از یک عشق ریشه‏دار به خدا سرچشمه مى‏گیرد.
در تکریم پیامبر گرامى همین بس که قرآن یک رشته از افعال خدا را در عین انتساب به خود، به رسول گرامى نیز نسبت داده واز هر دو با هم یک جا نام مى‏برد و مى‏فرماید:
«ولو انهم رضوا ما اتیهم الله و رسوله و قالوا حسبنا الله سیوتینا الله من فضله و رسوله انا الى الله راغبون» (توبه /59).
«اگر آنان به آنچه که خدا و پیامبر او داده راضى گردند و بگویند خدا ما را کافى است، خدا از کرمش و پیامبر او به ما مى‏دهند ما به سوى خدا توجه داریم».
آیات وارد در مورد احترام پیامبر، بر دو گروهند:
- آیاتى که به طور کلى دستور احترام مى‏دهد.
- آیاتى که انگشت روى موارد جزئى مى‏گذارد و نمونه‏هائى را ارائه مى‏کند ما در این بخش از هر دو قسمت آیاتى را متذکر مى‏شویم:
الف: دعوت به تکریم و احترام
قرآن در آیاتى جامعه اسلامى را به تکریم و بزرگداشت پیامبر دعوت مى‏کند و مى‏فرماید: «انا ارسلنا شاهداً و مبشراً و نذیراً لتومنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بکرة و اصیلاً» (فتح /8-9).
ما تو را اى پیامبر! گواه و بشارت دهند و بیم دهنده فرستادیم تا به خدا و رسول او ایمان بیاورید و اورا کمک و احترام کنید و او (خدا) را صبح و عصر تسبیح بگوئید».
ب: متانت در سخن گفتن‏
در این مورد به آیه ای که در سوره «حجرات» وارد شده است، اکتفاء مى‏ورزیم:
«یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصوتکم فوق صوت النبى ولا تجهروا له بالقول کجهر بعضکم لبعض ان تحبط اعمالکم و انتم لا تشعرون»(حجرات /2).
«اى افراد با ایمان! صداى خود را بلندتر از صداى پیامبر نکنید و با او بلند سخن نگوئید (فریاد نزنید) همانطور که با یکدیگر بلند سخن مى‏گوئید، تا مبادا پاداش عمل شما بدون توجه از بین برود».
این احترامات مخصوص زمان پیامبر نیست - اگر پیامبر در حال حیات احترام دارد پس از وفات نیز همان احترام را خواهد داشت، حتى موقعى که عایشه در شهادت حسن بن على (ع) در کنار قبر پیامبر (ص) سروصدا به راه انداخت و به کمک دسته‏اى از دفن فرزند پیامبر کنار قبر جدش جلوگیرى به عمل آورد، حسین بن على (ع) براى خاموش کردند وى این آیه را خواند:
«یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبى» سپس این جمله را فرمود: «ان الله حرم من المؤمنین امواتا ما حرم منهم احیاء: خداوند انجام هر نوع عملى را که درباره شخص مؤمن در حال حیات او تحریم کرده، در حال مرگ وى نیز تحریم نموده است» 3
همانطور که دانشمندان از این آیه فهمیده‏اند این قبیل احترامات به پیامبر عظیم اختصاص ندارد، بلکه همه پیشوایان اسلام، و علما و اساتید و پدران و مادران و عموم بزرگان از این گونه احترام‏ها باید برخوردار باشند، از این جهت در حرمها و آستانه‏هاى مقدس، باید از داد و فریاد و امثال آن، خوددارى نمود.

 3- مجادله با پیامبر ممنوع است
مجادله و استدلال با مسلمات طرف بر ضد او، یکى از طرق استدلال است که در اسلام به آن دعوت شده است آنجا که خدا به پیامبر دستور مى‏دهد که «وجادلهم بالتى هى احسن» (نمل /125) با آنه با شیوه‏زیبا به جدال برخیز».
ولى مع الوصف مجادله و مناقشه با پیامبر حرام و ممنوع است و مقصود آن همان «مراء» و تعصب بر باطل مى‏باشد، چنانکه مى‏فرماید:
«و من یشاقق الرسول من بعدما تبین له الهدى و یتبع غیر سبیل المؤمنین نوله ما تولى و نصله جهنم و سائت مصیراً» (نساء /115).
«هر کس که با پیامبر پس از روشن شدن نشانه حق، به جدال برخیزد و از غیر راه مؤمنان پیروى کند وارد دوزخ مى‏سازیم چه سرانجام بدى است».
جمله «من بعد ما تبین له الهدى» بیانگر همین واقعیت است و این که هدف را «مناقشه» حقیقت یابى نبوده و جز لجاجت، چیزى در کار نباشد.
با این بیان مفاد دیگر آیاتى که مجادله با پیامبر را نکوهش مى‏کند، روشن مى‏گردد چنانکه مى‏فرماید:
«یجادلونک فى الحق بعدما تبیین (انفال /6): با تو پس از روشن کردن واقعیتها مجادله مى‏کنند».
این نوع مجادله‏ها که براى حقیقت یابى و واقع بینى صورت نمى‏گیرد، حرام و ممنوع است ولى اگر طرف به خاطر درک حقیقت از در جدال وارد شود و سرانجام پس از روشن گشتن حق، از حق پیروى نماید هرگز حرام نبوده و پیامبر نیز به این نوع مذاکره‏ها گوش فرا مى‏دهد و مجادله مردم نجران با پیامبر این نوع از مجادله بود قرآن آن را در سوره آل عمران آیه‏هاى 59 - 60 نقل نموده است .
4- ایذاء و آزار پیامبر حرام است
یکى از محرمات در اسلام، ایذاء مسلمان است و این حکم به پیامبر اختصاص ندارد ولى تحریم آن درباره پیامبر، از تأکید بیشترى برخوردار است از این جهت در آیات قرآن روى تحریم ایذاء پیامبر تأکید شده مى‏فرماید:
«ان الذین یوذون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا و الاخرة و اعدالهم عذاباً مهیناً» (احزاب /57)
«آنان که خدا و پیامبر او را آزار مى‏دهند، در دنیا و آخرت، مورد لعن الهى قرار مى‏گیرند و براى آنان در آخرت عذاب خوار کننده‏اى است».

 5- وظیفه مسلمانان نسبت به فرزندان او
شعار همه پیامبران الیه این است:
«و ما اسلکم علیه من اجر ان اجرى الا على رب العالمین» (شعراء /109)
از شما براى اداء پیامهاى خدا مزد و پاداشى نمى‏طلبیم، پاداش فقط بر پروردگار جهان است».
اصولاً کارى که براى خدا است باید مزد آن نیز بر عهده او باشد و نباید از دیگران مطالبه شود.
گذشته از این، اعمال ارزشمند و بزرگ آنان بالاتر از آن است که بتوان با درهم و دینار بر آنها ارزش گذارد و آن را با «زخارف» دنیا معاوضه نمود.
از این جهت قرآن پاداش پیامبر را چنین معرفى مى‏کند: و مى‏فرماید:
«وان لک لاجراً غیر ممنون» (قلم /3) براى تو پاداش عارى از منت است».
ولى در عین حال قرآن در آیه‏اى به گونه دیگر سخن مى‏گوید و یادآور مى‏شود که پاداش تلاشهاى من در راه هدایت شما مودت نزدیکان من است:
«قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فى القربى (شورى /23).
بگو مزد و پاداشى از شما نمى‏خواهم جز دوستى نزدیکان من».
و در آیه دیگر یادآور مى‏شود که اجر و پاداشى که از شما خواسته‏ام به نفع شما است چنانکه مى‏فرماید:
«قل ما سالتکم من اجر فهو لکم ان اجرى االا على الله و هو على کل شى‏ء شهید»(سبأ /47).
«بگو آنچه را که به نام مزد طلبیده‏ام به سود شما است، اجر من بر خدا است و او بر همه چیزشاهد و ناظر است»
زیرا همین دوستى خاندان رسالت، که در آیه 23 شورى اجر رسالت قرار گرفته است صد در صد آثار تربیتى داشته و باعث ارتباط نزدیک با آن بزرگوار مى‏باشد چون دوست داشتن گروهى که جانسین پیامبر و بازگو کننده احکام و مربى جامعه اسلامى هستند، پیوسته ملازم با آگاهى انسان از فروع و اصول اسلام و موجب اطاعت و پیروى از دستورات آنان است، در این صورت دوستى آنان مایه نجات جامعه و سعادت اجتماع مسلمین است و نفع چنین مودتى به خود جامعه باز مى‏گردد و در نتیجه، درخواست مودت نسبت به اهل بیت، دربرگیرنده درخواست عمل به متن شریعت است
 و شکى نیست که دوستى با این خاندان و مراوده با آنان، مایه آگاهى انسانهاى تشنه، از حقائق نورانى اسلام، و موجب تکامل فکرى و علمى امت است و علم و آگاهى از متن شریعت، انسان را به سوى عمل کشیده سرانجام انسان، راهى به سوى خدا پیدا مى‏کند.


6- درود بر پیامبر (ص)
قرآن یکى از وظایف مؤمنان را این مى‏داند که بر او درود بفرستند چنانکه مى‏فرماید:
«ان الله و ملائکته یصلون على النبى یا ایها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً» (احزاب /56).
«خدا و فرشتگان بر پیامبر درود مى‏فرستند اى افراد با ایمان بر او درود بفرستید، و تسلیم وى شوید».
محدثان نقل مى‏کنند: وقتى این آیه نازل گردید مردم از پیامبر پرسیدند که چگونه بر تو درود بفرستیم پیامبر فرمود: بگوید: «اللهم صل على محمد و آل محمد کما صلیت على ابراهیم و آل ابراهیم»


7- خیانت بر پیامبر (ص) حرام است
خیانت بر مؤمن مطلقا حرام و درباره پیامبر گرامى این حرمت از تأکید بیشترى برخوردار است قرآن در این مورد مى‏فرماید:
«یا ایها الذین آمنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتکم و انتم تعلمون» (انفال /27).
«اى افراد با ایمان! خدا و پیامبر او را خیانت نکنید و به امانتهاى خود خیانت مورزید در حالى که مى‏دانید».
است .


8- درخواست استغفار از پیامبر (ص)
درهاى رحمت خدا و مغفرت و آمرزش او، به روى بندگان باز است، این فیض گاهى بدون واسطه و احیاناً از طریق اولیاى او به افراد مى‏رسد از این جهت قرآن گنهکاران را دستور مى‏دهد که براى تحصیل مغفرت او، حضور پیامبر برسند و از او درخواست کنند که درباره آنان از خدا طلب مغفرت کند و در این حالت دعاى او مستجاب مى‏باشد و در پوشش مغفرت او قرار مى‏گیرند چنانکه مى‏فرماید:
«ولوانهم اذ ظلموا انفسهم جاؤک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله تواباً رحیماً» (نساء /64).
«هر گاه آنان که بر خویشتن ستم کردند پیش تو مى‏آمدند و خود طلب مغفرت کرده و پیامبر نیز درباره آنان طلب آمرزش مى‏کرد، خدا را توبه‏پذیر و رحیم مى‏یافتند.».



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 6:26 عصر روز شنبه 87 مرداد 5

و در اخلاق حضرت همین بس که ‏خدایش درباره‏اش فرمود: «و انک لعلى خلق عظیم‏»بیائیم در این سخن ربانى که پیامبر را داراى منشى سترگ واخلاقى عظیم معرفى مى‏کند بیاندیشیم و از زبان روایت از این‏اقیانوس پرفیض برگیریم، و انها را بکار بندیم ازرسول الله الگوى زندگى بگیریم که قرآن فرمود: «و لکم فى رسول‏الله اسوه حسنه‏» .

1)ایشان آن قدر متواضع و فروتن بود که متن روایت او را«خاضع الطرف‏» مى‏نامد یعنى به زمین نگاه مى‏کرد و سر را کمتربالا مى‏برد، او چنان‏در برابر خالقش خاضع و خاشع بود که بیشتر سرفرود مى‏آورد و کمترسر را بلند مى‏کرد چون پیوسته خدا را حاضر و ناظر مى‏دید و لحظه‏اى از یاد و ذکر خدا غافل نبود.

2 )یکى دیگر از نشانه‏هاى تواضع و خلق حسنه اش این بود که همیشه دزر سلام کردن پیشقدم می شد.و هرگز ملاحظه نمى‏کرد که آن‏فرد بزرگ است‏یا کوچک، دانشمند است‏یا بى‏سواد، ثروتمند است‏یافقیر. آرى حضرت آنقدر عظمت داشت که بر همه افراد بدون هیچ گونه ملاحظه اى‏ سلام مى‏کرد و می فرمود برای سلام دهنده 99 حسنه و برای جواب دهنده 1 حسنه نوشته می شود

3)پیامبر هرگز بدون جهت‏سخن نمى‏گفت، و سخنان او یا موعظه و پند بود یا امر به معروف .و نهی از منکر ، تمام‏سخنانش سودمند بود و یک کلمه، پوچ و بى‏ارزش سخن نمی گفت «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى‏یوحى‏» .

4) و پیامبر هرگز از ذکر خدا غافل نمى‏شد. در روایت است: «ولایجلس و لایقوم الا على ذکر» او نمى‏نشست و برنمى‏خاست جز با ذکرو یاد خدا. و اگر حضرت مى‏خندید از تبسم تجاوزنمى‏کرد زیرا قهقهه و خنده با صدا با شئون‏انسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان کامل و چه رسد به اشرف‏مخلوقات.

5) یکى دیگر از موارد تواضع و فروتنى حضرت این بود که هر وقت‏وارد مجلس مى‏شد، هر جا که جاى خالى بود مى‏نشست، و مانند خودخواهان یا نادانان نبود که دنبال صدر مجلس هستند، چرا که آن جا که انسان بزرگ مى‏نشیند والا است نه آنکه انسان بزرگ باید در جاى والا نشیند.

6) پیامبر آرام و آهسته سخن مى‏گفت و هیچ گاه صدا را بلند نمى‏کرد. و مجلس آن حضرت نیز از چنان آرامشى‏برخوردار بود و کسى در مجلس پیامبربلند سخن نمى‏گفت «و اغضض من صوتک‏» و دستور هم همین بود که‏کسى صدایش را بالاتر از صداى رسول الله نکند «لاترفعوا اصواتکم‏فوق صوت النبى‏» و چون خود حضرت آهسته و آرام سخن مى‏گفت لذا مجلسش همواره رام و باوقار بود.

7) «لایقطع على احد کلامه‏» هرگز سخن کسى را قطع نمى‏کرد و تاشخصى مشغول سخن گفتن بود، به او خوب گوش مى‏داد و پس از تمام‏شدن سخنش آرام پاسخش را مى‏گفت. و چنان اصحابش را تربیت کرده‏بود که هرگاه لب مبارکش به سخن وا مى‏شد، تمام حاضران ساکت‏مى‏شده و سراپا گوش مى‏شدند «کان على رووسهم الطیر» و هرگاه‏سخن حضرت تمام مى‏شد بدون آنکه سخنانشان با هم تزاحم کند هریک به نوبت‏حرف مى‏زد.

8) نکته دیگرى که بسیار جالب و ارزنده است و باید مدنظر قرارگیرد این است که حضرت در هنگام سخن گفتن، به افراد یکسان نگاه‏مى‏کرد «و کان یساوى فى النظر والاستماع للناس

 9) «و کان یجالس الفقراء و یواکل المساکین‏» او تنها باثروتمندان مجالست نمى‏کرد بلکه با فقرا و مستمندان نیزهمنشین بود و اگر با ثروتمندان مى‏نشست ‏به خاطر هدایت کردن آنان بود نه چیز دیگر



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 6:24 عصر روز شنبه 87 مرداد 5


<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4;} @font-face {font-family:Tahoma; panose-1:2 11 6 4 3 5 4 4 2 4;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal { mso-style-parent:""; margin-top:0cm; margin-right:0cm; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0cm; text-align:right; line-height:115%; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} .MsoChpDefault { mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} .MsoPapDefault { margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page Section1 {size:612.0pt 792.0pt; margin:72.0pt 72.0pt 72.0pt 72.0pt;} div.Section1 {page:Section1;} -->

بسم الله الرحمن الرحیم

 با عرض سلام و تسلیت شهادت مولا الموحدین علی (ع) امروز ماجرای که در روزهای پایانی عمر حضرت رسول اکرم (ص)اتفاق افتاد را خدمت شریفتان
عرض می کنم باشد که خداوند ما را نیز بجهت حب مولا علی (ع)از علم بی پایان خود بی نصیب نگردان
سول اکرم(ص) در یکی از روزهای پایانی عمر شریف خود به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: نزدیک بیا تا در گوش تو سخنی بگویم: امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ برخی صحابه درباره محتوای این نجوا، فرمود: آن حضرت، هزار باب علم بر روی من گشود که از هر دری هزار در گشوده می‏شود. یعنی رسول گرامی(ص) یک میلیون مطلب علمی را یک‏جا به من آموخت. البته اگر قائل به کثرت شویم از یک میلیون هم بیشتر خواهد شد . آنگاه از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند: آیا رسول خدا(ص) تاریکی که در چهره ماه و روشنی که در آفتاب خورشید است به تو آموخت؟ حضرت فرمود: آری و آن این که خداوند سبحان می‏فرماید: (وجَعلنا اللیّل و النَهار ایتین فَمحَونا ایة الَّیل و جَعلنا ایة النهار مُبصرة)از سؤال و جواب مزبور، مشخص می‏شود که نحوه تعلیم پیامبر به امیرالمؤمنین(ع) ارائه رموز و اسرار و باطن قرآن بوده است نه ظاهر لفظی آن، زیرا این معنا را از ظاهر آیه نمی‏توان استفاده کرد، چون ظاهر آیه شب و روز است نه شمس و قمر.پیامبر گرامی(ص) در همین محاوره محرمانه به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: این که خداوند سبحان می‏فرماید: (إن الذین امنوا و عَملوا الصالحات أُولئک هم خیر البَریة) مقصود تو و پیروان توست و این که می‏فرماید: (إن الذین کَفروا ... أُولئک هم شَر البَریة) درباره دشمنان دین و منحرفان از کوی تو نازل شده است (بحار،7،182).
خدایا در ظهور اقامون و مولامون حضرت مهدی (عج)تعجیل بفرما

 ما رو در دنیا از هدایت حضرت رسول(ص)واهل بیتش(ع) و در اخرت از شفاعتشون بی نصیب نفرما
به ما توفیق شیعه بودن واقعی رو عنایت بفرما                  امین یا رب العالمین

 



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 6:23 عصر روز شنبه 87 مرداد 5

 
سلام

زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد                  این کار را برای رضای خدا نکرد

این کربلا چه بود که جز این مسافرت                او را زجان عزیزتر خود جدا نکرد

گیسوی  آیه های نجیبی که می وزید              با معجز شکسته ی زینب (ع)چه ها نکرد

آری غذا نداشت ولی در تمام راه                      یکبار هم نماز شبی را قضا نکرد

بیگانه بر غریبی زینب (ع) سلام کرد                 کاری که هیچ رهگذر آشنا نکرد

 قحطی  مدینه عبدالله بن جعفر  را مجبور به رفتن به شام جهت نمود  او کشاورزی می کند . ولی زینب ...!!!! هر روز او گریه و داغ دل است . بیماری او شدت یافته  تا اینکه نیمه ظهر به همسر خود عبدالله می گوید ؛" بستر مرا  در حیاط زیر آفتاب قرار بده !" عبدالله می گوید :" همین کار را کردم متوجه شدم چیزی را روی سینه خود قرار داده و مدام زیر لب  حرف می زند ، به او نزدیک شدم ، دیدم پیراهنی که یادگار از کربلاست ، یعنی پیراهن حسین (ع)  را که خونین و پاره است ، به روی سینه نهاده و مدام می گوید :" حسین .... حسین ... حسین ......" لحظاتی بعد او وارد حریم اهل بیت نبوت گشت و کارنامه عمرش به خیر و سعادت ختم گردید

(عقیله بنی هاشم ص 57 و 58)

 خدا توفیق ره روی از اهل بیت عصمت و طهارت رو به ما عطا فرما 



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 2:52 عصر روز دوشنبه 87 تیر 31

با سلام 

 امیرالمؤمنین (ع) ابوالاسود دوئلی را در نخستین روز که به منصب قضا تعیین نموده بود عزل کرد . ابوالاسود حیرا ن و به محضر امام(ع) آمد و  گفت: یا امیرالمؤمنین! علت عزل من چیست؟ در صورتی که به خدا قسم ! نه خیانت کرده ام و نه متهم به خیانت شده ام؟ حضرت فرمود: ادعای تو درست است و در انجام وظیفه امانت را رعایت نموده ای  اما بازرسان به من اطلاع داده اند که چون مراجعین  نزد تو به محاکمه می آیند تو بلند تر از آنها  سخن می گویی. (منبع تجلی امامت-اصغر ناظم زاده ص 176)

شاد باشید



نویسنده » سخن آشنا » ساعت 2:50 عصر روز دوشنبه 87 تیر 31

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >